انتظار از توافق احتمالی (یادداشت روز)

  ما نمی‌دانیم دقیقاًً در پشت درهای بسته هتل کوبورگ در وین چه گذشته و می‌گذرد. دانسته‌های ما براساس اظهارات طرفین مذاکرات و اخباری عمدتاًً غیررسمی و جسته و‌ گریخته است. طرف غربی می‌گوید مذاکرات فنی به پایان رسیده و احیای توافق هسته‌ای در گرو تصمیم سیاسی در پایتخت‌هاست. طرف غربی، به‌خصوص آمریکایی‌ها عجله فراوانی برای بازگشت به برجام دارند. این عجله پس از جنگ اوکراین و افزایش کم‌نظیر قیمت انرژی، دوچندان شده است.
برای فهم میزان فشار و فوریت مسئله مهار قیمت انرژی، می‌توان به رفتار قابل تأمل آمریکا با دولت ونزوئلا نگاهی انداخت. سه سال پیش و در پی درگیری‌های داخلی در ونزوئلا، با هدف براندازی دولت قانونی این کشور، آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی به‌طور رسمی اعلام کردند
«نیکلاس مادورو» رئیس‌جمهور این کشور را دیگر به رسمیت نشناخته و به‌جای او، «خوان گوایدو» سرکرده غربگرایان در این کشور را به‌عنوان رئیس‌جمهور موقت این کشور به رسمیت می‌شناسند. کشوری که رتبه نخست ذخایر نفت و گاز جهان را
دارد.


ونزوئلا در این چند سال تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی از سوی آمریکا بوده است. نکته قابل توجه آنکه شناسایی گوایدو در دولت ‌ترامپ اتفاق افتاد اما این سیاست در دولت بایدن نیز ادامه یافت. بهمن‌ماه سال گذشته،
«آنتونی بلینکن» به‌عنوان نامزد موردنظر جو بایدن به‌عنوان وزیر خارجه دولت جدید آمریکا گفت: «دولت بایدن گوایدو رهبر مخالفان ونزوئلا را به‌عنوان رئیس‌جمهوری موقت ونزوئلا به رسمیت شناخته و به‌دنبال اعمال تحریم‌های موثرتری علیه ونزوئلا برخواهد آمد.»
اتهام آمریکا به مادورو آن بود که با تقلب در انتخابات بر سر کار آمده است. هفته گذشته دولت آمریکا یک تیم دیپلماتیک را راهی کاراکاس کرد تا با همان دولتی که بیش از سه سال است به رسمیت نمی‌شناسد درباره امنیت تامین انرژی - بخوانید پایین آوردن قیمت نفت- مذاکره کند. این مورد نشان‌دهنده میزان فوریت و اهمیت ماجرای کنترل و ثبات بازار نفت برای دولت آمریکا و البته بیش از آنها برای کشورهای اروپایی است.
در چنین فضایی وجود برخی گره‌ها و ابهامات مهم و کلیدی، موید این نکته است که در توافق نباید تعجیل کرد. توافق بدون بازشدن این گره‌ها و برطرف شدن برخی موانع و ابهامات، می‌تواند عواقب و خسارات خاص خود را برای کشور در پی داشته باشد. این مسائل در نکات زیر
مورد ذکر کرد؛
۱- نکته کلیدی و بسیار مهم، مسئله تضمین است. آمریکایی‌ها بارها و علناً گفته‌اند که نمی‌توانند تضمین کنند دولت بعدی این کشور به توافق پایبند باشد. البته این هم از شارلاتان بودن آنهاست. درخصوص دشمنی با ایران و فشار به ما، کاملاًً متحد و منسجم هستند اما وقت توافق که می‌شود معلوم نیست با که طرفیم! کاخ سفید می‌گوید کنگره مستقل است و نظر خودش را دارد و ما دموکراتیم و اگر جمهوری‌خواهان بر سر کار آیند یا هر رئیس‌جمهور دیگری، اختیارات خودش را دارد و ممکن است تصمیم دیگری بگیرد! تیم هسته‌ای کشورمان بارها اعلام کرده است؛ توافق با چنین حاکمیتی که حاضر به پذیرش مسئولیت امضای خود نیست را نمی‌پذیرد.
۲- وقتی تضمینی وجود ندارد و دولت آمریکا هرگاه اراده کند می‌تواند از توافق خارج شود، یعنی ما با یک توافق نیم‌بند و لرزان مواجهیم. چنین توافقی از منظر اقتصادی دو خسارت موازی برای کشور در پی دارد. نخست و مهم‌تر از همه آنکه این کار یعنی تشدید شرطی شدن اقتصاد کشور. اثرات و تبعات میراث شوم دولت تدبیر و امید در گره زدن اقتصاد کشور به مذاکره و توافق، همچنان پابرجاست و توافق متزلزل و بدون تضمین، این وضعیت خسارت‌بار را تشدید می‌کند. نکته منفی بعدی اینکه وقتی توافق تضمین واقعی و عملی نداشته باشد، کدام کشور یا شرکت خارجی حاضر است براساس آن وارد کار جدی اقتصادی با ایران شود؟ متاسفانه یک جریان غربزده در داخل کشور اصرار دارد ضرورت این تضمین را زیر سؤال ببرد که مطمئنیم این ضرورت از دید تیم مذاکره‌کننده ایران اسلامی پنهان نمی‌ماند.
۳- برخی از شواهد و قرائن نشان می‌دهد، حریف اصرار دارد موضوع راستی‌آزمایی را که یکی از خطوط قرمز مهم و تضمین‌کننده انتفاع اقتصادی ایران از احیای توافق است، نادیده بگیرد! البته این مسئله چندوجهی، فنی و پیچیده است و برای مثال تعیین تکلیف دسترسی سیستم بانکی کشور به سوئیفت، می‌تواند یکی از ابعاد آن باشد. اهمیت موضوع راستی‌آزمایی در این نکته نهفته است که با یقین می‌دانیم آمریکایی‌ها در پی احیای توافق بدون انتفاع اقتصادی واقعی، موثر و پایدار ایران هستند. بنابر‌این آنچه به‌عنوان سازوکار راستی‌آزمایی در توافق احتمالی دیده شده، باید متضمن انتفاع ایران باشد؟
۴- نکته بعدی، مسئله کلیدی رفع تحریم‌هاست. دولت ‌ترامپ تحریم‌ها را چندلایه کرد و برچسب‌های مختلفی مانند ‌تروریسم و حقوق بشر و امثالهم به آنها افزود. یعنی ممکن است، تحریم‌های هسته‌ای برداشته شود اما عملاًً اتفاقی نیفتد. چرا؟ چون همان موارد با عناوین دیگری تحریم شده‌اند. اینجاست که باید روی خط قرمز رفع همه تحریم‌ها تأکید کرد زیرا در این سال‌ها اتفاقات بسیاری در حوزه تحریم‌ها رخ داده است که نشان می‌دهد تنها بازگشت به برجام و بسنده کردن به آن، گره تحریم‌ها را باز نمی‌کند.
۵- نکته بعدی که طرح و پیگیری جدی آن در مذاکرات ضروری است، مسئله خسارت ایران از بدعهدی آمریکا و اروپاست. مسئله‌ای که کمتر به آن توجه شده و درباره‌اش صحبت می‌شود اما از جهتی بسیار مهم است. اگر به راحتی از کنار این موضوع بگذریم درواقع این پیام را به طرف غربی داده‌ایم که بدعهدی هیچ هزینه‌ای ندارد و با این کار با دست خود، راه را برای بدعهدی‌های احتمالی بعدی که هیچ بعید نیست، باز می‌کنیم.
۶- در پایان و با ذکر همه این نکات و سؤالات باید گفت می‌دانیم که تیم جدید هسته‌ای، چه توافق خسارت‌بار و پر از‌ اشکالات ساختاری و حقوقی‌ای را به ارث برده است. نمی‌توان و نباید انتظار داشت از تعمیر و احیای فرغونی پنچر، یک خودروی مدل بالا ساخت اما می‌توان و باید همانگونه که دیروز آقای رئیسی، رئیس جمهور محترم کشورمان در اجلاس خبرگان تأکید کرد، خطوط قرمز در توافق احتمالی رعایت شود. محمد صرفی