ارواح همسرم را کشتند!
ماجرا به ساعت 23:30 روز یکشنبه برمیگردد. ماموران کلانتری حکیمیه به محمد وهابی، بازپرس کشیک قتل اعلام کردند که جسد زنی در خانهاش در طبقه دوم یک ساختمان کشف شده است. بلافاصله بازپرس راهی محل حادثه و تحقیقات نیز در اینخصوص آغاز شد. ماموران در ابتدا با جسد یک زن در اتاق نشیمن مواجه شدند. جسد برای بررسی علت مرگ به پزشکیقانونی منتقل شد. همسر 53 ساله این زن بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت. او به ماموران گفت: «من بیرون از خانه بودم. وقتی برگشتم متوجه شدم که همسرم حالش خوب نیست. نمیتوانست به درستی نفس بکشد. خیلی ترسیدم و با اورژانس تماس گرفتم. ولی وقتی نیروهای اورژانس رسیدند، اعلام کردند که او جانش را از دست داده است.»
انکار عجیب قتلبا وجود این اظهارات پسر 17 ساله مقتول صحبتهای تازهای را مطرح کرد. او در حالی که پدرش را قاتل معرفی میکرد، گفت: «من داخل حمام بودم که صدای جروبحث پدر و مادرم را شنیدم. وقتی بیرون آمدم همچنان با هم درگیر بودند. ناگهان پدرم با تبلت به سر مادرم کوبید و او بیهوش شد. بعد از آن هم با اورژانس تماس گرفت.»
این در حالی بود که همسایهها نیز اعلام کردند این زن و شوهر مرتب با هم درگیر بودند و همیشه صدای درگیری آنها شنیده میشد. حتی روز حادثه نیز صدای درگیری این زن و شوهر را شنیده بودند. با این حال شوهر مقتول منکر قتل بود و ادعا میکرد که کاری با همسرش نداشته است. بنابراین بازپرس دستور تحقیق بیشتر از همسایهها، علت اصلی مرگ این زن و بررسی سلامت روانی متهم را صادر کرد.
مرد میانسال که آهنگر است، در گفتوگو با «شهروند» اظهارات عجیبی را مطرح کرد. او که همچنان منکر قتل همسرش بود، ارواح و اجنه را در این ماجرا مقصر دانست:
چند وقت بود که با همسرت زندگی میکردی؟ما 18 سال است که با هم ازدواج کردهایم. دو پسر 17 و 5 ساله هم داریم.
با هم اختلاف داشتید؟نه اختلافات جدی نداشتیم. همان دعواهای زن و شوهری بود. اما همسرم استرس داشت و زود عصبانی میشد. با این حال اختلاف و مشکل جدی نداشتیم.
چرا استرس داشت؟چند سال پیش بر سر یک ملک با خواهرم دچار اختلاف شدیم. اختلافات ما تقریبا بعد از چند سال حل شد. ولی خواهرزادههایم دستبردار نبودند. آنها مرتب ما را تهدید میکردند و همیشه ما را آزار میدادند. همین دعواها و تهدیدهای آنها باعث شد که همسرم دچار استرس و تنشهای شدیدی شود. برای همین با کوچکترین موضوع عصبی میشد.
همسرت را تو کشتی؟من نکشتم. آن شب برای خرید مرغ از خانه بیرون رفتم. در راه دوستم تماس گرفت و به دیدن او رفتم. بعد هم مرغ خریدم و برگشتم. وقتی به خانه رسیدم همسرم کبود شده بود و نمیتوانست نفس بکشد. هیچ حرفی هم نمیزد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و آنها نیز مرگ همسرم را تایید کردند.
ولی پسرت میگوید که تو با تبلت به سر همسرت کوبیدی؟نمیدانم چرا چنین دروغی گفته است. من او را نکشتم.
پس فکر میکنی چه کسی قاتل همسرت باشد؟ارواح و اجنه همسرم را کشتهاند. او مدتی بود که دو مرد را به صورت روح میدید. حال روحیاش خیلی بد بود. مرتب با آن دو مرد درگیر بود. درنهایت هم فکر میکنم همانها باعث مرگ همسرم شدند.
همسرت چرا روح میدید؟ماجرا به همان اختلاف من با خواهرم برمیگردد. از همان زمان که استرسهای همسرم شروع شد، او حال خوبی نداشت. تا اینکه پسرم بیمار شد و در بیمارستان بستری بود. همانجا یکی از همتختیهای او متوجه استرسهای همسرم شد و رمالی را به او معرفی کرد. آن رمال ساکن کرج بود. میگفت میتواند استرسهای همسرم را خوب کند. همسرم هم سراغ او رفت. از دو سال پیش تا الان 20 بار پیش رمال رفت. هر بار کارها و اقداماتی را به او میگفت تا انجام دهد. اما نهتنها حال همسرم خوب نشد، بلکه بدتر هم شد. دیگر روح میدید و دو مرد مرتب او را اذیت میکردند.
چرا برای درمان همسرت اقدام نکردی؟او خودش باز پیش همان رمال رفت. رمال هم میگفت، احتمالا آن دو مرد از طرف همان خواهرزادههای من باشند. میگفت آنها برای او دعا و جادو گرفتهاند و زندگیاش را طلسم کردهاند. من مطمئنم که همین مسأله باعث مرگ همسرم شده است. در غیر این صورت من بیگناهم و هیچ ضربهای به همسرم نزدهام.