روزنامه آفتاب یزد
1400/12/19
بحران در حاکمیت لیبرال دموکراسیها
محمد آخوندپور امیری- پیرامون بحرانهای کنونی در نظامهای لیبرال دموکرات، متفکران بسیاری با نگاهی انتقادی به بررسی وضعیت این جوامع در دو سطح جامعه و سیاست پرداخته اند. یکی از ویژگیهایی که مورد توجه جدی منتقدین قرار گرفته است، نظام نمایندگی برآمده از آرای عمومی میباشد که به عنوان پشتوانه مردمی بودن این دولتها عنوان میگردد. اما بسیاری از متفکرین انتقادی باور دارند که آنچه که در این دولتها در حال وقوع میباشد، نه حاکمیت جامعه، بلکه حاکمیت عدهای قلیل میباشد که متعلق به طبقه الیگارشی هستند که در یک عرصه محدود، خود را بر جامعهِ رای دهنده عرضه مینمایند و در نهایت به تقسیم کرسیها میان خود اقدام مینمایند.مانوئل کاستلز در کتاب ارزشمند خود (گسیختگی) شرحی به غایت خواندنی را پیرامون این بحرانها عنوان مینماید. او در جایی بازگو میکند: «در این سیاره آبی، بادهای بدخیمی در حال وزیدن هستند. زندگی ما در گرداب بحرانهای متعدد گیر افتاده است: بحران اقتصادی که از طریق ناامنی شغلی و دستمزدهای اندک ادامه مییابد، تروریسم متعصبانهای که همزیستی انسانها را ناممکن کرده است، آتش ترس را هر روز شعله ورتر میکند و به نام امنیت، آزادی را محدود مینماید. گویی پیشروی سنگدلانهای را به سمت غیرقابل سکونت کردن تنها خانه مان، زمین آغاز کردهایم. تهدید دائمیِ توسل به جنگهای هولناک به عنوان راهی برای مقابله با تعارض ها، خشونت گسترده علیه زنانی که جرات کردهاند
خودشان باشند، ارتباطات در ابعاد کهکشانی که با دروغها که اکنون به عنوان فراحقیقت شناخته میشوند، تسخیر شده است. جامعهای شفاف که در آن همه ما به داده تبدیل شدهایم و فرهنگی که به تفریحات تقلیل داده شده و برپایه تحریک غرایز پایه و تجاری شدن روحمان ساخته شده است».
کاستلز به خوبی نحوه شکل گیری شکاف میان نخبگان و مردم و بحران نهفته در دلِ لیبرال دموکراسیها را بدین گونه شرح میدهد که اگر پیوند ذهنی بین آنچه شهروندان فکر میکنند و میخواهند و اقدامات کسانی که ما انتخاب میکنیم و هزینه میکنیم از بین برود، بحران مشروعیت سیاسی ایجاد میشود، یعنی این احساس فراگیر که کارگزاران نظام سیاسی نماینده ما نیستند. از نظر تئوری، فقدان پیوند میان خواستههای شهروندان و نمایندگانشان در لیبرال دموکراسی از طریق تعدد گزینههای در دسترس و انتخابهای دورهای بین گزینههای مذکور، اصلاح میشود. اما در عمل انتخاب محدود به کسانی است که یا همین حالا در نهادها هستند و یا از منابع مالی جامعه بهره مندند و انواع محدودیتها در مسیر هرکسی است که بخواهد وارد این محدودهِ از پیش تعریف شده سیاسی بشود. در واقع کارگزاران اصلی سیاسی، یعنی احزاب ممکن است از لحاظ سیاستهایشان کاملاً متفاوت باشند؛ اما بر حفظ انحصار بر قدرت، درون چارچوب احتمالات از پیش تعیین شده توافق دارند.
روشن است که دلایل واضحی که مردم را حول ایده «برگزیت» در بریتانیا جمع کرده بود «کنترل بیشتر مرزها» و «نپذیرفتن مهاجرت» بود. در سال ۲۰۱۵ حمایت از خروج از اتحادیه اروپا در میان کسانی که احساس میکردند نرخ مهاجرت بسیار زیاد است چهل درصدی بیشتر از کسانی بود که به مهاجرت اعتراض نداشتند. آنچه واقعا از طریق مخالفت با مهاجرت و اتحادیه اروپا ابزار میشد در واقع شکاف طبقاتی و فرهنگی عمیقی بود که جامعه بریتانیا و به طور کلی جوامع غربی را تعریف میکرد. اما نکته
حائز اهمیت دیگر پیرامون جامعه بریتانیا، تعلق خاطر جامعه بریتانیایی به خروج از اتحادیه اروپا، مقاومت در برابر وابستگی به جنبشهای جهانی و فرهنگ جهان وطنی است که پایههای جامعه «برگزیتی» را تشکیل داده است.
در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ بررسیها نشان میداد که ۸۳ درصد مردم فرانسه احساس میکنند که احزاب سیاسی نماینده آنها نیستند و ۸۸ درصد آنها فکر میکنند که بیشتر سیاستمداران فاسدند و فقط ۳ درصد از مردم فرانسه معتقد بودند که دولت با هدف بهبود زندگی آنها عمل میکند. دو عامل تعیین کننده پشت این بحرانِ شکاکیتِ دموکراتیک وجود دارد. اول بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و سیاست ریاضتی که با وجود سه میلیون بیکار و وعدههای انتخاباتی دولت ها، ثابت ماندن دستمزدها و کاهش خدمات عمومی را به مردم تحمیل کرد. به خیال مردم، بحران به جهانی شدن ربط داشت. برخلاف ۶۲ درصد از متخصصان که طرفدار مرزهای
باز بودند، حدود ۶۰ درصد از شهروندان با این موضوع مخالف بودند. دوم، بحران اقتصادی که به دنبال دو دوره ریاست جمهوری فاجعه بار چپ (اولاند)، بحران سیاسی موجود را تشدید کرده بود.
بحران نظم سیاسی قدیمی اشکال مختلفی به خود گرفته است: فروپاشی نهادهای دموکراتیک به دست رهبران خودشیفتهای که به دلیل بیزاری مردم از فساد نهادها و بیعدالتی اجتماعی، قدرت را بهدست میآورند؛ دستکاری آرزوهای فرسوده مردم به دست رسانهها و سرمایه داران شارلاتان؛ نوسازی سریع و آشکار نمایندگی سیاسی با همراه کردن پروژههای تغییر؛ تقویت جنایتکاران قدرتمند و بنیادگران دینی که استراتژیهای ژئوپلیتیک قدرتهای جهانی را به کار میبرند؛ بازگشت وحشیگری دولت آزادشده خوب/بد در بخشهای بزرگی از دنیا، از چین تا روسیه، از استعمار نوی آفریقا تا جنبشهای نئوفاشیست در اروپای شرقی و جوانههای تازه دیکتاتوری در آمریکای لاتین.
نتیجه آنکه سیاره ما به لطف جنون رهبرانی که خود را معصوم میپندارند و هیچ گونه محدودیتی را نمیپذیرند همچنان با تهدید هولوکاست هستهای روبروست. ابعاد فناوریِ اَشکال جدید جنگ، شامل جنگ سایبری، به طور بالقوه ممکن است درگیریهایی وحشتناکتر از پیشینیانشان در قرن بیستم ایجاد کنند. در همین حال، نهادهای بین المللی قادر به ایجاد استراتژیهای بقا برای منافع مشترک نیستند و به دولت ها (و در نتیجه به ماهیت
کوته بین، فاسد و بیتوجه به اخلاق کسانی که آنها را هدایت میکنند) وابسته اند.
سایر اخبار این روزنامه
این بار ترانه علیدوستی
خبر تکاندهنده از قاچاق گسترده روغن تقلبی
عدم پاسخگویی شرکت ملی پست !
تشریح شاخصههای تحول قضایی از سوی قاضیالقضات
مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعی
جامعه واکنشی
تکلیف نامعلوم این شبهای بیچراغ!
نوروزی متفاوت با رانندگی ایمن
از کودکان در برابر اخبار جنگ محافظت کنیم
ما و واکسن گریزها
بحران در حاکمیت لیبرال دموکراسیها
نشانههای شکاف میان دولت و دلواپسان
دموکراسیِ پوتین
این آغاز ماجراست