روزنامه آفتاب یزد
1400/12/23
در تردید آیتالله بروجردی در حمایت از نهضت ملی ایران
فرشید فرحناکیان- بیژن نامدار زنگنه؛ بهعنوان وزیر نفت دولتهای خاتمی و روحانی، در پاسخ به این پرسش که «شما اگر در مقطع تاریخی سال ۱۳۳۲ بودید طرف مصدق میرفتید یا آیتالله کاشانی» جواب داده است: «این سوال را نکنید (مکث)؛ ولی طرف آیتالله بروجردی را ترجیح میدادم» (مجله آنگاه، ش. ۱۴،ص. ۶۴).
شاه برای آیتالله بروجردی پیام داده بود که همه دنیا اصلاحات ارضی را انجام دادهاند ما هم ناچاریم انجام دهیم. ایشان به شاه پیغام داده بودند که در دنیا کارهای دیگری هم کردند، آنها سلطنت را هم کنار گذاشتند و جمهوری به وجود آوردند (کتاب خاطرات آیتالله منتظری، ص. ۱۶۲). در کتاب «سه اسلام: مکتب نجف، مکتب قم و مکتب تهران»؛ گفتارهایی درباره تشیع و تجدد سیاسی، محمد قوچانی بیان میدارد که این شیوه سخن گفتن مردی است که ۱۵ سال تمام (از ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۰) «رئیس مذهب ایران» بود؛ بدون آنکه پدرش چنین میراثی برای او گزارده باشد یا در انتخاباتی مستقیم و غیرمستقیم از سوی مردم و مجلس به چنین مقامی برگزیده شود و حتی بدون آنکه شورای روحانیت یا روسای سابق مذهب او را به مرجعیت منصوب کرده باشند. با وجود این، آیتالله سید حسن طباطبایی بروجردی به مرجعیت عام شیعیان ایران و جهان رسید و در عصر او این نهاد و مقام مذهبی مقتدرترین و بانفوذترین چهره خویش را معرفی کرد (ص. ۹۴). در تشییع پیکر او در نوروز ۱۳۴۰، شریف امامی و هیئت دولت راهی قم شدند و کلیه وزارتخانهها را تعطیل اعلام کردند. حسین علاء؛ وزیر دربار، سه روز را عزای ملی خواند. شهربانی کل کشور همه کافهها را بست. در عراق و پاکستان سه روز عزای عمومی و در سوریه و لبنان عزاداری اعلام شد. پاپ پیام فرستاد. رادیو مسکو از جانب مسلمانان شوروی تسلیت گفت. سفیر آمریکا ابراز همدردی کرد. روزنامه تایمز مقاله نوشت. سخنگوی دولت فرانسه تسلیت گفت و محمدرضا پهلوی در مجلس ختم ایشان شرکت کرد. جاده تهران به قم بسته و بازار تهران تعطیل شد. ایشان اما نه رئیس دولت بود و نه رهبر حزب. جز عراق و حجاز به کشوری دیگر سفر نکرده بود و هیچ مقام رسمی و دولتی نداشت. در ظاهر شاه از او قدرتمندتر و مصدق محبوبتر بود (همان، ص. ۱۰۸).
محمدجواد حجتی کرمانی در روزنامه اطلاعات مورخ ۷.۱۱. ۱۳۹۹ درباره موضعگیری آیتالله کاشانی، نواب صفوی، روحانیت سنتی کشور به زعامت و مرجعیت مرحوم آیتالله بروجردی در قبال واقعه
۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشت: این موضعگیریها اکثراً بیطرفانه بود؛ ولی البته در شرایط آن روز، همراه با رضایت از سقوط مصدق بود؛ نه پیروزی شاه. کسانی که به مخالفین مصدق میتازند و آنان را در حد عامل کودتا و همکاری با آمریکا و انگلیس به شمار میآورند، جرات نمیکنند درباره آیتالله بروجردی چیزی بگویند و بنویسند؛ ولی در مورد مرحوم آیتالله کاشانی و نواب صفوی و دکتر بقائی و مکّی و حائریزاده بهخصوص دکتر بقائی تا آنجا که میتوانند آنان را به انواع تهمتها اعم از خیانت و جاسوسی و شرکت در توطئه کودتای ۲۸ مرداد متهم میکنند. در ۱۶ مرداد ۱۳۳۱ هنگامیکه جبهه ملی در مجلس در اوج قدرت بود و در روزی که آیتالله کاشانی به ریاست مجلس انتخاب شد، از سوی نمایندگان دوره هفدهم و در زمان زمامداری دکتر مصدق طرح عفو خلیل طهماسبی عضو فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی از سوی ۳۰ نماینده سرشناس مجلس و در قالب مادهواحده تهیه و با قیام و قعودی تصویب شد که او را پس از ۲۰ ماه از زندان آزاد میکرد.این ماده واحده تاکید داشت: «چون خیانت علی رزمآرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است، برفرض اینکه قاتل او خلیل طهماسبی باشد، از طرف مردم ایران بیگناه شناخته شده و تبرئه میشود». آنگاه در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۳۱ این قانون به توشیح شاه رسید و خلیل طهماسبی با استقبال گسترده مردمی از زندان آزاد شد. خلیل طهماسبی یک هفته بعد پس از آزادی به قم رفت تا علاوه بر زیارت با آیتالله بروجردی (ره) ملاقات نماید اما آیتالله به عذر کسالت، از ملاقات با خلیل طهماسبی خودداری کرد.
صادق طباطبایی میگوید که بعدها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با آیتالله بروجردی را داشتند که ظاهراً ایشان آنها را نپذیرفته بودند. از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیتالله بروجردی ازجمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی از بزرگان و از مدرسین حوزه که ظاهراً پدر همین آیتالله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر [باشد] علت این رفتار را از آقای بروجردی سوال کرده و میپرسد: «چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟» ایشان در جواب میگویند: «این آقایان میخواهند شاه را بردارند ولی امثال شما را بهجای او بگذارند». شخص دیگری که ظاهراً مرحوم آیتالله کبیر، از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است میپرسد: «مگر چه اشکالی دارد؟» آیتالله بروجردی در جواب میگویند: «اشکال بزرگ این امر در اینجاست که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم میافتد. با این اسلحه میشود مقابله کرد» (خاطرات سیاسی اجتماعی (۱)، چاپ سوم، ۱۳۹۲، ص. ۲۷).
در کتاب «خاطرات آیتالله منتظری» به نقل از آیتالله بروجردی آمده است که ظاهراً در ذهن آیتالله بروجردی رفته بود که دولت آقای دکتر مصدق نسبت به مذهب لابشرط (بیتفاوت) است. من شنیده بودم که میگفت حکومت نسبت به مذهب نباید لابشرط باشد؛ بهخصوص اینکه در آن زمان تودهایها پروبال گرفته بودند. ایشان دلش میخواست حکومت مروج مذهب باشد (ص. ۱۶۱).
در کتاب «چشموچراغ مرجعیت» از آیتالله سلطانی طباطبایی نقل شده است که موضع مختار آیتالله بروجردی در برابر نهضت ملی چنین بود: «من در قضایایی که وارد نباشم و آغاز و پایان آن را ندانم و نتوانم پیشبینی کنم وارد نمیشوم. قضیه ملی شدن نفت را نمیدانم چیست؛ چه خواهد شد و آینده در دست چه کسی خواهد بود. البته روحانیت بههیچوجه نباید با این حرکت مخالفت کند که اگر با این حرکت مردمی مخالفت کند و این حرکت ناکام بماند در تاریخ ایران ضبط میشود که روحانیت سبب این کار شد. لذا به آقای بهبهانی و علمای تهران نوشتم که مخالفت نکنند» (ص. ۴۲).
در کتاب «خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی» آمده است که درواقع شاه مثل مترسکی بود که با وجودش تودهایها شکسته میشدند. نظر آیتاللهالعظمی بروجردی این بود که با وجودش تودهایها شکسته میشدند. نظر ایشان این بود که شاه کمی تقویت شود تا حزب توده از صحنه محو گردد. اگر حزب توده قدرت میگرفت، نه دین میماند و نه خدا؛ اما شاه بهدروغ نام خدا و اسلام را بر زبان میراند. این دروغ آنها از حرفها و شعارهای حزب توده بهتر بود. (ص. ۶۱).
اردشیر زاهدی؛ فرزند فرمانده کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در کتاب «خاطرات اردشیر زاهدی» ادعا کرده است که در آستانه این کودتا آیتالله بروجردی از شاه درخواست عزل مصدق را کرده بود (ص. ۸۲).
همچنین روزنامه لوموند مدعی شده است که شاه در نامهای به آیتالله بروجردی، تصمیم به عزل مصدق را به وی اطلاع داده است (مجله تاریخ معاصر ایران، ش. ۲۶، ص. ۵۳). سند دیگری در دست است که نشان میدهد آیتالله بروجردی ۱۰ روز بعد از کودتا با ارسال نامهای به فضلالله زاهدی به تبریک عید غدیر از سوی او پاسخ گفته و برای زاهدی «در انجام وظایف دینیه که در این موقع خطیر به عهده گرفته» است، از خداوند عزشانه اعانت طلبیده است (همان، ص. ۵۲).
طبق تحلیل داریوش بایندر در کتاب «ایران و سازمان سیا، بازنگری در سقوط دولت مصدق» اگرچه آیتالله بروجردی در ماههای نخست زمامداری مصدق از او پشتیبانی میکرد و حتی بهطور خصوصی از شاه نیز خواسته بود دولت مصدق را پشتیبانی کند تا بتواند حقوق ملت ایران را احقاق و آنان را متحد نگه دارد؛ اما چنین نماند و با دولت مصدق اختلاف پیدا کرد. بایندر با استناد به خاطرات مهدی آذر؛ از یاران مصدق و وزیر فرهنگ، میگوید که این اختلافات حتی پیش از واقعه نهم اسفند ۱۳۳۱ و برنامه شاه برای سفر به خارج از کشور آغاز شده بود و در غائله نهم اسفند ۱۳۳۱ نیز آیتالله بروجردی اگرچه از صدور اعلامیه مشترک با آیتالله کاشانی و آیتالله سید محمد بهبهانی (علمای نهم اسفندی به تعبیر مصدق) خودداری کرد؛ اما برای جلوگیری از سفر شاه به خارج از کشور آشکارا مداخله کرد (ص. ۱۹۶). بایندر در صفحات پایانی فصل هفتم کتاب خود (صص. ۳۴۸-۳۴۲) با تفصیل بیشتری دراینباره سخن میگوید. به باور او تبلیغات مخالفان مصدق درزمینه کمونیسم هراسی، الغای سلطنت و جمهوری شدن ایران چنان بر ذهن و فکر آیتالله بروجردی تاثیر نهاده بود که خواهناخواه او را از اسفند ۳۱ به بعد در موضع مخالف مصدق قرار داد. طراحان کودتا کوشیدند با کمک آیتالله بهبهانی از او علیه مصدق فتوا بگیرند اما ناکام ماندند. با اینحال پس از شکست کودتای اول در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲، هنگامیکه شاه به خارج گریخت، آیتالله بروجردی واکنش نشان داد. آیتالله حسینعلی منتظری؛ از شاگردان بروجردی، در خاطرات خود نکتهای درباره ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقل میکند که قابلتامل است. ایشان میگویند: آن روز در اقامتگاه تابستانی بروجردی، در وشنوه در جلسه درس بودیم که خبر براندازی دولت مصدق رسید. با شنیدن این خبر یکی از همدرسان سجده شکر بهجای آورد. آیتالله منتظری از واکنش آیتالله بروجردی چیزی نمیگوید؛ اما بایندر چنین تفسیری میکند: «قطعاً آن طلبه میبایست از موضع آیتاللهالعظمی (بروجردی) … آگاه بوده باشد» (ص. ۳۴). بایندر در همین کتاب بالاخره مدعی میشود انگلیس و آمریکا در حقیقت در نقشهای برای برکناری مصدق سهیم بودند؛ اما زمانی که نقشه را عملی کردند، کارگر واقع نشد و سه روز بعد بود که مصدق برکنار شد و در ادامه فردی که قربانی شدنش کمتر بهواسطه تحریک خارجی بود و بیشتر قربانی سیاست داخلی ایران و اقدامات روحانیون برجستهای بود که مهمترینشان در آن زمان، مرجع بزرگ شیعه، آیتالله بروجردی بود (اندیشه پویا، ش. ۷۴، ص. ۹۱).
آیتالله کاشانی در کنار آیتالله بروجردی
سید محمود کاشانی نقل میکند که شاه سه تلگرام برای آیتالله بروجردی، آیتالله کاشانی و آیتالله سید محمد بهبهانی فرستاد و خبر از بازگشت قریبالوقوع خود از رم به ایران داد. آیتالله کاشانی با در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی به این تلگرام پاسخی نداد. ولی آیتالله بروجردی و آیتالله بهبهانی پاسخهایی دادند که در روزنامهها به چاپ رسید.
محمدرضا کائینی بر این نظر است که تفاوت رویکرد آیتالله بروجردی نسبت به جریان مذهبی و سکولار نهضت ملی در تفاوت رفتار ایشان در دستگیری دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، خود را نشان داد. درحالیکه دکتر غلامحسین مصدق در خاطرات خود اشاره میکند که آیتالله بروجردی در برابر اصرارهای آیتالله سید رضا زنجانی حاضر به دخالت در فرآیند محاکمه مصدق نشد، ایشان در برابر محاکمه آیتالله کاشانی موضعی محکم گرفت و حتی شاه را تهدید کرد.
خاتمه کلام
محمود سریعالقلم در کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی» مشکل مستدام بنیادی سیاست و حکمرانی در ایران را تعارضات ناشی از موقعیت ژئوپلیتیک و اختلافات فکری و فلسفی گسترده در داخل میداند (ص. ۱۶۵). ازنظر ایشان در تاریخ ایران ثبات سیاسی نتیجه نهادسازی، آزادی بیان و رقابت سیاسی نیست؛ بلکه نتیجه حذف رقبا و انحصار در قدرت است (همان، ص. ۱۷۹).
در رابطه با «تعارضات ناشی از موقعیت ژئوپلیتیک» سعید لیلاز بر مقدمهای که بر ترجمه کتاب «ایران و آمریکا: تاریخ یک رابطه از ۱۷۲۰ تا ۲۰۲۰» نوشته است، تصریح میکند که فرآیند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حالی روی داد که تا آن هنگام رجال و سیاستمداران ایرانی حتی میهنپرستان آنها دولت آمریکا را یک داور بینظر و بیغرض در مناقشه نفتی با بریتانیا میدانستند. آمریکا با کنار زدن بریتانیا همچون مُحَلِلی که خود، شیفته موضوع کار خود شده است، بهجای آن نشست و مدت ربع قرن رژیمی خودکامه را بر مقدرات ملت ایران حاکم کرد. واقعیت این است که ایالاتمتحده آمریکا در سراسر خاورمیانه و ازجمله و بهویژه در ایران هرگز در پی برقراری دموکراسی نبوده و نیست که اکنون بخواهیم صرفاً آن کشور را به خاطر استبداد حاکم در پی کودتای ۲۸ مرداد سرزنش کنیم. این سرزنش ندارد که کشوری به دنبال تامین منافع خود باشد؛ منافعی که در استقرار استبداد در خاورمیانه و بهویژه خلیجفارس تبلور مییابد (ص. ۱۹).
در رابطه با «اختلافات فکری و فلسفی گسترده در داخل» محمد قوچانی بیان میدارد که شاید اگر نهضت ملی ایران میتوانست حمایت آیتالله بروجردی را به دست آورد، احتمالاً بهدشواری سرنگون میشد؛ اما نهضت ملی به جلب و جذب آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام بسنده و پس از مدتی از آنان هم صرفنظر کرد؛ غافل از آنکه اسلام واقعاً موجود، اسلام قم است نه اسلام تهران (همان منبع، ص. ۱۰۹). درهرصورت آیتالله بروجردی همزمان با رادیکالیسم فداییان اسلام و اباحهگری پهلوی دوم مقابله میکرد و هرچند در کنار نهضت ملی ایران قرار نگرفت برای صیانت از آزادی حوزههای علمیه و جلوگیری از دخالت دولت در آن کوشش بسیار کرد (همان، ص. ۶۳).
مالکوم ایکس میگفت جوجهها بالاخره به آشیانه بازمیگردند (Chickens come home to roost)
و هر آنچه بکارید روزی درو خواهید کرد (اندیشه پویا، ش. ۷۴، ص. ۹۱). کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زخمی در حافظه تاریخی و هویت جمعی ایرانیان برجای گذاشت…
سایر اخبار این روزنامه
اطلاعیه سپاه درباره حمله موشکی به «مرکز راهبردی توطئه و شرارت صهیونیستها» در اربیل عراق
آماری قابل تامل از جوانانی که معتقدند «لازم نیست حتما ازدواج کنند»
محیط زیست و منابع طبیعی استان یزد و سالها انفعال!
مخالفت اعضای شورای نگهبان با اختصاص بودجه برای «جهاد تبیین»
مراقب کرونا باشیم
کیف قاپی و به خطر افتادن امنیت روانی مردم
شیرین کاری
لبخند پیشوا!
اقتصاد در 1401 چگونه است؟
آدم کش
بیاطلاعی اعضای شورای شهر از حضور شهردار تهران در تاجیکستان سفر خارجی در اوج بیپولی
در تردید آیتالله بروجردی در حمایت از نهضت ملی ایران
اطلاعیه سپاه درباره حمله موشکی به «مرکز راهبردی توطئه و شرارت صهیونیستها» در اربیل عراق