نبرد نجاتگران با لودر غول پیکر
ساعت پایانی کار کارگران سنگ معدن زاگرس بود. رانندگان خودروهای سنگین مشغول جابهجایی خودروها بودند. راننده 45 ساله یکی از لودرهای معدنی در حالی که مسیر رو به پایین ارتفاعات معدنی را در پیش گرفته بود، سر پیچها متوجه شد ترمز لودر کار نمیکند.
لودر غولپیکر معدنی به سرعت در مسیر پیچدرپیچ معدن پیش میرفت تا اینکه به دنبال ناتوانی راننده در کنترلش به پایین سقوط کرد و بعد از چند مرتبه غلتخوردن در میانه راه، بعد از برخورد به دو سنگ بزرگ روی سقف متوقف شد. توقف لودر همان و محبوسشدن راننده در اتاقک آن همان. کارگران حاضر در صحنه تلاش زیادی برای نجات او از این شرایط کردند، اما کاری از پیش نبردند. موضوع را از طریق شماره 112 به جمعیت هلالاحمر اطلاع دادند و درخواست کمک کردند. گزارش این حادثه سریعا به پایگاه امدادونجات بیستون واصل شد و تیم سه نفرهای از نجاتگران این پایگاه با تجهیزات کامل ست نجات راهی منطقه شدند.
صدای مرگ میآمد
«رضا رضایی» سرپرست تیم اعزامی هلالاحمر به این ماموریت میگوید: «حدود 20دقیقهای طول کشید تا به منطقه رسیدیم. راه دسترسی به محل حادثه سخت و خاکی بود و این از سرعت ما کاست. با این حال، همه تلاشمان را کردیم تا بدون فوت وقت خود را به مصدوم برسانیم و از وقوع حادثه بدتر جلوگیری کنیم. وقتی به محل حادثه رسیدیم صدای فرزکاری برای برش ستونهای لودر وجودمان را از ترس تهی کرد، صدای مرگ میآمد. دوستان راننده مصدوم تلاش میکردند تا قبل از رسیدن ما با استفاده از دستگاه فرزکاری و برش ستونهای لودر همکار خود را نجات دهند، غافل از اینکه با این کار هم او را به کشتن میدهند، هم خودشان را.»
تمام اطراف لودر واژگونشده، پر از گازوییل ریختهشده روی زمین بود و جرقههایی که از فرزکاری در محیط پرت میشد، امکان شعلهورشدن این محدوده را دوچندان میکرد. از سوی دیگر اگر ستون لودر با این دستگاه بریده میشد، تمام سنگینی خودرو روی راننده رها میشد و او را پرس میکرد: «شرایط خیلی سخت و نفسگیری بود. به دو قطعه سنگ بزرگی که لودر را نگه داشته بود، اطمینانی نبود. کارگرها، لودر را با کمک زنجیری باریک با جرثقیلی که در همان نزدیکی بود، نگه داشته بودند و نیروهای ما به همراه کارگران مشغول رهاسازی راننده بودند.»
حواسمان نبود چندین کشته داشتیم
«اشکان فلاحی» نجاتگر دیگر حاضر در این علمیات میگوید: «یک لحظه دیدم بچههای نجاتگر به امید این زنجیر و جرثقیل زیر لودر رفتهاند و مشغول انجام رهاسازی راننده هستند. با هر تکان لودر زنجیری که دو خودرو را به هم وصل کرده بود، فشار زیادی را تحمل میکرد. از طرفی شواهد حکایت از آن داشت که احتمالا خیلی زود پاره خواهد شد. چارهای نداشتم عملیات را سریعا متوقف کردم، گرچه همه معترض شدند، اما باید کار را با احتیاط پیش میبردیم. اگر این زنجیر پاره میشد علاوه بر راننده و همکارانش نیروهای امدادی ما هم کشته میشدند و این یعنی فاجعهای مرگبار. با کمک سه زنجیر دیگر کار فیکس لودر را ایمن کردیم و بعد از آن 45دقیقهای طول کشید تا بتوانیم راننده مصدوم را از داخل اتاق لودر به بیرون بکشیم.»
بالاخره راننده از داخل اتاقک خارج شد و جز مچ دست چپش که در پی سقوط به میلگرد خورده بود، مصدومیت دیگری نداشت. به گفته اشکان با توجه به حساسیت و خطرناکبودن ماموریت کسی گمان نمیکرد راننده را بتوان زنده نجات داد: «سرعت عمل و دقت نظر نجاتگران هلالاحمر کمک کرد تا این حادثه با یک مصدوم پروندهاش بسته شود. اگر ما بهموقع نرسیده بودیم و کارگرها به برش ستون خودرو با سنگ فرز ادامه داده بودند، الان معلوم نبود چند خانوار عزادار بودند.»
نجاتگران همه فن حریف
نجاتگران پایگاه امدادونجات بیستون این بار هم موفق شدند با نجات جان انسانی بعد از سه ساعت کار سخت و نفسگیر به پایگاه برگردند. داوطلبانی که سالهای سال است با عشق و علاقه در جمعیت هلالاحمر مشغول به کارند و هر روز تجارب جدیدی در این حوزه کسب میکنند. اشکان 10 سال است به عنوان داوطلب در هلالاحمر فعالیت دارد، وقتی پایش به جمعیت باز شد، 22 ساله بود و حالا 32 ساله است و میگوید: «پایگاه امدادونجات هلالاحمر بیستون یک پایگاه جادهای صرف نیست، ما هم ماموریتهای نجات کوهستان را پوشش میدهیم، هم ماموریتهای امداد جادهای. ضمن اینکه عملیات نجات غرقشدگان در رودخانه همسایه بیستون و همچنین حوادث سنگین معدن هم همیشه پای ثابت ماموریتهای ما هستند. همین تنوع ماموریتها باعث شده تا نجاتگران این بخش در اغلب رشتههای امدادی آبدیده شوند.»