روزنامه جوان
1400/12/26
آغاز قرن تمدنسازی ما
نمیتوان از پایان قرن چهاردهم سخن گفت و از دو چهره تأثیرگذار این قرن نگفت؛حضرت روحالله که علم قیام را برافراشت و حضرت آیتالله خامنهای که اینک مظلومترین انقلاب تاریخ را از دالان مصاف با خونخواران جهان به سلامت وارد قرن جدید میکندتحویل قرن محمدجواد اخوان
روزها، ساعات، دقایق و ثانیهها شتابان در حال گذرند و همگی این نکته را به یادمان میآورند که به لحظات پایان قرن نزدیک میشویم. قرن چهاردهم هجری شمسی، قرنی پرحادثه بود که با تحولات مهمی در ایران و جهان مقارن شد و نقاط عطفی در تاریخ بشر در آن به وقوع پیوست.
این قرن در زمانهای آغاز شد که ایران و منطقه اسلامی در چنگال استعمار گرفتار شده بود. معاهده سایکس پیکو، سرزمینهای اسلامی بهجای مانده از عثمانی را بسان گوشت قربانی میان انگلیس و فرانسه تقسیم کرد و با کودتای حوت1299، مقدمات برکشیدهشدن رضاخان در ایران از سوی انگلیسیها فراهم آمد. در سپیدهدم این قرن ستاره بخت استعمارگران درخشان بود و تا میانه آن همچنان بخت با آنان یار و شومی گامهایشان بر ملتها سایه افکنده بود. همانگونه که مبارزات مردم عراق در ثورهالعشرین در ابتدای این قرن بیسرانجام ماند، نهضت ضداستعماری ملی شدن نفت در ایران نیز با ناکامی مواجه شد و بعد از کودتای 28 مرداد، ربع قرن سلطه بلامنازع امریکا بر ایران رقم خورد.
البته بخت با سلطهگران یار نماند و در میانه این قرن ندای حقطلبی خمینیکبیر(ره) ملت ایران را بیدار کرد و در ابتدای نیمه دوم آن بساط ستم را چه از نوع استعمار و چه از نوع استبداد در ایران درهم پیچید. جالب اینجاست که پیروزی انقلاب اسلامی با آغاز قرن پانزدهم هجری قمری مقارن شد و حضرت امام(ره) در خصوص قرن پانزدهم قمری چنین پیشبینی نمود که «این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است». طبیعی است مستکبرانی که وقوع انقلاب اسلامی را خطری بزرگ برای منافع خود میدیدند از هیچ تلاشی برای خاموشی شعلههای فروزان انقلاب دریغ نکردند، اما آن شعلهها نه تنها خاموش نشد، بلکه زبانه کشید، دلها را بیدار کرد، بیداری و بیدارگری را از فلات ایران فراتر برد و امروز پرچم مقاومت در برابر سلطهگران را از سواحل نیلی مدیترانه و بابالمندب تا کوههای سربهفلککشیده کشمیر به اهتزاز درآورده است.
قرنی که با سلطه استعمار بر منطقه اسلامی –که آنها خوش داشتند خاورمیانه بنامندش- آغاز شد، اینک در حال پایان یافتن است و از کرّوفرهای دیروز سلطهگران، تنها عربدهجوییهایی چند به جای مانده است. انقلاب اسلامی مرزهای منطقه غرب آسیا را درنوردیده و در جهان مستضعفین چشمگیر شده است. امروز منطق جمهوری اسلامی و مقاومت در گوشهگوشه این منطقه و فراتر از آن مورد توجه قرار گرفته و دوست و دشمن در آن تأمل میکنند.
نمیتوان از پایان قرن چهاردهم سخن گفت و از دو چهره تأثیرگذار این قرن نگفت، نخست حضرت روح الله(ره) بزرگمردی که در میانه این قرن علم قیام را برافراشت و بشریت را بیدار کرد و دوم حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی)، حکیم مدبر و انقلابیای که راه آن بزرگ را ادامه داده و بر تابندگی آفتاب عظیم انقلاب افزوده است و اینک مظلومترین انقلاب تاریخ را از دالان مصاف با خونخواران جهان به سلامت وارد قرن جدید میکند. نیک است که همچنین از قهرمانی یاد گردد که حقاً غم فراقش همچنان به سردی نگراییده، سردار دلها حاج قاسم سلیمانی.
روزی که این انقلاب، نوزادی تازه تولدیافته بود، هیچ کس نمیدانست تا چه اندازه دوام خواهد آورد و دشمنان آن عمری نهایت ششماهه برایش متصور بودند، اما اینک این انقلاب از قرن نیز عبور کرد و وارد دوره جدیدی از حیات خود شد؛ حیاتی که با کولهباری از تجربه ایستادگی در برابر انواع خصومتها و کوهی از همراهی مردمی صبور و مقاوم، بالندهتر از گذشته و نویدبخش جهشهای بزرگ در قرن پانزدهم است. قرنی که امید است قرن احیای تمدن اسلامی و پایان نظم ظالمانه و تحمیلی مستکبران بر جهان باشد. از همین روزهای تحویل قرن، قرائن تحول در جهان هویداست، امید آنکه تحویل به احسنالحال باشد.
قرن قیام کبری آسوپار
قرن چهاردهم شمسی را ایرانیان در حالی آغاز کردند که تجربه انقلاب مشروطه را از سر گذرانده بودند و حداقل در ذهن برخی، این گزاره که «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند» چنان به باور رسید که آموختند برای تغییر باید خود حرکت کنند. حوادث سیاسی نیمه اول قرن چهاردهم، از قیام گوهرشاد تا نهضت ملی شدن صنعت نفت تا خرداد42، حادثه به حادثه، مردم بیشتری را با این باور همراه کرد که باید نگاهشان به سیاست تغییر کند.
قرن چهاردهم برای مردم ایران، محمل زمانی یک تغییر نگاه در سیاست بود. سیاست «شاهمحور» به سیاست «مردممحور» رسید، دیکتاتوری با مردمسالاری جایگزین شد و این اعتمادبهنفس به ملت داده شد که شما میتوانید خودتان بر خودتان حاکم باشید. و اینگونه سرانجام در سالهای آغازین نیمه دوم قرن چهاردهم، 2500 سال تئوری «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه» دود شد و از بین رفت.
قرن چهاردهم، قرن قیام بود. خون بر زمین ریخت، زندانی شدند، شکنجه شدند، تاوان دادند، اما از قیام عقب ننشستند بلکه سال به سال بیشتر شدند و بیشتر جلو آمدند تا رسیدند به بهمن57.
قرن چهاردهم برای مردم ایران، قرن ثمردهی همه قیامهای کوچک و بزرگی بود که طی سالها و دههها و قرنها انجام داده بودند و هر کدام به دلیلی موفق نشده بودند؛ قرن پیروزی یک انقلاب مبتنی بر دین و شکلگیری دولت اسلامی و ریشهدوانی تمدن اسلامی.
و اما قرن پیشرو؛ فردای این قیامهای پیروز، میتواند روز قیام آخرین باشد. منجی آخر بیاید و قرن پانزدهم، قرن قیام آخر شود.
حوزه علمیه قم در سنجه قرن محمدرضا کائینی
تقارن صدسالگی حوزه علمیه قم با قرنی که بر ما میگذرد، فرصتی مغتنم است که در باب کارکرد و چشمانداز این نهاد مؤثر اشاراتی رود. شهر قم از دوران امامان شیعه، محل حضور و تربیت فقیهان بوده است، چهاینکه برخی از آن حضرات، خلقخدا را به عالمان این خطه ارجاع میدادند. با این همه دور جدیدی از تکاپوی علمی، فرهنگی و اجتماعی این نهاد از دوران هجرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری و شاگردانش به قم آغاز شد. از قضا در همان حوالی تاریخی، رضاخان در فقره به سنگخوردن تیر جمهوریخواهی خویش، به قدرت این نهاد پی برد و تظاهر مذهبی را پیشه ساخت! او اما در سالیانی بعد با جلوس بر تخت سلطنت به جبران مافات پرداخت و به ستیز با تمامی نمادهای فرهنگ دینی جامعه، از جمله این حوزه پرداخت. صبر و تدبیر آیتالله حائری، مانع از آن شد که قزاق بتواند انهدام این کانون علمی را عملی سازد. پس از رحلت «حاج شیخ»، «آیات ثلاث» شیوه او را پیگرفتند، تا نهایتاً پهلوی اول از سلطنت خلع و از ایران اخراج شد! در آزادی نسبی پس از شهریور 20 و هجرت آیتاللهالعظمی سید حسین طباطبایی بروجردی به قم، حوزه این شهر به اوج شکوفایی علمی و فرهنگی رسید و این مهم، موجب گشت که پهلوی دوم و به خیال بیرون بردن مرجعیت از ایران به اقداماتی دست زند که البته بی فرجام بود. در سال41 با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی و همراهی دیگر مراجع این حوزه، شاه دریافت که این قدرت نوظهور تصمیم دارد در ساحت سیاست و فرهنگ ایران طرحی نو دراندازد. وقایعی چون 15خرداد و اعتراض به کاپیتولاسیون، این حقیقت را بر وی آشکارتر ساخت. تبعید رهبر کبیر انقلاب از ایران پیوند او را با بدنه روحانیت و جامعه مختل نساخت و با همین سرمایه، در بهمن57 مهمترین رستاخیز تاریخ معاصر را رقم زد. در 43 سال اخیر، هر آنچه میان جمهوری اسلامی با کانونهای قدرت جهانی رخ داده است، از چالشی منشأ میگیرد که حوزه قم در بیش از ششدهه قبل با رژیم پهلوی کلید زد.
امروزه چهار نسل از دوران مرجعیت آیتالله حائری سپری شده و میراث او در حوزه قم، افزون بر چالشهای نظری، در معرض معارضههای عملی نیز قرار دارد. حوزه اینک، اگر چه بسا دانشوران زبده، در رشتههای گوناگون علوم اسلامی پرورده و ظرفیت چالش با نظریه پردازیهای معارض را دارد، اما بجد باید مراقب خطر نفوذ باشد! نفوذ اندیشههایی که با توجیهات فقهی، انفعال و گوشهنشینی روحانیت را میطلبد و همچنین نفوذ عناصری که با منابع مالی مجهول، در صدد مرجعتراشی و قطبسازی در این نهاد پر قدمت برآمدهاند. با این همه به نظر نمیرسد که اینگونه تهدیدات بتواند بدنه فکور و زمان آگاه این حوزه را از خویش متأثر و سمتوسوی آن را دستخوش تغییر سازد. مرحله پیشاتمدنی محمدصادق فقفوری
از حضیض بهداشت، آموزش و حقوق تا اوج سلامت، با سوادی و مراعات حقوق شهروندی خلاصه قرنی است که بر ایران گذشت. اینجا فرصت ذکر آمار نیست، اگر البته اصلاً آماری رسمی از اوضاع بغرنج اجتماعی ایرانیان در اوایل قرنی که گذشت در دسترس باشد. وضعیت سالهای1300 تا نیمه قرن به قدری دهشتناک بوده است که در هیچ یک از نمادهای اجتماعی جایی برای دفاع باقی نگذاشته است. اندک بهبود شاخصههای اجتماعی هم در اواسط قرنی که گذشت، تحتالشعاع آزادیهای به فنا رفته اجتماعی و حقوق بهمحاقرفته شهروندی قرار گرفت؛ نابود شد یا در خوشبینانهترین حالت محدود به طبقه خاص حاکم و اطرافیانشان شد.
ورق با انقلاب اسلامی ایران برگشت. انتظارها به قدری بالا گرفت که هیچ مرزی در هیچ حوزه اجتماعی قانعکننده نبود. امید به زندگی بالا، سواد حداکثری، مراعات حقوق بشر و شهروندی با استفاده از آخرین یافتههای علمی، وضعیت کنونی جامعه ایرانی است. البته، منطقاً نمیتوان و نباید منکر کاستیها شد؛ کاستیهایی نظیر تبعیض و فاصلهطبقاتی. با وجود این ، مبرهن است که در همه شاخصههای اجتماعی، بدترین وضعیت اجتماعی اکنون، یک سر و گردن بالاتر از بهترین وضعیتی است که جامعه ایرانی در نیمه این قرن به خود دیده است.
شاید ایرانیِ متولد1300 حتی تصورش را هم نمیکرد که روزی کشورش در علومی مانند نانو، پزشکی، هوافضا و مهندسی جزو پنج، شش کشور برتر جهان باشد؛ حق هم داشت، پیشرفتهای علمی و فناوری حالا حتی دشمنان ایران و ایرانیان را هم مبهوت کرده است. به موازات همه اینها، آنچه از حیث اهمیت کمتر از شاخصههای بهداشتی و علمی نیست، آزادیهای اجتماعی و مؤلفههای مردمسالارانه حکمرانی است. شبکه گسترده دادگاهها، حتی در کوچکترین شهرستانها و بخشها، برای احقاق حق و الزام نهادهای حاکمیتی به رعایت منشور حقوق مراجعان، در کنار خیزشهای مجازی مقابله با مصادیق فساد دولتی و غیردولتی، همگی نشان از حرکت ایران بر لبه شاخصهای مترقیانه جهانی دارد. این را هم نباید نانوشته گذاشت که اکنون دیگر در تحلیل کلی و نهایی، آزادیهای اجتماعی، قانون اساسی و مواد متعدد متناظر با حقوق شهروندی در قوانین مختلف، تضمینکننده استمرار و بهتر از پیش شدن شاخصههای اجتماعی شده است.
وضعیت امروز ایران از حیث اجتماعی، یک وضعیت پیشاتمدنی بزرگ است. مسیرها طی شده، موانع برطرف شده و موجبات فراهم گردیده است تا خیزش عظیم ایران رخ دهد؛ تمدنی نوین بر پایه اسلام و در خاک ایران. تمدنی که دیر یا زود الگوی شماره یک جهان خواهد شد. 1401 سال اول ورود به این صفحه جدید تاریخ است. قرن تحریمها و تحملها بهناز قاسمی
اقتصاد ایران در حالی این سده را پشت سر میگذارد که با آثار تبعی جنگهای جهانی و همچنین مداخلات و تنشهای داخلی و خارجی و جنگ تحمیلی و انواع و اقسام تحریمهای ظالمانه و فراز و فرود نرخ جهانی نفت به عنوان پشتوانه اصلی تأمین مالی بودجه با چالشهای اقتصادی فراوانی دست و پنجه نرم کرد.
هرچند در سده اخیر اقتصاد ایران چالشهای بزرگی را به خود دید اما از منظر ثبات و استقلال سیاسی ابتدا و انتهای این سده اصلاً با یکدیگر قابلقیاس نیست. در ابتدای این قرن کشور با فقر و قحطی فراگیر، نابرابری اقتصادی، فساد پایانناپذیر، شیوع بیماریهای همهگیر، سوء تغذیه، فقدان امکانات بهداشتی، وابستگی به شرق و غرب، ضعف شدید حکمرانی و مدیریت و فقدان زیرساختهای اقتصادی، کسری بودجه، بدهیهای خارجی هنگفت، وابستگی شدید به درآمدهای نفتی و تحمیل قراردادهای خارجی خفتبار تحت نفوذ خارجی و عوامل نفوذی روبهرو بود.
در انتهای این سده اما بهرغم همه فشارها از جمله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تحریمهایی که غربیها به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کردند، اقتصاد از ضعف و بیثباتیهای ابتدا و نیمه ابتدایی قرن فاصله گرفت، به شکلی که بهرغم تحمیل شدیدترین تحریمهای اقتصادی تمامی قرون به یک سرزمین و با وجود شیوع کرونا اقتصاد دچار سکته نشد و صادرات غیرنفتی نیز روز به روز مسیر صعودی خود را طی کرد، بهطوریکه چشمانداز تجارت 100میلیارد دلاری در سال پایانی این سده یک رکورد به شمار میرود.
در این میان وجود ثبات سیاسی و امنیتی زمینهساز نقشآفرینی ایران در تحولات منطقه و جهانی شده است، بهطوری که این موارد میتواند پیشرفت و رشد و توسعه اقتصاد ایران را به شکل شگفتآوری جهش دهد. ایران به یک عنوان در صدر کشورهای دارای ذخایر بزرگ طبیعی قرار دارد و نیز در صدر کشورهایی که بیشترین ظرفیت بهجا نهاده و استفاده نکرده را دارد! مهمترین این منابع شامل نفت، گاز طبیعی، زغالسنگ، کروم، مس، سنگآهن، سرب، منگنز، روی و گوگرد است. حدود ۱۱درصد زمینهای ایران نیز قابل کشت هستند و محصولات خوراکی فراوانی به دلیل چهارفصل بودن کشور صادر میشود. ایران با برخورداری از ۶۸گونه ماده معدنی و شناسایی نزدیک به ۶۰ میلیارد تن ذخایر معدنی، از دید گوناگونی، میان کشورهای جهان در جایگاه دهم جدول است و حدود ۷درصد از ذخایر معدنی کل جهان را دارا است. هرچند اقتصاد ایران در دهه انتهایی سده اخیر تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه نفتی و مالی غرب قرار گرفت و این مورد سرانه درآمد خانوار و رشد اقتصادی و سرمایهگذاری ثابت را تحت تأثیر قرار داد اما فضای اقتصادی ایران و منطقه و دنیا به جهت رشد نرخ جهانی نفت و انرژی به شکلی است که نیاز به حضور پر رنگ ایران در بازار انرژی و سایر حوزهها احساس میشود. از این رو قابل پیشبینی است که برخلاف ابتدای قرن اخیر در آغاز قرن پیشرو و در گام دوم انقلاب اسلامی کاستیهای اقتصادی جای خود را به رشد و توسعه و پیشرفت و بهبود وضعیت اقتصاد ایران خواهد داد. قرن بازیابی فرهنگی محمدصادق عابدینی
فرهنگ بنمایه تشکیل تمدنها است. به اعتراف یونسکو، ایران یکی از قدیمترین تمدنهای جهان را در اختیار دارد. تأثیر تمدن و فرهنگ ایرانی بر دیگر ملل غیرقابل انکار است. در طی چند هزار سال، ایرانیان در رشد فرهنگ و تمدن بشری آنچنان کوشا بودهاند که نام برخی از ادبای ایرانی اکنون در میان بزرگترین شاعران و نویسندگان جهان دیده میشود. از فردوسی، نظامی، سعدی و حافظ گرفته تا مولوی، ابوریحان بیرونی، بوعلی سینا، عطار، خیام و ملاصدرا. در قرن گذشته، میراث چنین نامدارانی به دست شعرای بزرگی چون، شهریار، پروین اعتصامی، ملکالشعرا، نیما یوشیج، قیصرامین پور، حسین منزوی و سهراب سپهری زنده نگه داشته شد. استاد حمید سبزواری، توانست شعر خراسانی را پس از چند قرن دوباره به اوج خود برساند و در کنار آن گونههای جدید شعر متولد شد. در عرصه موسیقی، نیز قرن گذشته، استادانی چون ابوالحسنخان صبا، شهنازی و موسی معروفی دست به ردیفنویسی موسیقی ایرانی زدند. مکتب موسیقی اصفهان به همت استادانی چون تاج اصفهانی احیا شد و برای نخستین بار موسیقیدانان ایرانی توانستند در بهترین ارکستر سمفونیکهای جهان حضور یابند و به رهبری بپردازند. قرن گذشته را میتوان زمان تولد سینمای داستانی در ایران دانست. اگر چه سالهای متمادی به واسطه حضور «فیلمفارسی» امکان بروز سینمای فاخر ایران نبود و به جز نمونههایی چون فیلم «گاو» اثر قابل توجهی تا پیش از انقلاب اسلامی در سینمای ایران ساخته نشد، با پیروزی انقلاب اسلامی، فرصت احیای سینما و تولد سینماینوین ایران به وجود آمد. اکنون کمتر قله سینمایی در جهان وجود دارد که نام سینمای ایران بر فراز آن دیده نشود. سینمای ایران پرچمدار سینمای اخلاق مدار در جهان به شمار میرود. در 100 سال گذشته، صنایع دستی به عنوان پیونددهنده تمدن و فرهنگ در ایران احیا شد، به طوری که تنها در شهر اصفهان اکنون بیش از 199 رشته صنایع دستی وجود دارد و جایگاه منحصربهفردی به این شهر جهانی داده است. اکنون ایران قرن15 هجری شمسی را در حالی آغاز میکند که آثار تمدنی چند هزار ساله کشورمان در یونسکو به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیده است. ورود ایران به قرن جدید، ورود فرهنگ و تمدن ایرانی به دوران شکوفایی نوینی است. همان گونه که انقلاب اسلامی، باعث شد در عرصه سینما و تئاتر شاهد یک تولد دوباره باشیم، ورود به قرننو که همزمان با صدور بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی شده است، فرصتی است برای همه اهالی فرهنگ و هنر، که تغییر قرن را به فال نیک گرفته و عصر جدید را آغاز یک سده پر افتخار فرهنگی برای ایران اسلامی بدانند. آسمان پر ستاره ورزش فریدون حسن
بدون هیچ شکی ورزش برای مردمانی که پهلوانی و مروت با گوشت و خونشان عجین بوده است، در بعد زمان و مکان نمیگنجد. صحبت از مردم ایران است، مردمی که قبل از صنعت ورزش و ورزش حرفهای، به تبعیت از مولای متقیان گود زورخانه را میشناختند و راهو رسم پهلوانی و مروت را بلد بودند. حالا در پایان قرن ورزش ایران چهره جدیدی به خود گرفته حتی در کشتی، ورزشی که از ابتدای دهه سیام شمسی روند روبهرشد به خود گرفت، المپیک را تجربه کرد، گام به جام جهانی گذاشت و کمکم با چهرههایی چون تختی و موحد و ستارههای فوتبالش سرآمد قاره کهن شد، با انبوهی از افتخارات و عناوین و مدالها. انقلاب که شد خیلیها تصور میکردند باید ورزش را فراموش کرد اما وقتی معمار انقلاب اسلامی فرمود:«من ورزشکار نیستم ولی ورزشکاران را دوست دارم»، آنوقت ورق برگشت و شد آنچه که امروز بعد از 43سال از انقلاب57 ایران، شاهد آن هستیم. ورزشی که حالا بانوانش با عفاف و حجاب روی سکوهای جهانی گام میگذارند، درست برخلاف تمام آن سالهایی که شاید به ظاهر آزادتر بودند. حالا جامجهانی عادت فوتبال شده و کشتی چه در آزاد و چه در فرنگی در جهان آقایی میکند. حالا ایران در رشتههای رزمی، والیبال، تیراندازی، وزنهبرداری، بسکتبال و رشتههای نوظهور سرآمد آسیاست و تنه به تنه رقبای جهانی میزند، ورزشی که با وجود تمام تحریمها و تنگناها و کمبودها صدای بلند و رسای مردم مظلوم ایران و منطقه شد؛ ورزشی که در اوج تحریمها قدرتهای بزرگ جهانی را به ایران کشاند و شکست داد. حالا باید جلوی نام آقا تختی ماندگار و تمامنشدنی، نامهای دیگری را هم اضافه کرد، نامهایی مثل حسن یزدانی، علی دایی، جواد فروغی، زهرا نعمتی، ساره جوانمردی و قهرمانان جوان آینده را. حالا و در آستانه قرن جدید آسمان ورزش ایران ستارهباران است.
سایر اخبار این روزنامه