یک حمله دو پیام


مسعود اسداللهی
تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا
حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از یک بُعد، حادثه و اقدام جدیدی از جانب جمهوری اسلامی ایران نیست، اما از منظر دیگر تفاوت‌های بارزی با اقدامات مشابه گذشته دارد که می‌‌تواند معادلات را در خاورمیانه تحت الشعاع قرار دهد.


 این اقدام جدید نیست زیرا از زمان شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، خط قرمزی برای صهیونیست‌ها ترسیم شده بود مبنی بر اینکه اگر در سایه تجاوزات مکرر این رژیم به خاک سوریه صدمه‌ای به نیروهای انسانی ایران وارد شود و افرادی از جمهوری اسلامی ایران به شهادت برسند، تهران قطعاً پاسخ لازم را خواهد داد.
با این تهدید ایران، رژیم غاصب صهیونیستی با وجود آنکه بعد از حملات مکرری که به خاک سوریه داشت، عنوان می‌کرد این حملات با هدف نیروها و امکانات نظامی ایران انجام گرفته است، اما در واقع حملات علیه ارتش سوریه بود. زیرا این رژیم می‌‌دانست اگر این حملات متوجه نیروهای ایرانی شود قطعاً با پاسخ جمهوری اسلامی روبه‌رو خواهد شد.
کما اینکه در پی تجاوز چند سال پیش رژیم صهیونیستی به خاک سوریه و شهادت هفت نفر از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه «T4»، سردار سلیمانی به وعده خود، ذیل خط قرمز جمهوری اسلامی ایران پاسخ داد و در چهلمین روز شهادت برادران سپاه، حملات موشکی گسترده‌ای به تأسیسات صهیونیست‌ها در بلندی‌های جولان اشغالی انجام گرفت.
اکنون نیز رژیم صهیونیستی در اقدام اوایل هفته خود با حمله به یکی از مراکز تجمع نیروهای مستشاری ایران در سوریه و شهادت دو نفر از برادران نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از خط قرمز خود عبور کرد و بنابراین در سایه همان معادله و خط قرمز، حمله موشکی سپاه به اربیل به نوعی پاسخ به آن حمله و تجاوز چند شب پیش صهیونیست‌ها بود.
اما این بار واکنش ایران می‌تواند نقطه عطف جدیدی در تحولات منطقه باشد. زیرا آنچه از رفتارهای رژیم صهیونیستی برمی‌‌آید، این رژیم در شرایط کنونی منطقه سعی کرده است با عبور از خط قرمز جمهوری اسلامی ایران توان پاسخگویی تهران و میزان جدیت آن را برای حفظ خط قرمزهای همیشگی بسنجد.
 لذا اگر ایران حمله موشکی بامداد یکشنبه را انجام نمی‌داد رژیم غاصب صهیونیستی این ارزیابی و برآورد غلط را داشت که جمهوری اسلامی توان پاسخگویی لازم به عبور تل‌آویو از خط قرمزهای ایران را ندارد.
ایران طبق همان وعده و خط قرمزی که سردار سلیمانی تعیین کرده بود پاسخ رژیم صهیونیستی را در هر زمان و مکانی که نفوذ اسرائیل جدی‌تر باشد، خواهد داد. زیرا هدف از پاسخ، موازنه‌سازی و بازدارندگی است. اکنون نیز با وجود آنکه مقامات اقلیم کردستان عراق بارها و بارها وجود هرگونه رابطه با اسرائیل و نفوذ صهیونیست‌ها را در اقلیم منکر شده‌اند اما قطعاً نمی‌توان وجود رابطه تل‌آویو و اربیل را انکار کرد.
در بسیاری از مراسم‌ها، جشن‌ها و اجتماعات شاهد حضور همزمان مقامات اقلیم کردستان عراق و رژیم غاصب صهیونیستی و پرچم صهیونیست‌ها و اقلیم در کنار همدیگر هستیم. بنابراین انکار و تکذیب‌های مقامات اقلیم کردستان عراق تأثیری در اصل وجود این رابطه و نفوذ صهیونیست‌ها در اقلیم کردستان عراق ندارد. پیام حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اربیل برای کلیه شخصیت‌ها، احزاب و جریان‌های عراقی کاملاً روشن است. اکنون مقامات اقلیم کردستان و دولت بغداد به روشنی دریافتند که جمهوری اسلامی ایران خطوط قرمز جدی در حفظ منافع و امنیت خود دارد و در رعایت آنها با هیچ کشور و بازیگری تعارف ندارد.
بنابراین هر کسی به عنوان نخست وزیر جدید عراق تعیین شود و هر دولتی که روی کار بیاید باید این خطوط قرمز ایران را رعایت کند، در غیر این صورت امنیت ملی عراق هم قربانی بازیگری مخرب صهیونیست‌ها و امریکا خواهد شد.
علاوه بر این در هر نقطه‌ای از جهان که امریکا حضور داشته باشد، رژیم غاصب صهیونیستی هم ولو در پوشش دیپلماتیک امریکایی‌ها حضور دارد. لذا زمانی‌که کنسولگری و پایگاه های نظامی آمریکا در خاک اقلیم کردستان با قدرت علیه منافع ایران عمل می کند یقین بدانید در پوشش نیروهای دیپلماتیک و یا حضور مستشاری نظامی آمریکا در اقلیم شاهد نفوذ و حضور صهیونیست‌ها در خاک اقلیم کردستان عراق نیز هستیم، چون صهیونیست ها در هر جایی که منافعشان اقتضا کند حضور دارند. در عین حال متاسفانه حضور و نفوذ صهیونیست‌ها در خاک اقلیم کردستان بسیار جدی است و یک سابقه بسیار طولانی دارد، به گونه‌ای که برخی از اقدامات جاسوسی، تروریستی و خرابکارانه توسط اسرائیل از خاک اقلیم کردستان عراق انجام شده است.
بنابراین این پاسخ جمهوری اسلامی ایران برای حمله به مراکز آموزشی موساد در اربیل یک پاسخ مشروع بود. برای جمهوری اسلامی ایران مسلم است که هرجا منافع و امنیتش اقتضا کند، باید پاسخ لازم را بدهد. ضمن اینکه در شرایطی که ساختار سیاسی اربیل و بغداد توان دفاع از تمامیت ارضی خود را ندارند، ایران باید در صورت بروز هرگونه تهدیدی از جانب خاک عراق علیه خود این نقطه ضعف را پوشش دهد و تهدید مزبور را خنثی کند.
این تهدیدها اکنون بیش از هر زمانی باید مورد توجه قرار گیرد. حتی در زمان افرادی مانند ابراهیم‌جعفری، نوری مالکی و عادل عبدالمهدی که به عنوان نخست وزیر در رأس کار بودند و دولت بغداد قدرتمند بود، باز هم اقلیم کردستان عراق بدون توجه به رأی و نظر دولت بغداد اقداماتی را در دستور کار قرار می‌‌داد، چه برسد به شرایط کنونی که ما با حضور مصطفی الکاظمی شاهد یکی از ضعیف‌ترین دولت‌ها در بغداد هستیم. هرچند که اکنون مسأله بغداد نیست، بلکه مسأله حمایت واشنگتن است.
 زمانی که شاهد حضور دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده در خاک اقلیم کردستان هستیم بی‌شک این شرایط کماکان با قوت ادامه پیدا خواهد کرد. چون مقامات اقلیم کردستان دستور کار خود را از بغداد نمی‌گیرند، بلکه از کاخ سفید می‌‌گیرند. پس مقامات اقلیم کردستان ارزشی برای آرا، نظرات و چراغ سبز دولت بغداد قائل نیستند، چرا که اینجا مهره و بازیگران تعیین‌کننده موساد،
سی آی ای و پنتاگون هستند.
عراق یکی از مهم‌ترین همسایگان جمهوری اسلامی ایران است، لذا هرگونه تهدید و نفوذی از خاک عراق علیه جمهوری اسلامی ایران باید با دقت و جدیت لازم پاسخ داده شود. با این حال در یک سناریوی واقع بینانه و نه در یک نگاه ایده‌آلیستی و غیرواقعی نمی‌توان عنوان کرد که یک حمله موشکی به مراکز آموزشی موساد در اربیل می‌تواند توقفی در نفوذ صهیونیست‌ها در اقلیم کردستان علیه منافع ملی و امنیت جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.
 اگر مشابه اقداماتی مانند حمله موشکی سپاه در دستور کار قرار گیرد و جدیت دیپلماتیک هم چاشنی کار شود کشورهای منطقه متوجه رعایت خطوط قرمز امنیتی و منافع ملی جمهوری اسلامی خواهند شد و همسایگان بخوبی در می‌‌یابند که هرگونه تلاش برای برقراری روابط با رژیم صهیونیستی با هدف تقابل با ایران برای آنها به یک رابطه پرهزینه تبدیل خواهد شد. در نتیجه به یک بازبینی و محاسبه هزینه و فایده برقراری روابط با صهیونیست‌ها خواهند رفت. زمانی‌که مسعود بارزانی بعد از شکست در همه‌پرسی اقلیم کردستان عراق، حاکمیت بر کرکوک را از دست داد هیچ گونه حمایتی از اسرائیل و امریکا شکل نگرفت، درست مشابه سناریویی که در اوکراین روی داد که، نه ناتو و نه امریکا به داد زلنسکی نرسیدند.
چرا که نگاه غرب و صهیونیست‌ها به این افراد و کشورها صرفاً یک نگاه ابزاری است. حتی حکومت پهلوی که وابستگی جدی به امریکا داشت، به سمت برقراری و تعمیق مناسبات با صدام و رژیم بعث عراق رفت و تمام حمایت خود را از جریان ملامصطفی بارزانی کنار گذاشت، سرکوب و چالش‌های جدی برای حزب دموکرات کردستان عراق شکل گرفت.
چرخه اتفاقات مشابه در طول سال‌ها و دهه‌های گذشته به طور مرتب برای مقامات اقلیم کردستان عراق در حال تکرار است، ولی متأسفانه کردهای عراق هنوز این درس تاریخی را یاد نگرفتند که شاید آنها امید دارند به عنوان یک همپیمان با صهیونیست‌ها، امریکا و غرب درآیند، اما قطعاً غرب، اقلیم کردستان را به عنوان یک همپیمان قبول ندارد، بلکه به آنها به چشم یک ابزار، اهرم فشار و برگ برنده نگاه می‌‌کند.