سبقت در پیچ لغزنده...

امید مافی‪-‬ وقتی فرمانده جوان از خیالات پوچ بیرون زد و فرمانده سرد و گرم چشیده در زندان وهم اسیر شد، توازن اندیشمندانه نیمکت‌ها بهم خورد تا کاراکتر پیروز ایستگاه بیست و یکم در جنگ آب و آتش هرگز، هرگز را دوست نداشته باشد.
یک سو در آزادی فرهاد مجیدی پس از قفل شدن تاکتیک‌هایش به دنبال دری در کوچه بن‌بست گشت و با نمایشی انتحاری و تعویض‌هایی طلایی از خاموشان کوچه هزیمت کرد تا ابرها خستگی‌اش را ببلعند و باد پرچم آبی را نوازش دهد.
آن سوتر اما یحیی رقصنده زیر باران اسیدی در جلد محافظه کاری ششدانگ فرو رفت و با رنگ پریده نفرت آمیخته به حسرت را نضج داد تا آبادان به دارالمکافات مرد تنهای شب بدل شود و بیرون ورزشگاه پیر، جماعتی عاصی تا سپیده یزله بخوانند و دستان خرماستان‌ها را در دستان بهار بگذارند.
تهور فرهاد و بزدلی یحیی در اوج یک ماراتن مرگبار کاری کرد که فاصله دو رقیب سنتی بیشتر و بیشتر شود تا در گرفتگی قرص کامل آرزو، مرگ تدریجی یک رویا را


به نظاره بنشینیم.
دنیا اما برای نیمکت سرخ هنوز به انتها نرسیده و آن‌ها اگر به خواسته‌های ناخواسته خود لگد نزنند و با هر حربه‌ای از دالان تشویش خارج شوند می‌توانند به تسخیر دربی و جبران مافات در یک پیچ تند و لغزنده امیدوار باشند. صد البته کار برای لشکری که در «دجله العورا» غرق شد و دست خالی به خانه برگشت دشوار است و ابر و باد و مه و خورشید و فلک باید همصدا شوند تا فرهاد در اوج ترکتازی به میخی شکسته بدل گردد و در سنگ فرو نرود تا قرمزها بی‌درنگ از بستر احتضار برخیزند و بیش از این هذیان‌ها را بر لبان خود ننشانند. درست ۹ هفته مانده به خط پایان این جنگجویان سرخابی هستند که وقت و بی‌وقت به یکدیگر طعنه می‌زنند و جنگی سرد را با مردمک‌های گرم خود در اسفند سمج
کلید زده اند.
آیا فاصله ۶ امتیازی یکه تاز لیگ حفظ خواهد شد تا پس از سال‌ها عسرت، آبی‌ها جشن قهرمانی به پا کنند و در خلوت آزادی دور افتخار بزنند؟ آیا تیم دوم جدول به سرعت از زمین سوخته خارج خواهد شد و فعل پرزحمت توانستن را صرف خواهد کرد تا در اردوگاه مغبون ابرها به گزاره‌ای ثابت بدل نگردند؟ تکلیف این سیاهه سرانجام چه می‌شود و در پایانی‌ترین ملاقات‌ها سیمای کدام مرد جنگی خیس و اشک‌آلود خواهد شد؟ این را فقط آن‌هایی که بلوف می‌زنند به ثانیه اکنون می‌دانند!