دوئل کلاسیک غرب و شرق بر سر اوکراین

عبدالله کریمی ‪-‬ دو نفر از راهبان فرقه‌ی مسیحی فرانسیس در نزدیکی توسکانی ایتالیا به جان هوک وود فرمانده انگلیسی مزدوران برخورد کردند آن‌ها بر طبق عادت خود به این فرمانده مزدوران که در منطقه فلورنتینو بسیار محبوب و سرشناس بود سلام کردند و گفتند ((خداوند به شما صلح عطا فرماید، سرورم!)) و هنگامی که با پاسخ سرد هوک روبرو شدند که گفت ((خداوند شما را از صدقات محروم کند!)) شوکه شدند و آن‌ها هراسان پرسیدند که او چرا چنین آرزویی برای آن‌ها می‌کند در حالی که آن‌ها برای او آرزوی خیر کردند؟ او در جواب گفت چرا فکر می‌کنید سخنی شایسته گفته اید؟ شما به نزد من آمده‌اید و می‌گویید خداوند مرا گرسنه بگذارد مگر نمی‌دانید که من مایحتاج زندگی‌ام را از راه جنگ تامین می‌کنم و صلح به معنای نابودی من است. همانطور که من از راه جنگ امرار معاش میکنم شما هم با صدقات زندگی خود را می‌چرخانید پس پاسخ من با سلام و دعای
شما کاملا تناسب داشت. امروزه جنگ به تجارت تبدیل شده و نبردها به منزله‌ی خدماتی برای کسب دستمزد به حساب می‌آیند از این رو کارل مارکس مزدوری را نمونه ابتدایی کار در برابر دستمزد می‌داند. آنچه که امروز در قلب اروپای شرقی در حال وقوع است جنگی برای تجارت و کشورگشایی است. تصور عموم مردم جهان بر آن بود که جنگ‌هایی که در دو سه دهه‌ی اخیر در آسیای جنوب شرقی، آسیای میانه و آفریقای سیاه رخ داده برای سایر کشورهای جهان به ویژه کشورهای حوزه اتحادیه اروپا اهمیت چندانی ندارد از نظر سیاسی این جنگ‌ها به منزله‌ی جنگ‌هایی در حاشیه مناطق فقیرنشین و دارای منابع زیر زمینی رخ خواهد داد و اشاره به ریشه‌های مذهبی و قومی نیز دارد که اروپا سال‌ها قبل آن‌ها را پشت سر گذاشته و در آینده دیگر شاهد چنین جنگ‌هایی نخواهد بود.
۱۹۹۱بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اوکراین یکی از ۱۵جمهوری بود که استقلال خود را به دست آورده بود و دارای چندین سلاح و کلاهک اتمی بود به عبارت دیگر بعداز آمریکا و روسیه سومین قدرت اتمی دنیا به شمار میرفت با گذر زمان و قدرت گرفتن بلوک غرب در مقابل شرق در سال ۱۹۹۴ تفاهم‌نامه بوداپست در مورد تضمین‌های امنیتی به سه توافقنامه سیاسی یکسان تبدیل شد که در کنفرانس سازمان امنیت و همکاری اروپا در بوداپست مجارستان در ۵ دسامبر ۱۹۹۴ برای ارائه تضمین‌های امنیتی توسط امضاکنندگان آن در رابطه با الحاق بلاروس، قزاقستان و اوکراین به پیمان‌عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای اجرا شد. این تفاهم‌نامه در ابتدا توسط سه قدرت هسته‌ای فدراسیون روسیه، بریتانیا و ایالات متحده امضا شد. چین و فرانسه نیز در اسناد جداگانه تضمین‌های فردی تا حدودی ضعیف‌تری ارائه کردند. این یادداشت شامل تضمین‌های امنیتی در برابر تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی اوکراین، بلاروس و قزاقستان بود.
در نتیجه این پیمان، بلاروس، قزاقستان و اوکراین در میان سال‌های ۱۹۹۴ و ۱۹۹۶ از سلاح‌های هسته‌ای خود دست کشیدند. اوکراین تا آن زمان سومین انبار بزرگ تسلیحات هسته‌ای جهان را داشت. پس از الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده اعلام کردند که دخالت روسیه نقض تفاهم نامه بوداپست و نقض تعهدات در قبال اوکراین که تحت امضای سرگئی لاوروف و دیگران به سازمان ملل متحد منتقل شده بود، و نقض حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین است. در ۴ مارس ۲۰۱۴، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در پاسخ به سوالی در مورد نقض تفاهم‌نامه بوداپست، وضعیت کنونی اوکراین را به عنوان یک انقلاب توصیف کرد و گفت «یک کشور جدید بوجود آمده‌است، با این وضعیت و در رابطه با این دولت، ما هیچ سند اجباری را امضا نکرده‌ایم.» روسیه اعلام کرد که هرگز متعهد نبوده‌است که «هر بخشی از جمعیت غیرنظامی اوکراین را بر خلاف میل خود مجبور به ماندن در اوکراین کند.» روسیه اعلام کرد که ایالات متحده تفاهم نامه بوداپست را نقض می‌کندومیدان اروپا (موج اعتراضات و ناآرامی در اوکراین در سال ۲۰۱۳) را یک کودتای تحریک شده توسط ایالات متحده توصیف کرد. در آن زمان اوکراینی‌ها بر این باور بودند که امضای کلینتون رئیس جمهور آمریکا، بوریس یلتسین رئیس جمهور روسیه و جان میجر نخست وزیر بریتانیا تضمینی است و باور داشتند که دنیای آینده دنیای گفتمان هاست نه دنیای موشک‌ها تن به یک توافق تحمیلی دادند تا آینده اقتصادی و سلطه‌گری قدرت‌های جهانی را از سر خود بازدارند اما چنین نبود و بعد از قرارداد ۱۹۹۴ اوکراین به یکی از فقیرترین کشورهای اروپای شرقی تبدیل شد و طی دو دوره متوالی شاهد بروز انقلاب‌های رنگی در آن شد. جنگ امروز اوکراین جنگ بر سر قدرت آمریکا و روسیه خواهد بود، اما اوکراین تنها کشوری نبود که با اتکا به معاهدات بین‌المللی و کشورهای غربی امنیت خود را تامین کند. در سال ۲۰۰۳ لیبی نیز درگیر چنین سرنوشت تلخی شد. در همین سال قذافی تاسیسات هسته‌ای لیبی را از بین برد و آن‌ها را سوار برکشتی و تحویل غرب داد تا زمانی که کشوری به لیبی تجاوز کرد مورد حمایت غرب و ناتو قرار گیرد اما بعد چند سال که لیبی دچار آشوب شد انگلیس اولین کشوری بود که به لیبی حمله کرد و سپس نیروهای ناتو بودند در آن زمان رییس جمهور آمریکا با تقویت شبه نظامیان عملا وارد جنگ شد قذافی چاره‌ای جز فرار نداشت چون قدرت بازدارندگی خود را از دست داده بود و توان موشکی برای


مقابله نداشت.
جنگ بین روسیه و اوکراین به مثابه چک سفید امضایی برای آمریکا است تا با استفاده از آن بتواند برای تحقق منافع ژئواستراتژیک و اقتصادی خود هرجا که مایل بود به مداخله نظامی دست بزند از این رو پیش بینی میشود که جنگ‌هایی که در قرن ۲۲ به وقوع می‌پیوندد برای تضعیف کردن توازن قدرت در بلوک‌های مختلف خواهد بود به این منوال ابرقدرت‌ها هزینه‌های هنگفت و خطرات مداخله نظامی را تقبل می‌کنند در حالی که موفقیت در آن
به نفع دیگران است.
در دهه‌های اخیر سیاست تحت تاثیر گسترش سلاح‌های گرم و مدرن و به ویژه تحت تاثیر افزایش نفوذ کلیشه‌ها و فرهنگ‌های غربی قرار گرفته است از جمله آثار چنین جنگ‌هایی افسارگسیختگی خشونت است که پیامد آن ترکیب کلاشینکف و هالیوود است یعنی ترکیبی از ساده‌ترین اسلحه روسی و نمایش مبالغه‌آمیز خشونت در فیلم‌های سینمایی آمریکایی و ورای آن تسخیر کی یف خواهد بود.