تسویهحساب عجیب یک سارق با زندانبانش
چند روز پیش، مردی میانسال تبعه افغانستان به پلیس پایتخت مراجعه کرد و از ربوده شدن پسرش خبر داد. او درباره این ماجرا گفت: «پسر 19 سالهام به همراه دوستش از خانه بیرون رفت. بعد از آن ناپدید شد. وقتی پرس و جو کردم، همسایهها گفتند که دو نفر پسرم و دوستش را ربودهاند. آنها گفتند که دو مرد به بهانه اینکه مامور هستند و از این دو پسر شکایت شده است، پسرم و دوستش را با خود بردهاند. خیلی نگران شدم تا اینکه پسرم با من تماس گرفت و گفت که ما را ربودهاند و باید 17 هزار دلار پول بدهم تا آزادشان کنند. اول ترسیدم موضوع را به پلیس بگویم، ولی بعد تصمیم گرفتم شکایت کنم.»
رهایی گروگانهابلافاصله پس از این شکایت، موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش در خصوص این پرونده آغاز شد. در حالی که تجسسها برای شناسایی آدمرباها ادامه داشت، 24 ساعت بعد دو پسر ربوده شده در حالی که به شدت کتک خورده بودند، رها شدند. بلافاصله تحقیقات از این دو گروگان آغاز شد. پسر شاکی در تحقیقات به پلیس گفت: «ما داشتیم در خیابان راه میرفتیم. یک مرد به ما گفت آن مرد کنار ماشین با ما کار دارد. ما هم جلو رفتیم و آن مرد خودش را پلیس معرفی کرد. او گفت که از شما شکایت شده و باید همراه ما بیایید. ما هم به تصور اینکه آنها واقعا مامور هستند، سوار خودرو شدیم. در راه یک مرد که تبعه افغانستان و همشهری خود ما بود نیز سوار شد. بعد از آن تهدیدها آغاز شد و تازه آنجا بود که فهمیدیم آنها اصلا مامور نیستند.»
این پسر ادامه داد: «در حالی که به شدت ترسیده بودیم، آنها دست و پای ما را بستند و ما را با تهدید کتک به یک خانه در جنوب تهران بردند. در آنجا از ما خواستند که با خانوادهمان تماس بگیریم. من هم با پدرم تماس گرفتم و گفتم که برای ما پول بیاور. حالم اصلا خوب نبود. آنها هم مرتب ما را شکنجه میکردند. اما از آنجایی که ماجرا طول کشید و خانوادههایمان نتوانستند پول را جور کنند، آنها ترسیدند. از طرفی به موضوع شک کردند که ممکن است پای پلیس وسط باشد، برای همین ما را دوباره سوار خودرو کردند و در بیابانهای اطراف تهران رها کردند. ما اصلا آدمرباها را نمیشناختیم.»
اعتراف به آدمرباییبا این اظهارات، به دستور بازپرس دادسرای جنایی تهران، تحقیقات برای دستگیری آدمرباها آغاز شد تا اینکه یکی از آنها که مردی ایرانی بود، شناسایی و دستگیر شد. او بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت و درباره این ماجرا گفت: «من در بازار کار میکردم. از چند وقت قبل با این مرد افغانستانی دوست شدم و با هم صمیمی شدیم. ما معمولا با هم درد دل میکردیم و تمام حرفهایمان را به هم میزدیم. تا اینکه روزی گفت من مدتی قبل در زندان افغانستان به اتهام سرقت به سر میبردم. وقتی مرا به زندان میبردند، از آنجایی که 1700 دلار پول همراهم بود، آن را به زندانبان سپردم.
به او گفتم این پول نزد تو امانت باشد تا وقتی آزاد شدم از تو پس بگیرم. ولی گویا وقتی او از زندان آزاد میشود، زندانبان پولش را به او پس نمیدهد. این مرد افغانستانی به من میگفت که بعد از این اتفاق تمام پولهایش را از دست داده و کاری هم از دستش برنمیآمد. برای همین همیشه به فکر انتقام بود.»
اجرای نقشهمتهم در ادامه اعترافاتش چنین گفت: «دوست افغانستانیام گفت که چند وقتی است بعد از حمله طالبان به افغانستان، شنیده که زندانبانش به همراه خانواده خود به تهران آمده است. او از من خواست که در این کار کمکش کنم تا هم بتواند از او انتقام بگیرد و هم پولش را پس بگیرد. من هم به خاطر رفاقت قبول کردم و تصمیم گرفتیم مرد زندانبان را گروگان بگیریم، ولی نشد. برای همین دوستم از من خواست اینبار به سراغ پسرش برویم و با تهدید از پدرش پول بگیریم. من هم قبول کردم و به خاطر دوستم تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم.
دوستم میگفت که ماهها منتظر چنین لحظهای بوده تا بتواند پولش را پس بگیرد. او وقتی شنیده بود مرد زندانبان به ایران آمده، برای پسگرفتن پولش او هم به ایران آمد و میخواست به هدفش برسد. من هم دلم برایش سوخت و تحت عنوان مامور دست به آدمربایی زدیم. در آنجا پسر شاکی را کتک زدیم تا بترسد، اما چون ماجرا کش پیدا کرد، ترسیدیم که موضوع را به پلیس لو داده باشند. برای همین آنها را رها کردیم. بعد از آن هم دیگر دوستم را ندیدم و از او اصلا خبر ندارم.»
با اعترافات این مرد، تحقیقات برای شناسایی متهم اصلی این ماجرا ادامه دارد. همچنین تحقیقات در خصوص صحت گفتههای متهم و تحقیق از پدر شاکی نیز ادامه دارد.