رفع خطر از نظام اسلامی با یک توسل مخلصانه

پس از رحلت زنده‌یاد آیت‌الله محمد محمدی ری شهری، رهبر معظم انقلاب اسلامی طی پیامی از «مجاهدت‌های مستمر و همراه با اخلاص و صفای وی تقدیر کرده و آن مرحوم را «شخصیتی کم نظیر» خواندند. یکی از عرصه‌های مجاهدت آیت‌الله ری شهری در عرصه سیاست که همراه با روحیه انقلابی و مخلصانه صورت گرفت، به ماجرای دستگیری، بازجویی و نور تاباندن بر ابعاد گسترده جنایات «مهدی هاشمی» و باند تبهکار وی باز می‌گردد. ایستادگی ستودنی ایشان در برابر کردار و خواسته‌های غیرقانونی آیت‌الله حسینعلی منتظری در آن ماجرا نیز مکمل این رویداد قلمداد می‌شود. مجاهدتی که اگر نبود، می‌توانست ارکان نظام جمهوری اسلامی را با خطری جدی مواجه سازد و ضربه مهلکی به پیکره آن وارد کند. در مقال پی آمده، به چیستی اتهامات مهدی هاشمی و باند او و چگونگی روند بازجویی و اخذ اعتراف از وی، با مدیریت آیت‌الله ری شهری در زمان مسئولیت ایشان در وزارت اطلاعات پرداخته‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

مهدی هاشمی که بود و چه کرده بود؟
مهدی هاشمی در سال ۱۳۲۳. ش، در قهدریجان از توابع نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش روحانی و از اساتید آیت‌الله حسینعلی منتظری بود و خودش خواهرزاده همسر آیت‌الله منتظری. برادرش نیز داماد آیت‌الله منتظری بود. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و به اصرار پدرش، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد. ابتدا در حوزه علمیه اصفهان و سپس در حوزه علمیه قم درس خواند. با شروع نهضت امام خمینی (ره)، وارد عرصه مبارزه با رژیم پهلوی شد. از آنجا که مهدی هاشمی از همان ابتدای ورود به دنیای طلبگی، به دلیل علاقه به گروه‌های مبارزِ چپ، مطالعات مارکسیستی زیادی داشت و در مقابل از مطالعات دینی اندکی برخوردار و در سطح دروس حوزوی باقی مانده بود، افکار مبارزاتی وی، دچار التقاطی شدید شد. به ویژه اینکه او در دوره تحصیل در حوزه اصفهان، تحت تأثیر افکار یکی از اساتیدش به نام سیدمحمدجواد غروی قرار گرفته و تفکرات وهابی مآب هم پیدا کرده بود. این التقاط فکری، موجب شده بود مهدی هاشمی، خطی جدا از روش مبارزاتی یاران امام خمینی (ره) را در پیش گیرد و به جای روشنگری و آگاه کردن مردم، به حذف فیزیکی و مبارزه مسلحانه با کسانی که او آن‌ها را فاسد و غیرانقلابی می‌پنداشت، روی بیاورد! به هر روی مهدی هاشمی در سال ۱۳۴۶. ش، به اتهام تکثیر و پخش اعلامیه توسط ساواک دستگیر و پس از سپردن تعهد، از زندان آزاد شد، اما ارتش او را به اجبار به خدمت سربازی اعزام کرد! در این دوره، ساواک وی را از طریق اداره ضد اطلاعات ارتش به همکاری دعوت کرد و او سمت دادرسی را در آن مرکز به عهده گرفت و تا آنجا دچار استحاله فکری شد که در سخنرانی‌ای که به عنوان نماینده سربازان در جشن سردوشی داشت، از شاه و انقلاب سفید وی تعریف و تمجید کرد! (۱) با این حال پس از اتمام دوره سربازی، مهدی هاشمی عمده فعالیت‌های خود را در قهدریجان استان اصفهان متمرکز کرد. او در آن منطقه با تشکیل یک گروه به اصطلاح چریکی، آن هم با الگوگیری از مبارزات چریکی گروه‌های مارکسیستی، مبارزه با مصادیق فساد را آغاز کرد! او قاتل است، نه زندانی سیاسی!


در سال ۱۳۵۵. ش، ناگهان خبری در روزنامه‌های کثیرالانتشار منتشر شد که در آن به دستگیری باندی به نام «هدفی ها» به رهبری سیدمهدی هاشمی به اتهام قتل چند نفر از جمله آیت‌الله سید ابوالحسن شمس‌آبادی اشاره شده بود. البته بعد از آن نیز روزنامه‌ها در سال ۱۳۵۶. ش، خبر از دست داشتن افراد این باند در قتل جهان سلطان آقایی، رمضان مهدی‌زاده و حجت‌الاسلام قنبرعلی صفرزاده در منطقه قهدریجان دادند و حتی اسناد آن را هم به چاپ رساندند. در آن مقطع مهدی هاشمی، با اعتراف به اینکه قتل «جهان سلطان آقایی و مهدی‌زاده» به فرمان او و به دلیل مفسد بودن آن‌ها انجام شده است، درباره قتل آیت‌الله شمس آبادی اعتراف کرده بود که به دلیل حمایت وی از کتاب «شهید آگاه» آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی و انتقاداتش از کتاب شهید جاوید نوشته شیخ نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، فرمان قتل وی را صادر کرده است، زیرا مهدی هاشمی و طرفدارانش، نویسنده کتاب جاوید را مظهر انقلابی‌گری می‌دانسته و مخالف این کتاب و نویسنده‌اش را در منطقه قهدریجان مستحق مرگ می‌پنداشته‌اند! به هر روی به رغم همکاری کامل مهدی هاشمی با ساواک و لو دادن افراد باندش بعد از چند جلسه محاکمه در دادگاه، وی به سه بار اعدام محکوم شد. (۲) پس از اعلام حکم اعدام، مهدی هاشمی از زندان، شروع به نامه نگاری به علما کرد و در نامه‌هایش، خود را بی‌گناه و علت حکم دادگاه را مبارزات خویش معرفی می‌کرد. به همین دلیل برخی افراد مبارز به ویژه شخص آیت‌الله منتظری در بیانیه‌ها و نامه‌های خود رسماً اعترافات منتشر شده از مهدی هاشمی را در مطبوعات، پرونده‌سازی ساواک برای وی تلقی کرده و خواهان حمایت امام خمینی (ره) از او بودند. اما ایشان با بینش عمیق خود، در همان دوره درباره مهدی هاشمی فرمودند: «او قاتل است، نه زندانی سیاسی» و در نهایت، حاضر به حمایت از او نشدند! (۳) به هرحال به دلیل همزمان شدن اوج‌گیری انقلاب اسلامی با تاریخ صادره برای اعدام مهدی هاشمی، این اعدام انجام نشد و با پیروزی انقلاب اسلامی، وی به عنوان یک مبارز از زندان آزاد شد. «نهضت‌های آزادی‌بخش» و وقوع جنایات جدید
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی هاشمی با حمایت‌های تمام عیار آیت‌الله منتظری، مسئولیت واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه پاسداران را بر عهده گرفت. این درحالی بود که همچنان جهان بینی او بر پایه همان تفکرات التقاطی و خشونت‌طلبانه قبلی استوار بود و در مصدر مسئولیتی قرار گرفته بود که می‌توانست برای پیشبرد اهداف خود از امکانات واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه زیادی بهره ببرد. او پس از انتصاب به ریاست نهضت‌های آزادی‌بخش، گروهی را به نام «گروه ضربت» در قهدریجان اصفهان سازماندهی و با استفاده از موقعیت بیت آیت‌الله منتظری، شروع به اقدامات خودسرانه در اجرای برنامه‌های مورد نظر خویش کرد. او با ایجاد خانه‌های تیمی و انبار کردن مقادیر زیادی سلاح، سرقت اسناد از ادارات و به ویژه ایجاد فتنه میان مبارزان مسلمان در کشور‌های دیگر به ویژه در کشور افغانستان، انحرافات وسیعی را در این مجموعه از سپاه به وجود آورد. همچنین در داخل کشور نیز با ایجاد اختلاف در میان مسئولان سپاه و حتی نظام اسلامی، علاوه بر اعمال قدرت برای برکناری مخالفانش در سپاه استان اصفهان شروع به حذف فیزیکی مخالفان خویش در این استان کرد. به طوری‌که طرفداران او در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور وی علاوه بر قتل فجیع عباسقلی حشمت و دو فرزند نوجوانش [از خوانین و ملاکین منطقه قهدریجان]، اقدام به قتل مهندس سیدامیرعباس بحرینیان- مسئول کمیته‌های انقلاب اصفهان- کردند! (۴) دستگیری مهدی هاشمی و ورود آیت‌الله محمدی ری‌شهری به ماجرا
اواخر تابستان ۱۳۶۵. ش و با کشف یک خانه تیمی، اسنادی از نقش برخی از اعضای نهاد نهضت‌های آزادی‌بخش، در آدم ربایی و ترور و قتل چند تن پیدا شد. با پیگیری ماجرا توسط کمیته‌های انقلاب اسلامی و سپس وزارت اطلاعات، نقش آفرینی مستقیم مهدی هاشمی در این جنایات، محرز شد. به این شکل در روز‌های ابتدایی مهر همان سال، با حکم آیت‌الله محمدی ری شهری وزیر اطلاعات وقت، مهدی هاشمی دستگیر و از اصفهان به تهران منتقل شد. با انتشار خبر دستگیری مهدی هاشمی، اعتراض و فشار آیت‌الله منتظری به وزارت اطلاعات برای آزاد کردن وی آغاز شد. این درحالی بود که آیت‌الله منتظری در آن مقطع، با انتخاب مجلس خبرگان به عنوان قائم مقام رهبری و جانشین امام خمینی انتخاب شده بود و خیلی‌ها در آن شرایط به آیت‌الله ری شهری هشدار می‌دادند که بهتر است با رهبر بعدی نظام درنیفتد! با افزایش اینگونه فشار‌ها آقای ری شهری که نمی‌توانست چشم خویش را بر شواهد و اسناد و مدارک موجود که دال بر جنایتکار بودن مهدی هاشمی بودند، ببندد، در تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۶۵. ش، طی نامه‌ای از امام خمینی برای این موضوع کسب تکلیف کرد:
«.. طبق نظر حضرتعالی، سید مهدی هاشمی و تعدادی از مرتبطین با او، با حکم قوه قضائیه دستگیر و اکنون برای بازجویی در اختیار وزارت اطلاعات می‌باشند. اتهامات آنان عبارت است از: ۱- قتل (پیش از پیروزی انقلاب) ۲- آدم‌ربایی و قتل (پس از پیروزی انقلاب) ۳- همکاری با ساواک (این اتهام فقط به سید مهدی مربوط می‌شود) ۴- فعالیت‌های مخفی غیرقانونی و نگهداری مواد منفجره و سلاح به‌طور غیرقانونی ۵- جعل اسناد دولتی ۶- نگهداری اسناد طبقه‌بندی‌شده دولتی ۷- و از همه مهم‌تر توطئه برای منحرف نمودن انقلاب از مسیر اصلی و قرار دادن آن در مسیری که خود می‌خواهند. هرچند همه این اتهامات یا بعضی از آن‌ها ممکن است از نظر قضایی به ثبوت نرسد و متهمان تبرئه شوند، ولی از آنجا که شواهد و قرائنی بر این اتهامات وجود دارد، تحقیق از آن‌ها ضروری به نظر می‌رسد، ولی تحقیق از متهمان علاوه بر مشکلات جزئی، یک مشکل اساسی دارد و آن مخالفت و موضع‌گیری جناب آقای منتظری است که سخت از آن‌ها دفاع می‌نمایند و در این رابطه ملاقات‌های خود را تعطیل نموده و حتی پس از اینکه خدمت حضرتعالی رسیدند، باز هم هیچ‌یک از مسئولان را به حضور نمی‌پذیرند... لذا درصورتی‌که نظر حضرتعالی این است که وزارت اطلاعات مسئول تحقیق و بازجویی از متهمان باشد، پاسخ سؤال‌های ذیل را کتباً به اینجانب ابلاغ فرمایید:
۱- با عنایت به آنچه ذکر شد، آیا وزارت مکلف است که تحقیق و بازجویی از متهمان را به طور جدی دنبال کند؟
۲ -آیا سایر افرادی که در رابطه با اتهامات فوق‌الذکر با متهمان شریکند، دستگیر شوند؟
۳- آیا متهمان در رابطه با کلیه اتهامات، مورد بازجویی قرار گیرند؟... به هر حال منتظر ابلاغ نظر حضرتعالی هستم. هر طور امر بفرمایید، امتثال خواهم کرد....» (۵)
امام خمینی چند روز بعد و در تاریخ ۵ آبان ۱۳۶۵. ش، پاسخ قاطعی به سؤالات نامه ایشان دادند:
«‏‏با توجه به مسائلی که تاکنون کشف یا مورد سوءظن شده است و با توجه به‏‎ ‎‏جوسازی و اطلاعیه‌هایی که با اسامی مختلف توسط افراد ضد انقلاب و منحرف و‏‎ ‎‏وابسته به مهدی هاشمی پخش گردیده است که نه تنها سوءظن را بیشتر می‌کند که خود‏‎ ‎‏دلیل مستقلی است بر خط انحراف از انقلاب و اسلام، جنابعالی موظف هستید به جمیع‏‎ ‎‏جوانب این امر، با کمال دقت و انصاف رسیدگی نمایید و تمام افراد متهمی را که از سران‏‎ ‎‏این گروه محسوب می‌شوند و نیز افراد دیگری را که در انتشار مسائل کذب و قضایای‏‎ ‎‏دیگر دست داشته‌اند، تعقیب نمایید. بدیهی است که این امر، چون مربوط به اسلام و‏‎ ‎‏انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن، منحصراً در اختیار وزارت اطلاعات کشور‏‎ ‎‏می‌باشد. ‏ ‏‏باید تأکید کنم که همه در پیشگاه قضاوت اسلام، مساوی بوده و نیز به همان اندازه که‏‎ ‎‏اغماض از مجرمین گناه بزرگی است، تعرض نسبت به بی‌گناهان از گناهان نابخشودنی‏‎ ‎‏است. خداوند تعالی را حاضر و ناظر بدانید که این امر عبادتی است که دامان بزرگانی‏ [منظور آیت‌الله منتظری]‎‏را از اتهامات پاک و توطئه منحرفان را خنثی می‌کند. والسلام. ‏ روح الله الموسوی الخمینی‏ (۶)» وقتی مهدی هاشمی، زبان به اعتراف می‌گشاید!
آیت‌الله ری شهری در فردای انتشار نامه ۵ آبان امام خمینی، به همراه قائم مقام وقت وزارت اطلاعات [حجت‌الاسلام علی فلاحیان]به ملاقات آیت‌الله منتظری می‌روند، اما در این دیدار هم بر خلاف انتظار، آیت‌الله منتظری همچنان از مهدی هاشمی دفاع کرده و برخورد تندی با آقایان ری‌شهری و فلاحیان می‌کند. جالب است که امام‌خمینی قبل از نوشتن نامه ۵ آبان، نامه تذکری در تاریخ ۱۲ مهر به آقای منتظری نوشته و به وی هشدار داده بودند: «من تأکید می‏کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه بهتر است....» (۷)، اما از آنجا که امام فرمان پیگیری پرونده را به آقای ری شهری داده بودند، وی بدون در نظر گرفتن برخورد‌های قهری آیت‌الله منتظری، کار روی پرونده را ادامه می‌دهد. البته این بار تصمیم می‌گیرد که شخصاً متهم [مهدی هاشمی]را بازجویی کند. آیت‌الله ری شهری درباره آن بازجویی در کتاب خاطرات خود آورده است:
«می‌دانستم که روبه‌رو شدن با فرد باتجربه و پیچیده‌ای، چون مهدی هاشمی، نیازمند پشتیبانی روانی بسیار قوی است. احساس کردم که خداوند، توانایی چنین برخوردی را عنایت کرده است. با این همه تفألی به قرآن زدم و آیه شگفت‌انگیزی آمد. آیه ۷ سوره عنکبوت (۸) ... با دلی محکم و روحی سرشار از فضل بیکران خداوند بزرگ به ثمربخشی صحبت با او امیدوار شدم... پیش از آن که با وی وارد گفتگو شوم، به حقیقت قرآن و ارواح طیبه معصومان متوسل شدم. از خدا خواستم که کلامم را نافذ و کارا سازد. اگر خداوند متعال یاری نمی‌کرد، کاری از من ساخته نبود. فضای روحانی بر محیط حاکم شد و با این پرسش، سر گفتگو با مهدی هاشمی باز کردم. پرسیدم تو از خدا نمی‌ترسی؟ پاسخ داد چرا. گفتم می‌ترسی؟ گفت بله. گفتم خدا می‌داند که تو چه کاره‌ای و چه کرده‌ای، خودت هم می‌دانی، چرا نمی‌گویی؟ پاسخ داد گفته‌ام، بعضی جزئیات هست که شاید نگفته باشم. گفتم همه این مسائل را گفته‌ای؟ گفت نه. گفتم خب، بگو. گفت خیلی خوب خواهم گفت!... آری خداوند متعال در همین کلمات ساده، اثری نهاد که به اصطلاح متهم بُرید.» (۹) محاکمه و اعدام مهدی هاشمی
بعد از دستگیری همدستان مهدی هاشمی و اعتراف آن‌ها درباره نحوه به قتل رساندن حشمت و فرزندانش و چند قتل دیگر، گره‌های پرونده باند هاشمی باز شد، اما از آنجا که حتی بعد از اعتراف مهدی هاشمی، آیت‌الله منتظری همچنان به وزارت اطلاعات فشار می‌آورد که وی بی‌گناه است، با نظر امام خمینی، فیلم اعترافات وی از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. جالب است که امام خمینی پیش از پخش اعترافات وی از تلویزیون، چند بار این فیلم را دیده بودند و حتی درباره گریه‌های آخر اعترافات او و اظهار پشیمانی وی، خطاب به آقای ری شهری فرموده بودند: «فریب نخورید، او دروغ می‌گوید، حرکات او واقعیت ندارد.» (۱۰) در واقع با ایستادگی زنده‌یاد آیت‌الله محمد محمدی ری شهری، خطری بزرگ از سر نظام جمهوری اسلامی دفع شد و بعد از برگزاری جلسات محاکمه مهدی هاشمی در دادگاه ویژه روحانیت، حکم اعدام برای وی صادر شد و در تابستان ۱۳۶۶. ش، به اجرا درآمد.
منابع:
۱- «بن بست» - ریشه‌های انحراف-، ج ۱، اداره کل اطلاعات اصفهان، صفحات ۱۶، ۸۲ تا ۸۶.
۲- جعفریان، رسول، «جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی‌ـ‌سیاسی ایران» - سال‌های ۱۳۵۷‌-‌۱۳۲۰-، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ ۱۳۸۰. ش، صص ۳۷۶ و ۳۷۷. و «بن‌بست» - مهدی هاشمی مظهر خشونت، ج ۳، اداره کل اطلاعات اصفهان، ص ۱۰۱.
۳- مرکز بررسی اسناد تاریخی، «شهید حجت‌الاسلام محمد منتظری، یاران امام به روایت اسناد ساواک»، نشر وزارت اطلاعات، چاپ ۱۳۸۵. ش، ص ۳۰۸.
۴- دارابی، علی، «جریان‌شناسی سیاسی در ایران»، نشر سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم ۱۳۸۹. ش، ص ۴۶۷. و خواجه سروی، غلامرضا، «خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم ۱۳۸۵. ش، ص ۱۳۲ و ۱۳۳،
۵- محمدی ری شهری، محمد، «خاطرات سیاسی» - ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶. ش-، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ سوم ۱۳۶۹. ش، ص ۵۵ و ۵۶،
۶- صحیفه امام، جلد ۲۰، ص ۱۴۵،
۷- صحیفه امام، جلد ۲۰، ص ۱۳۸،
۸- و آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند البته ما هم گناهانشان را محو و مستور کنیم و بهتر از آن اعمال نیکشان به آن‌ها پاداش دهیم.
۹- ری شهری، ص ۷۲ تا ۷۴،
۱۰- ری شهری، ص ۷۶