روزنامه آفتاب یزد
1400/12/26
یکهزار و چهارصد سخت بود، خیلی سخت!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: این آخرین یادداشت سال ۱۴۰۰ است آن هم در روزی که شش هزار و دویست و شصت و دومین شمارهی روزنامهی آفتاب یزد در بیست و چهارمین سال انتشار، روی دکهی روزنامه فروشیها خواهد رفت.یک سالِ دیگر گذشت و اما خبرنگاران و عارضهی در معرض «خبر» بودگی همچنان به قوت خود باقی است، عارضهای که هزاران عارضهی دیگر را در پی دارد از ضعف روحی و جسمی تا به هم ریختگیِ ذهنی!
خبر، به نوبهی خود - فارغ از بد و خوب - و بیرون از دایرهی سرویسها و مرزبندی ها، در نخستین گام خواننده را درگیر میکند، خواه آن خواننده یک مخاطب عام باشد یا یک خبرنویسِ باتجربهی استخوان خورد کرده.
خبر در گام بعد شروع میکند به رسوب در ذهن مخاطب؛ در ذهنِ مخاطبِ عام، کوتاه و زودگذر اما در ذهنِ یک خبرنگار، روزنامه نگار و آن که پیشهاش با خبر زندگی کردن است همیشه و مداوم و عمیق و همه جانبه.
از مخاطب که درگذریم، خبرنگار کدام سرویس باشی یا علاقه مندی تو در کدام حوزه باشد چندان تفاوتی ندارد آن چه مهم است ذات و خمیرهی خبر است که بخواهی یا نخواهی، چونان مِه تو را در بر میگیرد، زیر و رو میکند و وقتی از خبر رها شدی تازه گرفتاریهای بعدی یا همان «عارضهی در معرضِ خبربودگی» آغاز میشود و تو میمانی و خبری که حتی میتواند کذب محض باشد اما تو با آن زیستی متفاوت را آغاز کرده ای!
این که میگویم: خبرنگار کدام سرویس باشی یا علاقه مندی تو در کدام حوزه باشد چندان تفاوتی ندارد آن چه مهم است ذات و خمیرهی خبر است که بخواهی یا نخواهی، چونان مِه تو را در بر میگیرد از آن جهت است که تو در حوزهی محیط زیست باشی یا حوادث، حقوقی بنویسی یا اجتماعی، در حوزهی هنر باشی یا آلوده به کتاب و کتابخوانی، اصلاً شیفتهی خبرهای کراتِ دیگر باشی و از این جهان و مافیهای آن رها بازهم وقتی موشکی شلیک میشود و سقفی فرومی ریزد و جانی ستانده، تو همانند «بِسملِ در خون تپیده»
بال بال میزنی که آن موشک، آن سقف، آن جانی که ستانیده شد... چرا؟! چگونه؟! تا کی؟! تا کجا؟!
این که میگویم: خبرنگار کدام سرویس باشی یا علاقه مندی تو در کدام حوزه باشد چندان تفاوتی ندارد آن چه مهم است ذات و خمیرهی خبر است که بخواهی یا نخواهی، چونان مِه تو را در بر میگیرد از آن جهت است که تو در حوزهی محیط زیست باشی یا حوادث، حقوقی بنویسی یا اجتماعی، در حوزهی هنر باشی یا آلوده به کتاب و کتابخوانی، اصلاً شیفتهی خبرهای کراتِ دیگر باشی و از این جهان و مافیهای آن رها، وقتی تیری شلیک میشود و آهویی، قرقاولی، اصلا گُرگی، کفتاری یا حتی گُرازی در خونِ خود غوطهور میشود باز هم این تو هستی که عارضهی در معرضِ خبربودگی را با جان و روح و جسم خود تجربه میکنی!
این که میگویم: خبرنگار کدام سرویس باشی یا علاقه مندی تو در کدام حوزه باشد چندان تفاوتی ندارد آن چه مهم است ذات و خمیرهی خبر است که بخواهی یا نخواهی، چونان مِه تو را در بر میگیرد از آن جهت است که تو در حوزهی محیط زیست باشی یا حوادث، حقوقی بنویسی یا اجتماعی، در حوزهی هنر باشی یا آلوده به کتاب و کتابخوانی، اصلاً شیفتهی خبرهای کراتِ دیگر باشی و از این جهان و مافیهای آن رها، بازهم کودکانِ کار را میبینی، زباله گردها را، بیخانمانها را، فقر را، فقیر را، تبعیض و ستم را، رنج و درد را و... فارغ از آن که در کجای این کرهی خاکی رخ داده، بازهم این تو هستی که باید با عارضهی در معرضِ خبربودگیِ محض کنار بیایی و شب تا صبح عوض استخوان درد، ذهن درد بگیری و دم نزنی، فریاد نزنی، خودت را نزنی و...
این روزها، دیگر خبرنگارِ کدام حوزه بودن مهم نیست چون گرانی، چون سوء مسئولیت ها، چون ناپاسخگویی، چون سر دوانیدنِ مردم شامل خودِ تو هم میشود.
این روزها مهم نیست اجتماعینویسی یا سینمایی نویس؛ فقر و گرسنگیِ مردم افغانستان و در به دری یمنیها و آوارگی سوریها و ناامنی عراق و زیر فشار بودنِ فقیران جهان و این اواخر؛ جنگ روسیه علیه اوکراین با تو همان کاری را خواهد کرد که با خبرنگاران سرویس سیاسی - بینالملل! آنها از جنگ باید بنویسند تو باید از جنگ بخوانی و او باید با جنگ زندگی کند اما آن چه بیشتر از همه آزاردهنده است؛ دچار عارضهی در معرضِ خبر بودگی است!
> چرا خبرنگاران خوشحال نیستند!
حالا و در میانهی این نق و ناله ها، یکی هم پیدا شود از تو بپرسد: این همه از عراق و یمن و سوریه و لبنان و اوکراین و افغانستان و میانمار و کرهی شمالی و سومالی و لیبی و... نوشتی، چیزی هم عوض شد؟ اصلاً تو خودت چرا چیزی نشدی؟ اصلاً ننویسی چه میشود؟!
این نحوِ سوال پرسیدن در کلام عرب معروف است به «تعنُت»، یعنی پرسشی که با آن میخواهند تو را استخفاف کنند، اذیت کنند، اصلا به تمسخر بگیرند به همان روشی که یهودیان در صدر اسلام با پیامبر اسلام این گونه رفتار میکردند که وقتی پرسندهی سوال بداند پاسخ گوینده به یک مسائلی اعتقاد دارد، ایمان دارد و حساسیت و درست دست را بگذارند روی همان نقطه و فشار دهند یعنی میخواهند آزارش بدهند دیگر! یعنی وقتی از یک مسلمان معتقد میپرسی: چرا با این همه عبادت و بندگی و راز و نیاز همچنان فقیری؟ خوب میدانند چه پرسیدهاند و چرا ولی برای آزار دادن هیچ شیوهای بهتر از این شیوه نیست که یکی را زیرِ ضربِ سوالاتی بگیری که با پاسخ ندادنِ سوال شونده آن چنان بالا و پایین بپری که گویی قسطنطنیه را فتح کرده ای!
این روزها خبرنگاران اصلاً خوشحال نیستند یعنی نمیتوانند خوشحال باشند نه از این جهت که امنیت شغلی ندارند یا دخل و خرجشان با هم جور در نمیآید یا تحت فشار هستند یا محدودیتهایی دارند یا آن گونه که میخواهند نمیتوانند بنویسند بلکه از آن جهت خوشحال نیستند که حالِ هیچ کس خوب نیست هیچ کس یعنی اصلاً حالِ دنیا خوب نیست حتی حالِ آنهایی که دنیا را به این روزگار نشانیدهاند نیز خوب نیست و این بهترین دلیل برای خوب نبودن حال و احوال خبرنگاران است!
شاید منتظر بودید بنویسم: خبرنگاران خوشحال نیستند چون همهی خبرها بد است ولی خبر بد، حال خبرنگاران را تا اندازهای بد نمیکند که «بد حالی» مردم!
> ۱۴۰۱ میآید و تمام میشود ولی...
بارها نوشته و گفتهام که روی خبرنگار جماعت فشار نیاورید یا طاقت میآورد و دست به عصاتر حرکت میکند یا میبُرد و از این حرفه یا از این جغرافیا میرود اما این روزها میخواهم بگویم با خبرنگار جماعت اندکی بهتر تا کنید تا شاید کمک کنند حال مردم بهتر شود؛ چگونه؟
لابد میاندیشید به وارونه نمایی خبر، مثبت نویسی، پنهان کردنِ دردها و رنجها و سفید نشان دادنِ سیاهی ها! که البته هرکه به این مسائل اندیشیده باشد لابد با مقولهی خبر و خبرنگاری آشنایی ندارد که منظورم آن است که اجازه دهید خبرنگار به وظیفهی ذاتی خود عمل کنند بدون سانسور، بدون فشار، بدون تهدید و تعنت! بدون دلهره برای فردایی که نمیداند روزنامه نگار است یا رانندهی اسنپ!
> و کلام آخر
عارضهی در معرض «خبر» بودگی درمان ندارد جز در معرض خبر بودن با این توضیح که خبرنگار وقتی خوشحال است و جامعهای را خوشحال میکند که در معرضِ خبرهای خودش باشد نه خبرهای خوبش!
بگذارید در حوزهای که دوست دارد بر اساس آموزههای خبرنگاری دست به تهیهی خبر بزند با همان استانداردهایی که کم و بیش میدانیم نه آن گونه که شما دوست دارید و میپسندید که اگر این گونه شد او دیگر خبرنگار نیست، پس همینقدر که اجازه دهید خبرنگار باقی بمانیم کافی است!
پیشاپیش سال نو مبارک!
سایر اخبار این روزنامه
نتایج برخورد غلط مسئولان با آیین ایرانی
گروسی: در آستانه توافق در وین قرار داریم
یکهزار و چهارصد سخت بود، خیلی سخت!
تعطیلات نوروزی وقفهای در کارهای ضروری مردم ایجاد نکند
کرونا را فراموش نکنیم
سلبریتی و غرورملی
کارکرد فیلتر در زندگی، همچون کبد در بدن انسان
بلانسبت بهاریه!
ایران، اوکراین و انسانیت
رفتار مناسب برای سلامتی در تعطیلات نوروزی
وزارتخانه یواشکی!
ورزشگاه آزادی؛ ورود فقرا ممنوع!
تکرار بابک زنجانی؟!