آخرین نفسهای نوزاد در آغوش مادر بیجان
حادثه تلخ و گنگ بود، علت آوار نامشخص و آمار مدفونشدگان هم نامعلوم بود که پلیس و آتشنشانی و امدادگران هلالاحمر وارد مهلکه شدند.
از دو خانه در کوچه 4 متری تنها راهپله و اسکلت آهنین باقی مانده بود. تا چشم کار میکرد آوار بود و آوار. قطعات بزرگ و کوچک آوار روی هم کوهی از سنگ و خاک درست کرده بودند.
ساعت 11 شب چهاردهم اسفند ماه بود که ناگهان صدایی وحشتناک از یکی از کوچههای شهرستان بروجرد به گوش رسید. انفجار گاز دو ساختمان را آوار کرده بود. همه جا پر از خاک و سنگ شده بود.
بروجرد شامگاه شنبه شاهد یکی از دلخراشترین حوادث مرگبار شهر بود. به گفته معاون امدادونجات این شهرستان در این حادثه دو ساختمان در کوچه کیاست منفجر شد.
موسی امید علی از کشتهشدن پنج نفر در این حادثه خبر میدهد و میگوید: «این انفجار جان یک مادر و دو کودکش را به همراه پیرمرد و پیرزن همسایه گرفت و چهار مصدوم بر جای گذاشت. شدت انفجار به حدی بود که تمامی خانههای همسایگان محل حادثه آسیب دیدند. شیشههای خانهشان شکست تا جایی که مجبور شدند خانههایشان را تخلیه کنند.»
با مخابرهشدن این انفجار مرگبار نیروهای امدادی جمعیت هلالاحمر استان لرستان بلافاصله در محل حادثه حاضر شدند و در کنار عوامل آتشنشانی و اورژانس به جستوجوی اجساد از زیر آوار پرداختند. فریادهای دلخراش
وقتی تیمهای امدادی رسیدند گردوغبار کوچه 4 متری را پر کرده بود. صدای فریاد زنان و مردان تماشاگر هم به گوش میرسید. همه وحشتزده بودند و هراسان. خانههای اطراف محل انفجار با موج آوار بهلرزه درآمده بودند. شیشههای خرد شده هم در کنار تل خاک و آوار نقش زمین بودند.
موسی امید علی، معاون عملیات امدادونجات بروجرد هم بلافاصله همراه با 20 نیروی نجاتگر و امدادگر، در منطقه حاضر شدند: «وقتی ما رسیدیم آتشنشانی و ماموران پلیس در محل حضور داشتند. با این وجود ارزیابیهای نخست را انجام دادیم. تا چشم کار میکرد گردوغبار بود و صدای فریادهای ساکنان کوچه کیاست که محله را پر کرده بود.»
در خانه سه طبقه دو خانواده زندگی میکردند. حسن زارعی و حسین زارعی و فاطمه سادات خراسانی که طبقه سوم خانه ساکن بودند و در طبقه دوم یک خانواده چهار نفره. مادر و پدر و دو کودک. رضوان یار احمدی مادر 25 ساله و حسن قاسمی پدر، زهرا قاسمی کودک دو ماهه و علیرضا قاسمی پسربچه هفت ساله اعضای این خانواده چهار نفره بودند. شهناز شجاعی و رحم خدا خسروی هم ساکنان خانه پهلو به پهلوی این ساختمان سه طبقه.
«نیروهای امدادی به سرعت کار جستوجو برای پیدا کردن مدفونشدگان از زیر آوار را آغاز کردند. عوامل امدادی همراه ماموران آتشنشانی با بیل و کلنگ و تجهیزات آواربرداری شروع به برداشتن قطعات بزرگ آوار کردند. ابتدا خانواده سه نفره که در طبقه سوم ساکن بودند از زیر آوار بیرون کشیده شدند. مصدوم بودند، اما چون در طبقه بالایی قرار داشتند، در وضعیت مناسبتری قرار داشتند.»
با پیدا شدن این خانواده مشخص شد خانواده چهار نفره دیگری در طبقه دوم ساکن بودند. تیم آنست هم در محل بود. امدادگران با دستگاه رادار توانستند موقعیت مدفونشدن این خانواده را محاسبه کنند. پدر ابتدا بیرون کشیده شد. پدری که در آن شامگاه مرگ هنوز پایش به خانه نرسیده بود و در میان راهپله با انفجار روبهرو شده بود. او هم زنده پیدا شد و به بیمارستان منتقل. نوبت مادر و دو کودکش بود. سیگنالهای دستگاه رادار نشان از زندگی میداد. نشان از نفسهایی که هنوز تمام نشده بود زیر خروارها خاک.
«وقتی با تلی از خاک روبهرو شدیم، از دستگاه رادار استفاده کردیم. متوجه شدیم هنوز مدفونشدگان در زیر آوار زنده هستند. آواربرداری به آهستگی انجام میشد تا زندگی مدفونشدگان به مخاطره نیفتد. پسر 6 ساله را امدادگران بیرون کشیدند. زنده بود و نفس میکشید. اما نفسهایش خیلی به سختی بود. ضربان قلب ضعیفی داشت. او را به سرعت به ماموران اورژانس سپردند، اما هنوز به بیمارستان نرسیده بود که تمام کرد.»
سعید نصرتی امدادگری است که 10 سالی در هلالاحمر بروجرد به عنوان راننده کار میکند. او که از ابتدای حادثه حضور داشته است، به «شهروند» میگوید: «صحنه پیدا شدن مادر و نوزاد دو ماهه او خیلی تلخ بود. مادری که برای نجات نوزادش خودش را سپر کرده بود. جانش را داده بود تا کودکش زنده بماند. وقتی پیکر آنان را بیرون کشیدند، هنوز نوزاد در آغوش مادرش بود. نوزاد دختری که نفس داشت، اما ضعیف. آوار وحشتناکی بود. اشک در چشمان همه حلقه زده بود. تصور میکردیم نوزاد زنده میماند، اما او هم نماند و هشت ساعت بعد در بیمارستان جان باخت.»
با آغاز خاکبرداری به نظر میآمد سختیهای عملیات سقوط با یافتن محل دقیق، ساده شده است، اما تیمهای امدادی با چالش دیگری روبهرو شده بودند؛ ورود تماشاگران به نزدیکی محل حادثه.
«ازدحام تماشاگران ما را با چالشهایی همراه میکند. در این عملیات ما با چنین مشکلی روبهرو شدیم. جو ناآرامی بود. هرکسی صحبتی میکرد. هر لحظه بیم این میرفت که ستونهای آهنین هم روی سر نجاتگران سقوط کنند، اما هر لحظه بر تعداد تماشاگران افزوده میشد. هم باید آسیبدیدگان را نجات میدادیم، هم مراقب جان تماشاگران بودیم.»
پس از بیرون کشیدن هفت مدفونشده آوار مرگ در کوچه کیاست صدای فریادهایی به گوش نجاتگران رسید. «پدر و مادرمان هم نیستند.» چند نفر با اشک و ناله این پیغام را به گوش امدادگران رساندند.
وقتی خبر رسید هنوز عملیات به پایان نرسیده است و دو مدفونشده دیگر در این آوار وجود دارند، امدادگران دست از کار نکشیدند و جستوجوها را ادامه دادند.
سعید از آن لحظات گفت: «این اولین عملیات من نبود. من راننده پایگاه زالیان هستم. پیش از این هم در زلزله کرمانشاه و سیل پلدختر هم حضور داشتم. اما در بروجرد این وسعت از آوار را ندیده بودم. ساعت از سه بامداد گذشته بود که به دنبال ردی از پیرزن و پیرمرد خانه همسایه گشتیم. آنها را هم توانستیم پیدا کنیم، اما بیجان و بینفس.»
به گفته نصرتی جستوجو برای پیداکردن پیرزن و پیرمرد تا ساعت 4 صبح یکشنبه ادامه یافت و درنهایت دو قربانی این حادثه به نامهای شهناز شجاعی و رحم خدا خسروی از زیر خروارها خاک پیدا شد: «این حادثه تلخ پنج قربانی گرفت و چهار مجروح برجای گذاشت.»
این ماموریت امدادونجات بامداد یکشنبه پس از پنج ساعت عملیات به پایان رسید.