چرا باید روسیه از اوکراین شکست بخورد؟!

وقتی اساسِ یک کار اشتباه باشد هیچ نتیجه‌ی درستی از آن کار به دست نخواهد آمد؛ این یک اصلِ پذیرفته شده است پس اگر بپذیریم
اصلِ حمله‌ی روسیه به اوکراین با هر دلیل و بهانه و استدلالی، اشتباه بوده است پس باید بپذیریم که پوتین از ثانیه‌ای که دستور حمله داد
بازی را به آمریکای بایدن و اروپای همراه با کاخ سفید واگذار کرد
آفتاب یزد - رضا بردستانی: «فارین افرز» در یادداشتی با عنوان: «اگر روسیه شکست بخورد؟!» به بررسی تحولات اوکراین پرداخته اما در ابتدای همین یادداشت به صراحت می‌نویسد: «شکست مسکو یک پیروزی آشکار برای غرب نخواهد بود.»


نویسندگان «فارین افرز» - لیانا فیکس و مایکل کیماژ - مانند بسیاری از تحلیلگران معتقدند: «ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با حمله به اوکراین مرتکب یک اشتباه استراتژیک شده است.» کما این که «آندری کوزیرف»، وزیر امور خارجه سابق روسیه از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۶ نیز گفته: «ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه آدمی منطقی است اما بر اساس اطلاعات نادرست ارتش روسیه فعالیت می‌کند.»
نویسندگان فارین افرز و آندری کوزیرف اما در یک نقطه با هم تفاهم ندارند زیرا در فارین افرز می‌خوانیم: «پوتین در مورد ایالات متحده، اتحادیه اروپا و تعدادی از کشورها - از جمله استرالیا، ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی - قضاوت نادرستی انجام داده است... اما «کوزیرف» می‌گوید: «به باور من، او منطقی است. با این حساب، من قویا بر این باورم که او عمدا از سلاح اتمی علیه غرب استفاده نخواهد کرد. به این دلیل می‌گویم عمدی چون شلیک عمدی در نزدیکی یک نیروگاه برق اتمی می‌تواند به یک فاجعه غیرعمدی اتمی در اوکراین منجر شود.»
در ادامه‌ی یادداشت فارین افرز می‌خوانیم: «هر جنگی، نبردی با افکار عمومی است.» و اما این تمام پازلی که قرار است در نهایت به شکست مسکو در این جنگ منتهی شود، نیست: «اشتباهات تاکتیکی ارتش روسیه کمتر از اشتباه استراتژیک پوتین، مهم و اثر گذار نبوده است زیرا، با در نظر گرفتن چالش‌های ارزیابی در مراحل اولیه جنگ، مطمئناً می‌توان گفت که برنامه‌ریزی و تدارکات روسیه ناکافی و فقدان اطلاعاتی که به سربازان و حتی افسران در رده‌های بالاتر داده می‌شد برای روحیه آن ویرانگر بود.
> روسیه و غرب بر سر یک مسئله تفاهمی خطرناک دارند!
بسیاری از تحلیلگران با مقایسه توان نظامی روسیه و دست خالیِ اوکراین بر‌ این عقیده بوده‌اند و شاید همچنان نیز هستند که جنگ روسیه و اوکراین در شرایط عادی نمی‌تواند بیشتر از یک ماه به طول انجامد، چرا؟!
- روسیه کار را یکسره می‌کند
- اوکراین تسلیم می‌شود
- غرب تضمین‌هایی که روسیه خواهان آن است را ارائه می‌دهد.
با بررسی تمامی جوانب، اما چنین به نظر می‌رسد که غرب و روسیه در این فقره به یک تفاهم خطرناک دست پیدا کرده‌اند و آن ختم ماجرای اوکراین در کوتاه‌ترین زمان ممکن است (!) تفاهمی که مستند به هیچ توافق نامه‌ای نیست اما شواهد نشان می‌دهد در نهایت، مهلت اتمام بحران اوکراین نمی‌تواند بیشتر از سی روز باشد.
در کنار سه گزینه‌ی بالا اما فارین افرز به گزینه‌ی چهارم توجه نشان داده است:
- اگر روسیه شکست بخورد
افکار عمومی پذیرفته است که «قرار بود جنگ به سرعت پایان یابد» اما پایان نیافت، بخشی از همان افکار عمومی که غرب را محکوم به انفعال و عدمِ حمایت کافی از زلنسکی و اوکراین کرده بود حالا با ادعاهای مقامات انگلیسی رو در رو است که «جنگ روسیه و اوکراین می‌تواند چندین ماه و حتی چندین سال به طول انجامد» حتی برخی از مقامات انگلیسی روی اعدادی چون ۱۵ و ۲۰ سال دست می‌گذارند که این می‌تواند تئوری‌های بسیاری را پیش روی تحلیلگران قرار دهد از جمله «شکست روسیه با ورود تدریجی غربی‌ها به جنگ روسیه با اوکراین اما بیرون از مرزهای اوکراین مثلاً با گسترده شدن دامنه‌ی جنگ به کشورهای همسایه‌ی اوکراین!»
> پوتین نمی‌تواند
نویسندگان فارین افرز یادآور می‌شوند: «پوتین نمی‌تواند در این جنگ با شرایط دلخواه خود پیروز شود. در واقع، چندین راه وجود دارد که او در نهایت می‌تواند پیروزی را از دست بدهد.»
پیشنهاد جایگزین این نویسندگان نیز در جای خود قابل تامل است: عدم ورود به جنگ با اوکراین و تقویت شورشیان اوکراین برای ساقط کردن حکومت مرکزی و در نهایت رسیدن به اهدافی که پوتین به دنبال آن بود یعنی به رسمیت شناخته شدنِ حاکمیت روسیه بر «کریمه»، استقلال دونباس و روی کار آمدن حکومتی تابع مسکو که به طور طبیعی نه در اندیشه‌ی پیوستن به ناتو باشد نه به عضویت در اتحادیه‌ی اروپایی بیاندیشد!
بدون توجه به آن چه فارین افرز نوشته و پیشنهاد داده اند، مسئله‌ی نوتزاریسم و تلاش روسیه و پوتین برای احیای اتحاد جماهیری شوروی، شاید سال‌ها است که در رسانه ها، اندیشکده‌ها و نیز دانشگاه‌های غربی، به یک تفاهمِ پنهان تبدیل شده است موضوعی که به یک پروپاگاندا بیشتر شبیه است تا واقعیت از آن جهت که به نظر می‌رسد غربی‌ها با حربه‌ی علم کردن تئوریِ اثبات نشده‌ی «نوتزاریسم هراسی» چنین وانمود کنند که ولادیمیر پوتین که عضویتِ پیشینِ او در «کا. گ. ب» زبانزد خاص و عام است همانند اسلاف خود همچون «ایوان مخوف» می‌کوشد تا توسعه طلبی را قویاً دنبال کند و شاید هیچ مسئله‌ای همچون حمله به اوکراین نمی‌توانست تلاش‌های دو دهه‌ای غربی‌ها را به هدف برساند از آن جهت که پوتین با حمله به اوکراین، حمله‌ای که می‌توانست انجام نشود و به تمامی اهداف مورد نظر پوتین نیز ختم شود (!) مُهرِ تاییدی به ادعاهایی زد که اساساً از حوزه‌ی فکری و توانایی‌های روسیه با همه‌ی توانمندی‌های نظامی که دارد خارج است؛ به تعبیری ساده تر، حتی اگر خودِ پوتین نیز اذعان می‌کرد که می‌خواهد به دورانِ اتحاد جماهیری شوروی سابق بازگردد بودند تحلیلگران و اقتصاددانانی که با عدد و رقم اثبات کنند: پوتین نمی‌تواند!
> در این جنگ، هیچ برنده‌ای وجود ندارد
وقتی می‌گوییم این جنگ برنده‌ای ندارد به این معنا نیز می‌تواند باشد که لزوماً بازنده‌ای نیز نمی‌تواند وجود داشته باشد اما به عقیده‌ی نویسندگان فارین افرز: «بعید است پوتین در جنگ اوکراین در میدان نبرد شکست بخورد.»
آن‌ها در ادامه می‌نویسند: «اما زمانی که جنگ به پایان می‌رسد و این سوال پیش می‌آید که حالا چه؟ عواقب ناخواسته و دست کم گرفته شده این جنگِ بی‌معنی برای روسیه دشوار خواهد بود.» این نویسندگان به روز بعدِ جنگ اشاره دارند و برای شاهدِ مثال، حمله‌ی ایالات متحده به عراق را عنوان می‌کنند موضوعی که بسیار درست است، اگر آمریکا مدعی است که در حمله به عراق موفق بوده است لابد پوتین هم می‌تواند ادعا کند در حمله به اوکراین هم به تمامی اهداف خود رسیده است و هم پیروز این جنگ ناخواسته و بی‌ثمر شده است.
> اشغال اوکراین بسیار گران تمام خواهد شد!
فارین افرز می‌نویسد: «شاید پوتین بتواند یک دولت دست نشانده با پایتختی کی یف، یعنی اوکراین ویشی، تشکیل دهد. شاید او بتواند حمایت لازم از پلیس مخفی را برای تحت سلطه درآوردن جمعیت این مستعمره روسیه جلب کند. بلاروس نمونه‌ای از کشوری است که بر اساس حکومت استبدادی، سرکوب پلیس و حمایت ارتش روسیه اداره می‌شود. این یک مدل ممکن برای شرق اوکراین تحت حاکمیت روسیه است. اما در واقعیت فقط روی کاغذ یک مدل است. یک اوکراین روسی‌شده ممکن است به‌عنوان یک فانتزی اداری در مسکو وجود داشته باشد، و دولت‌ها مطمئناً می‌توانند بر اساس تخیلات اداری خود عمل کنند. اما به دلیل بزرگی اوکراین و تاریخ اخیر این کشور، هرگز در عمل نمی‌تواند کارساز باشد.»
این دو نویسنده ادامه می‌دهند: «پوتین در سخنرانی‌های خود در مورد اوکراین، در اواسط قرن بیستم گیج به نظر می‌رسد. او درگیر ناسیونالیسم آلمانوفیل اوکراینی دهه ۱۹۴۰ است. از این رو، ارجاعات فراوان او به نازی‌های اوکراین و هدف اعلام شده‌اش از «نازیسم‌زدایی» اوکراین است. اوکراین دارای عناصر سیاسی راست افراطی است. با این حال، چیزی که پوتین نمی‌بیند یا نادیده می‌گیرد، احساس تعلق ملی بسیار محبوب‌تر و قوی‌تر است که از زمان اعلام استقلال از اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ در اوکراین به وجود آمده است. پاسخ نظامی روسیه به انقلاب میدان ۲۰۱۴ در اوکراین که یک دولت فاسد طرفدار روسیه را از بین برد، یک محرک اضافی برای این احساس تعلق ملی بود. از زمان آغاز تهاجم روسیه، ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین در درخواست‌های خود از ناسیونالیسم اوکراینی عالی عمل کرده است. » با این نگاه باید پذیرفت اشغال اوکراین هرگز نمی‌تواند برای روسیه و پوتین خوش یمن باشد!
> پوتین همین حالا هم شکست خورده است
وقتی اساسِ یک کار اشتباه باشد هیچ نتیجه‌ی درستی از آن کار به‌دست نخواهد آمد این یک اصلِ پذیرفته شده است پس اگر بپذیریم
اصلِ حمله‌ی روسیه به اوکراین با هر دلیل و بهانه و استدلالی، اشتباه بوده است پس باید بپذیریم که پوتین از ثانیه‌ای که دستور حمله داد بازی را به آمریکای بایدن و اروپای همراه با کاخ سفید واگذار کرد.
غربی‌ها از آن جهت به اوکراین کمک نکردند چون نمی‌خواستند ارتش روسیه در مرزهای شرقی اوکراین زمینگیر شود چون می‌خواستند نیروهای نظامی پوتین نه در اوکراین که در مولداوی، رومانی، اسلواکی یا لهستان به باتلاق کشانیده شوند. غربی‌ها برای به زیر کشیدن پوتین از اسبِ قدرت به بهانه‌ای بزرگتر از حمله‌ی روسیه به اوکراین نیاز داشتند و این بهانه اندک اندک دارد فراهم می‌شود. اگر به خبرهای ۲۴ ساعت اخیر خوب توجه کنیم خواهیم دید آمریکا برای کمک به اوکراین، روی مرزهای شرقی لهستان متمرکز شده است و چون می‌داند پوتین این خوش خدمتی لهستان را بی‌پاسخ نمی‌گذارد فلذا منتظر واکنش بعدی و بعدی و بعدیِ کرملین می‌ماند تا لحظه‌ای که اروپا و جهان متقاعد شود پوتین به اوکراین و شروطی که تعیین کرده کفایت نمی‌کند چون دامنه‌ی جنگ دارد گسترده‌تر می‌شود و این یعنی مرزهای موضع گیری کشورها همچنان در حال جا به جا شدن خواهد بود تا جامعه‌ی جهانی بپذیرد دخالت اروپا و آمریکا در جنگ با روسیه، نه برای حمایت از اوکراین و زلنسکی که برای سرکوب دیوانه‌ای به نام پوتین است دیوانه‌ای که به صلح و آرامش جهانی حمله کرده است و همسایگی با ناتو و نازیسم صرفاً دروغی است که حتی روس‌ها نیز باور ندارند!