فرار از مرگ در ارتفاع 35 متری
سمانه نجفی متولد ۱۳۶۸ است: «از وقتی ۵ سالم بود ورزش را شروع کردم و چندینسال در رشته شنا و واترپلو به مقامهای قهرمانی رسیدم و مدال طلا گرفتم.»
قهرمان رشته سنگنوردی سرعت نایت است و به مدت سه سال جزو سه نفر برتر رنکینگ فدراسیون کوهنوردی و صعودهای ورزشی در رشته سرعت: «در اردوهای هیمالیانوردی شرکت کردم و جزو نفرات برتر تیم بودم و برای صعود برونمرزی قله ۷هزار متری لنین انتخاب شدم.» سمانه امروز مربی رشتههای شنا، نجات غریق، ورزش در آب، کوهنوردی و سنگنوردی است.
هلالاحمریشدنش را به علاقه ذاتی برای کمک به دیگران که در وجودش است، ربط میدهد: «چون به کارهای امدادی علاقهمند بودم، جذب هلالاحمر شدم و از سال ۸۶ به صورت مستمر با جمعیت فعالیت دارم.»
در اکثر عملیاتها، مانورها و برنامههای هلالاحمر شرکت داشته است. سال ۹۷ در دوره ارتقای درجه ایثار شرکت کرد و تنها زنی بود که از بین ۶۰ نفر شرکتکننده توانست درجه ایثار که بالاترین درجه امدادی است را به دست بیاورد: «بعد از آن، دو سال پیاپی بهعنوان داور بخش کوهستان و فضای معلق از طریق سازمان امدادونجات انتخاب شدم.»
الان مربی خانه هلال است و به مدت دو سال دبیر مجمع استانی کانون جوانان زنجان بوده: «سال ۹۸ جزو ۱۴ جوان برتر استان زنجان در بخش امدادگر نمونه انتخاب شدم: «دورههای تخصصی را در هلالاحمر گذراندم و الان در تیم امداد کوهستان مشغول فعالیتم.»
صدای وحشتناکی آمد و گفتند «افتاد»
ماجرای نجات آبشار به شهریور سال ۹۸ برمیگردد: «برای یک برنامه فنی فرود از آبشار لاتون برنامهریزی کرده بودیم. در منطقه بودیم که یک تیمی هم همزمان با ما کار فرود از آبشار را شروع کرد. یک تیم گردشگری و کوهنوردی که به مسائل فنی کوهنوردی آشنا نبودند، اما خودشان را ماهر میدانستند.
خیلی از ما هم شاید در موقعیتهای مشابه قرار بگیریم. جایی که باید از یک کاربلد کمک بگیریم. شرایطی که عدهای با غرور کاذب سعی میکنند خودشان مدیریتش کنند. آنها را روز قبل در مسیر دیده بودیم. حالا در ارتفاع 85 متری با یک حلقه طناب بالا آمده و کنار کارگاه ما فرود میریختند. نفر اول و دوم از تیم ما فرود ریختند؛ من اما مدام با خودم کلنجار میرفتم، چون ناشیگری آنها برایم اذیتکننده بود.»
بدون پشتیبانی و حمایت و مهمتر از آن با کمترین اطلاعات تخصصی آمده بودند: «بحث کردیم با هم؛ تلاشم متقاعدکردن و هدایت درست آنها به نقطه مطمئنتری بود. سعی کردم به اعضای آن تیم کمک کنم اما بدون توجه به تذکرات تیم ما به کارشان ادامه دادند که نهایتا این تصمیم باعث مصدومشدن چندنفر از اعضای تیم آنها شد. در آخر هم که یکی از اعضای تیم از ارتفاع 35 متری سقوط کرد و همین ماجرا چالش اصلی من در آن روز تابستانی بود.»
بحث سمانه با چند نفری که فرود با ابزار هشت و بدون پروستیک را انتخاب کردند، بالا میگیرد. نمیخواهد اجازه فرود آمدن آنها را بدهد، در صورتی که هیچ مسئولیتی در قبال سلامتی آنها ندارد اما خطر بیخ گوششان را میبیند: «وقتی شنیدم که میگویند نبودن پروستیک را به بودنش ترجیح میدهند؛ دلیلی برای ادامه بحث نماند.»
فقط چند دقیقه طول کشید. یکی از نفرات موهایش لای ابزار فرود گیر کرد و در شرایط بدی بود. رضا، یکی از همراهان ما با طناب خودمان فرود رفت و با زحمت رهاسازی را انجام داد.
در یک لحظه صدای وحشتناکی آمد: «افتاد». زمین را نگاه میکند. یکی از همانهاست. بیحرکت افتاده: «بیدرنگ کولهام را برداشتم و با سرعت به سمت پایین رفتم. همه دورش جمع شده بودند و هر کسی نظری میداد. گفتم دورش را خلوت کنید، باید تصمیم درست بگیریم.»
سعی میکند همه را دور کند، به غیر از چند نفری که برای کمک لازم هستند: «هوشیار بود. علایم حیاتی ثابت؛ مهرههای کمر و لگنش به احتمال زیاد شکسته.»
برانکارد چوبیخودش امدادگر است و احساس مسئولیت میکند و از بالای آبشار سریع پایین میآید. همینطور به نحوه انتقال مصدوم و کمکهای اولیه آشنایی دارد: «تصمیم گرفتم کمکحالش باشم. نفرات زیادی بودند که هرکدام به نوعی میخواستند کمک کنند اما فکر میکنم در چنین شرایطی اگر اجازه بدهید شخصی که آشنایی کامل با امداد دارد به کمک بیاید، آسیب به مصدوم به حداقل میرسد و کمک موثر خواهد بود. با کمک یکی از دوستان و همتیمی خودم «رضا ندرلو» که او هم از امدادگران توانمند و حرفهای است، مصدوم را فیکس کردیم.»
از کلبه اطراف یک تخته آورده و بسکت حمل مصدوم درست میکنند: «با کمک رضا با کمترین حرکت گذاشتیمش روی برد. فیکسش کردم و از بقیه کمک خواستم تا او را تا کلبه ببریم. افت فشار خون داشت و احتمال خونریزی داخلی میرفت؛ از رگ باز گرفتم تا در صورت نیاز آماده تزریق دارو باشد.
امداد کوهستان اعلام کرد نمیتواند تیم اعزام کند. برانکارد درست کردیم با چوب. تا جایی که میشد او را پایین بردیم.»
کمکهای اولیه انجام شد. مصدوم به جای قابل دسترسی انتقال پیدا کرد و همه منتظر آمبولانس هلالاحمر بودند، چون راه دسترسی به آبشار یک جاهایی صعبالعبور بوده و آمبولانس تا پای آبشار نمیتوانست بیاید: «پس مجبور بودیم خودمان تا یک نقطهای مصدوم را انتقال بدهیم که زودتر به بیمارستان منتقل شود. دوستانی که در منطقه بودند، زنی را که آسیب دیده بود به آمبولانس رساندند.»
به شغلم افتخار میکنم
سمانه نجفی حالا از تجربه سخت آن روز خوشحال است و آن را محک جدی تواناییها و مهارتهایش در شرایط سخت میداند: «خوشحالم از اینکه توانستم قدم مثبتی برای کمک به آن مصدوم بردارم و همینطور خودم را محک زدم که در شرایط واقعی چقدر میتوانم به خودم مسلط باشم و چیزی را که آموزش دیدهام، به درستی اجرا کنم، چون اولین قدم در کمک به فرد آسیبدیده این است که امدادگر بتواند خونسردیاش را حفظ کند و تمام توانش را در راه مثبت و اثربخش استفاده کند.
از همنورد و همکار خوبم هم سپاسگزارم که اگر نبود، قطعا سختی کار من بیشتر میشد و شاید نمیتوانستم خیلی موثر عمل کنم. از اینکه حداقل آموختههایم در راه درستی استفاده شد، احساس رضایت و مفیدبودن میکنم.» همین حس خوشایند میشود چراغ راه هر امدادگری در ادامه مسیر.
امدادگری وجوه سخت کم ندارد؛ از سختی کار گرفته تا برخوردهای ناشایست مردمی که همه را با عینک بدبینی و بیاعتمادی نگاه میکنند. نجفی از فشار روانی آن روز پرچالش میگوید: «از اینکه نفرات روی کار اشتباه خودشان پافشاری داشتند، کمی عصبی بودم. با اینکه عضو تیم ما نبودند اما در قبال سلامت آنها احساس مسئولیت میکردم.
زنی که موهایش در ابزار گیر کرده بود، ۳۲ساله بود. او از ارتفاع 35متری سقوط کرد. با اینکه هر دو آنها ورزشکار بودند اما زنی که سقوط کرد، بالای آبشار میگفت که من میترسم و نمیخواهم فرود بروم، اما همتیمیهایش اصرار داشتند که او حتما فرود برود.»
سمانه روایت آن روز هیجانانگیز را در فضای مجازی شرح داده بود. خانواده مصدوم از این موضوع ناراحت شده و متأسفانه او را با الفاظ بد و رکیک مخاطب قرار داده و فداکاریهایش را زیر سوال برده بودند.
با این حال، او به شغلش افتخار میکند.
با وجود همه سختیها، کمککردن به دیگران از کودکی با اوست و هرچقدر هم در خطر بیفتد و با آدمهای جورواجور سروکار داشته باشد، از راهی که انتخاب کرده، پشیمان نمیشود: «در آن اتفاقی که به نجات آن خانم انجامید، برخورد آنها در لحظه اول خوب بود؛ چون مصدوم زن بود و با من راحتتر بودند اما بعد از چند روز که او از بیمارستان مرخص شد، برخورد جالبی با من نداشتند و متأسفانه از طرف او و خانوادهاش حتی تهدید هم شدم.»
13ساعت در جستوجوی چوپان 11 ساله/ امدادگران هلالاحمر چطور«یارش» را نجات دادند؟