روزنامه آفتاب یزد
1401/01/15
منافع ملی در قرن جدید
کورش المالسی- نکتهای غیرمنطقی و غیرعقلانی در عرصه سیاسی وجود دارد. اینکه بسیاری از فعالان و نخبگان سیاسی، پیوسته به ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی اشاره میکنند. اما راهکار یا راهکارهایی عملی برای اینکه انبوه مشکلات ناشی از ناکارآمدی مدیریت کلان، چگونه باید حل و فصل شوند، ارائه نمیدهند. به عبارتی، برنامه عملی، واقع بینانه و مورد قبول عموم ارائه نمیشود. «نقد» بدیهیات سیاسی یا ناکارآمدی آشکار نه تخصص، نه هنر و توانایی، و نه علم خاص میخواهد؛ بلکه «تغییر و تحول» روندها یا تاثیرگذاری بر نواقص و ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی هنر، تخصص و علم خاص میخواهد.ریشه اصلی انواع چالش اجتماعی و ملی در عرصههای گوناگون نه نظام، بلکه «آشفتگی شدید خرد جمعی که نخبگان تبلور آن هستند»، میباشد. به تعبیری میتوان ادعا کرد که دشمن ما نه خارجی، بلکه آشفتگی ذهنی نخبگان و فعالان سیاسی داخلی است. چراکه تقریباً غیرممکن است که چندنفر که در مورد چگونگی حل و فصل انواع چالشهای اجتماعی و ملی، توافق دارند، را پیدا کرد. تقریباً به تعداد نخبگان و فعالان سیاسی، راهکارهای متنوع وجود دارد. بیتردید میتوان یقین داشت که مخوفترین دشمن ایران، «عدم تفاهم نخبگان پیرامون تعریف و درک مشترک پیرامون چیستی، چرایی و اهمیت منافع ملی به عنوان مبدا و مقصد همه فعل و انفعالات اجتماعی است».
«حیرت آور است که با این همه مدعی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی، فرهنگی، روابط خارجه و... نخبگان از تفاهم پیرامون حصول فهم مشترک از منافع ملی عاجز هستند». یقینا، هیچ جناحی به تنهایی مقصر اوضاع و احوال بیسابقه کشور نیست؛ بلکه فقدان قوانین بازی مبتنی بر درک و تفاهم پیرامون چیستی و اهمیت منافع ملی به عنوان بستر و مشروعیت هر فعل سیاسی، چالش بنیادی و فراجناحی نخبگان سیاسی انتصابی و انتخابی، میباشد.
پربیراه نیست اگر «اقتصاد ملی و علمی» مدنظر رهبری که در شعار «تولید، دانش بنیاد و اشتغالآفرینی» صورتبندی شد را اینگونه تبیین کنیم؛ نخبگان درعرصههای گوناگون باید درک کاربردی در مورد ارتباط، «ساختار حکومت به عنوان معلول» و «روند توسعه فهم و دانش بشر پیرامون چیستی انسان، جامعه و جهان به عنوان علت»، پیدا کنند. به عبارتی، «ساختار حکومتها برآیند مستقیم»، فهم علمی و نه متافیزیکی امور بنیادی (چیستی و کیستی انسان) است. اینکه بنیادیترین اندیشه اجتماعی به عنوان فلسفه وجود نهاد حاکمیت، منافع ملی (جمعی) است. در شرایطی که نخبگان مدعی یک جامعه (جوامع عقبمانده) نمیتوانند به تعریف و درک مشترک در مورد منافع ملی نائل شوند، تلاش یا صحبت در مورد توسعه، ثبات و پایداری در عرصههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، علمی، آموزشی، صنعتی و...، تنها توهم، رویا و آرمانهای
غیرواقع بینانه است.
به عنوان مثال در صورتی که منافع ملی مبنای راهبرد روابط خارجه میبود، روابط خارجه و شرایط داخلی این همه متحمل هزینه و تنش نمیشد. پربیراه نیست اگر گفته شود، نه حامیان رابطه با غرب (اروپا، آمریکا) و نه حامیان رابطه با شرق (روسیه، چین، هند) «هیچ راهبرد ملی به منظور مدیریت روابط خارجه سودمند در مسیر تحقق منافع ملی ندارند. چراکه، اندیشهها، راهکارها، طرحها و راهبردهای موجود (بنا بر شواهد عینی و تجربی) در مورد چگونگی، داشتن یا نداشتن رابطه با دیگر کشورها، صرفاً جناحی و نه ملی است. جناحی بدین معنی که هویت و بقای یک جناح منوط به رابطه با این یا آن کشور است.»
شاید تشبیه منافع ملی با خاکی که گیاهان در آن رشد میکنند، بتواند تصویر کاربردی از عرصه سیاسی و مدیریتی به ما بدهد. انواع ایدئولوژیها، جناحها، گروهها، راهکارها، راهبردها و... همانند گیاهانی هستند که در خاک کاشته، رشد و ثمره میدهند. «عرصه مدیریتی و سیاسی مملو از درختانی است که ریشه در خاک منافع ملی ندارند؛ بلکه در تمایلات، اهداف، توهمات تاریخگرایی، رویاها، عدم صداقت و... جناحی کاشته، رشد و ریشه دارند». با هر معیاری که بخواهیم عرصه آشفته و ناکارآمد سیاسی را تحلیل کنیم، بیشک در تحلیل نهایی به یک نقطه یا نتیجه میرسیم، اینکه، نخبگان و به ویژه نخبگان سیاسی نه در ورزشگاه آزادی، بلکه در کوچه بنبستهای دروازه غار، خاک سفید و میدان شوش بازی میکنند.
وطن پرستی؛ برآیند مستقیم درک چیستی، چرایی و اهمیت منافع ملی به مثابه بستر زیست اجتماعی است. در جهان خرد بنیاد معاصر، تنها معیار مشروعیت سیاسی، فهم و تلاش در راستای تحقق منافع ملی است. اینکه هر هویت سیاسی و جناحی که ریشه در فهم منافع ملی و تلاش بیمنت و صادقانه به منظور تحقق منافع ملی نداشته باشد، نامشروع و در نتیجه به جز آسیب به رفاه، آرامش و امنیت شهروندان، هیچ پیامدی نخواهد داشت. پر بیراه نخواهد بود اگر گفته شود، «قبل از اصلاح یا کارآمدی نظام مدیریت کلان سیاسی، نخبگان چپی و راستی یا غربی و شرقی، باید اذهان غیرکاربردی و آشفته یا به عبارتی رویاپرداز و بعضاً غیرصادق خود را اصلاح کنند». منافع ملی یک تعریف بیش ندارد. ظاهراً، بسیاری از نخبگان ارادهای برای درک منافع ملی به مثابه انواع نیازهای مادی، اجتماعی و روان شناختی شهروندان ندارند. در صورت وجود اراده، فهم منافع ملی کار دشواری نیست. اینکه تنها، مشروع و قابل فهمترین وظیفه هر حکومتی در قالب انواع نهادها؛ برنامهریزی و مدیریت منابع، داراییها، امکانات و توانا ییهای ملی (جمعی) به منظور تحقق انواع نیازهای مادی، اجتماعی و روانشناختی شهروندان است.
سیاست ورزی یا مدیریت سیاسی بدون فهم چیستی و اهمیت منافع ملی یعنی روابط خارجه پرهزینه و متشنج، آموزش و پرورش بیمقصد، اقتصاد غیر علمی وعقیم، ویرانی اخلاق سیاسی و انواع چالشهای اجتماعی و ملی. «والاترین وظیفه ملی و تاریخی نخبگان وطن پرست در قرون جدید باید،» فهم و اجماع پیرامون درک مشترک از چیستی و اهمیت منافع ملی به عنوان مبدا و مقصد همه فعل و انفعالات زیست مدنی است. در اقیانوس خروشان روابط بینالملل، منافع ملی و نه تکیهگاههای شرقی و غربی، کاربردی و مطمئنترین قطب نما برای رسیدن به ساحل امنیت، ثبات، آرامش و توسعه میباشد.
سایر اخبار این روزنامه
افزایش کرایههای مترو، اتوبوس و تاکسی از اول اردیبهشت
آیا مردم با سینما قهر کردهاند؟
تناقض آزاردهنده
شهرداری در خواب!
لزوم بودجه ریزی مجدد بر مبنای صفر
در باب افزایش مزد سال ۱۴۰۱
منافع ملی در قرن جدید
نامداران گمنام
دوستدار طبیعت
دخالت بیدلیل مجمع
امیرعبداللهیان: به توافق در وین نزدیکیم
بازی بُرد ـ بُرد عمران خان با آمریکا
سید علیرضاکریمی- همان گرفتاری که برای موضوع «افای تی اف»