فراتحلیلی بر تحولات اوکراین

بیش از دو هفته از آغاز تهاجم روسیه به اوکراین می‌گذرد که روسیه آن را «عملیات ویژه» و غربی‌ها و اوکراین «جنگ» و حتی «جنایت جنگی» می‌نامند. در داخل کشور هم تحلیل‌های متعدد، متنوع و البته متفاوت و در مواردی متباین و متضاد از ماجرا شده که هر کدام مبتنی بر رویکردی ویژه و نگاهی خاص به کل واقعه است.
بحران اوکراین را نباید جنگی ساده میان دو کشور یعنی روسیه و اوکراین دانست؛ آن چیزی که متأسفانه برخی تحلیلگران «غرب‌اندیش» داخلی بر آن تأکید و تصریح می‌کنند. این جنگ، جنگی فکری و ایدئولوژیک و در سطح قدرت‌های اصلی نظام بین‌الملل است و تحولات جدیدی را در چارچوب روابط بین‌الملل ایجاد و ایجاب کرده است و بدون شک نقطه عطفی مهم و مؤثر در تاریخ تحولات بین‌الملل خواهد بود.
روسیه با استناد به اصل ۵۱ منشور ملل متحد- همان اصلی که ایالات متحده امریکا با استناد به آن به افغانستان، عراق و لیبی حمله کرد- با لشکری ۲۰۰ هزار نفری در سه سطح هوا، زمین و دریا وارد اوکراین شده و با به رسمیت شناختن دو جمهوری «لوهانسک» و «دونتسک»، در شرق اوکراین و غیرنظامی کردن منطقه «دونباس» به پیشروی خود به سمت مناطق مرکزی از جمله «کی‌یف» ادامه داده است که نکات ذیل، گزاره‌های قابل احصا بر اساس فراتحلیل رویداد مذکور است:
۱) بحران اوکراین نشان داد اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکا، واجد و حامل مشکلات جدی و اساسی هستند، گرچه این مسئله در دوره الحاق کریمه به روسیه و اعتراض نه چندان مؤثر غرب روشن شد، ولیکن اینک عیان‌تر و آشکارتر از گذشته گردیده و غرب به تماشاگری ناتوان و شعارده تبدیل شده است.


۲) اعتماد و اتکا به غرب و ناتو، اعتماد به ادعا‌های پوچ و لفاظی‌های پوشالی است. با اینکه اوکراین بر اساس توافقنامه «بوداپست» در سال ۱۹۹۴ خود را از کشوری با ظرفیت‌های نظامی بالا و سومین قدرت اتمی جهان، خلع سلاح کرد و در مقابل امریکا، انگلیس و روسیه تضمین به امنیت آن دادند، با وجود این اینک که محتاج مساعدت نظامی و امنیتی است، صرفاً همدردی می‌شنود و عمل راهگشا نمی‌بیند.
۳) جنگ اوکراین متحدان غرب را در منطقه غرب آسیا و به ویژه کشور‌های حاشیه خلیج فارس و از جمله عربستان سعودی را به این صرافت خواهد انداخت که اساساً غربی‌ها و امریکایی‌ها، ارزشی برای متحدان خود قائل نیستند و در روز مبادا، تنهایشان خواهند گذاشت. سخنرانی‌های ولادیمیر زلنسکی و درخواست‌های ملتمسانه وی از غرب که همگی بی‌پاسخ و بدون جواب بوده است، در مقابل دیدگان مبهوت و متعجب این کشورها، از واقعیتی تلخ و دردناک حکایت می‌کند.
۴) مهم‌ترین اقدامی که با پرداخت تبلیغاتی، ضریب رسانه‌ای چندین برابری پیدا کرده، تحریم اقتصادی و مالی روسیه توسط غرب است، در حالی که فدراسیون روسیه درست از همان زمان ماجرای الحاق کریمه، ذخایر ارزی خود را با تمرکز بر طلا شدت بخشیده و وابستگی اقتصادی خود را به دلار و یورو کاهش داد و این موضوع جنگ اقتصادی شرکای ناتو را خنثی و بی‌خاصیت کرده است. غرب حتی تحریم سوئیفت علیه روسیه را اعمال کرده، در حالی که این سیاست در عمل بی‌اثر است چراکه مسکو مدت‌هاست تراکنش‌های مالی خود را از تیررس رادار‌های اقتصادی غرب و امریکا خارج کرده است.
۵) از طرفی دیگر، روسیه بر اساس برخی آمارها، ۵۳ درصد نفت و ۴۶ درصد گاز اروپا را تأمین کرده و مهم‌ترین تولیدکننده فلزات اساسی (مس، آلومینیوم، فولاد) و در عین حال صادرکننده محصولات استراتژیک کشاورزی (گندم و غلات) است. تحریم روسیه، قیمت انرژی و محصولات فوق را به شدت افزایش می‌دهد، غرب را دچار استیصال می‌کند و به رغم تحریم روسیه، درآمد آن را چند برابر خواهد کرد.
۶) از جمله نتایج برآمده از جنگ روسیه و اوکراین، تعیین تکلیف رژیم جعلی صهیونیستی است. این رژیم سال‌هاست هم با امریکا و غرب و هم با روسیه روابط گرمی دارد که در شرایط فعلی مجبور خواهد شد در یک طرف ماجرا بایستد و در هر صورت متحمل خسارت‌های سنگین و جبران‌ناپذیر می‌شود و به نفع جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران منجر خواهد شد.
۷) منطقه قفقاز که با حضور برخی رقبای منطقه‌ای ایران و نیز شیطنت رژیم صهیونیستی در یک سال گذشته، شاهد تحولاتی غیرهمسو با منافع ملی ایران بود، اینک آرایش متفاوت و کاملاً همسو با اهداف منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران گرفته است.
۸) بحران اوکراین با توجه به ایجاد قطب‌بندی جدید، شرایط را برای کنشگری مؤثرتر و اخذ امتیاز‌های بیشتر ایران از طرف غربی، باز کرده و غربی‌ها را در موضع ضعف قرار خواهد داد. این موضوع مراودات تجاری ایران را با کشور‌های حاشیه دریای خزر و از جمله فدراسیون روسیه افزایش خواهد داد، به این دلیل که دیگر هراسی از تحریم‌های امریکا ندارند و طبیعی است بازار‌های جدیدی به روی محصولات و کالا‌های ایرانی خواهد گشود، بنا بر این و به صورت کلی و کلان و در کنار موارد فوق، مهم‌ترین گزاره فراتحلیلی این است که ماجرای اوکراین نشان داد جهان شاهد شیفت قدرت از غرب به شرق است. هر گونه تحلیل کنیم غرب، ایالات متحده امریکا و اروپا دچار زوال و گرفتار افول و شرق شاهد رشد و شکوفایی است و در این میان ایران اسلامی نقشی جدی و اساسی، داشته و خواهد داشت.
* عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی