روزنامه ابتکار
1401/01/18
« خاتون» تا چه اندازه توانست در روایت و شخصیتپردازی موفق عمل کند؟ روایت نزدیک به واقعیت ایران خانوم
گروه فرهنگ و هنر – روز دوشنبه بالاخره قسمت پایانی سریال «خاتون» هم پخش شد. سریالی که با وجود برخی صعفها باید بپذیریم که توانست تا قسمت آخر مخاطبانش را همراه کند و تصویری نسبتا واقعی از اتفاقات دوران اشغال ایران به نمایش بگذارد.به تصویر کشیدن هر بخشی از تاریخ معاصر، نسخه تصویری تاریخی است که تماشای آن به مخاطب کمک میکند در زمان کمتری، شناختی نسبی با آن مقطع به دست آورد؛ خصوصا برای مخاطبان امروز که حوصله خواندن کتابهای حجیم تاریخی را ندارند. ضمن اینکه کشمکشهای دراماتیک چاشنی روایت تاریخی میشود و آن را جذابتر و تماشاییتر میکند. در این میان دوران قاجار، انقلاب مشروطیت و دوران پهلوی اول و اشغال ایران تا پیروزی انقلاب بیش از هر دوره دیگری مورد توجه سریالسازان قرار گرفته است.
حالا «خاتون» سریالی است که توانست تمامی این نکات را در دل خود داشته باشد و این چنین مخاطب را قسمت به قسمت به دنبال خود بکشاند. خاتون روایت داستانی - تاریخی از خانوادهای است که از اوایل شهریور ۱۳۲۰ آغاز شده و در دوران اشغال ایران توسط متفقین دچار تحولاتی میشود و داستان زنی از زنان این سرزمین است که روزی روزگاری در ایران برای زندگی جنگیدهاند. مجموعه ای که تمجید بسیاری را برانگیخته اما در مقابل هم انتقادات بسیاری به ساختمان کار وارد است.
«خاتون» را باید یکی از مهمترین عاشقانههای تصویریِ چند سال اخیر دانست که در خلال داستان پر افت و خیز رمانتیکش تلاش کرده روایتی دراماتیزه از تاریخ معاصر را نیز پیش چشم مخاطب بگذارد.
نکته مهم «خاتون»، شناخت و تسلط خالق داستان نسبت به قصه، شخصیتها و وقایع تاریخی است.
تینا پاکروان داستان و آدمهایش را پیش از کلید زدن ساخته بود و خوب میدانست چه چیزی قرار است خلق شود.
این آگاهی و تسلط، رمز موفقیت «خاتون» است. خلق قهرمانهای دوست داشتنی و یک بدمن خیلی خوب با بازی درخشان بابک حمیدیان، حس وطنپرستیِ بهقاعده و حس برانگیز و مهمتر از همه به اندازه بودن دُزِ محورهای مختلف در قصه را از برجستهترین ویژگیهای خاتون میتوان برشمرد.
البته قسمتهای منتهی به اپیزود نهایی این سریال به شدت ناامیدکننده، ملالآور و بیهدف به نظر میرسید. ایرادهای بسیاری به سریال خاتون وارد بود و سریال هم اساسا هیچ تلاشی برای بهبود هیچکدام از آنها نکرد.
اما قسمت آخر سریال خاتون تلاش کرد تا همه شکستهای قبلی فیلمنامه در پردازش شخصیتها و تشریح موقعیتها را محو کند و با یک پایان حماسی و احساسی به تماشاگر پاداش وفاداری عظیمی بپردازد. پایانی که اگرچه هیجان و جذابیت کافی را میزبانی میکرد اما در نهایت باید پذیرفت که در سطح و اندازه سریال پرهزینه و شکیل تینا پاکروان نبود.
از آنجایی که فیلمنامه سریال خاتون از ابتدا هم خشتهای مرتبی برای پردازش شخصیتهای اصلیاش ننهاده بود، طبیعی به نظر میرسد که این دیوار عریض و طویل تا ثریا کجروی کند و در نهایت و همچون آواری بر سر تماشاگر ویران شود. قسمت آخر سریال خاتون با وجود هیجان و احساسات گسترشیافتهای که داشت در نهایت نتوانست پاسخهای قانعکنندهای برای تماشاگر ریزبین داشته باشد. به همین دلیل نمیتوان پایان سریال خاتون را یک پایان بینقص و تمام و کمال دانست.
سریال تینا پاکروان به همان شکل که نتوانست ارائه قابل قبولی از شخصیتهای اصلیاش داشته باشد در نهایت هم نتوانست سرنوشت مفهومی برای بیشتر آنها رقم بزند. مشکلات فیلمنامه سریال خاتون تقریبا با آغاز نیمفصل دوم سریال شروع شد؛ جایی که تینا پاکروان در دل داستان اصلی سریالش یک داستان مجزا خلق میکند که روایت همزمان آنها میتواند برای تماشاگر گیجکننده و بیدلیل باشد. دقیقا به همین دلیل بود که سریال خاتون در نیمفصل دوم در مسیر افت قرار گرفت و مانند اپیزودهای ابتدایی چنگی به دل نزد. قسمت آخر سریال خاتون بدون آنکه پایانی برای فیلمنامه مشخص کند، تماشاگر را در احساسات ملیگرایانهاش غرق میکند.
اما خاتون نکات مثبت فراوانی دارد. که یکی از آنها شخصیتپردازی باورپذیر بود. نوید جعفری، منتقد سینما و تلویزیون در اینباره نوشته است: « در «خاتون»، آدمها در میانه و در دایره خاکستری قرار دارند، هر کدام دارای خصلتهایی انسانی هستند که همانند امروز قابل دریافت و باور است. «خاتون» اگرچه متمرکز بر شخصیت نگار جواهریان بنا شده است، اما از دیگر آدمهای داستان هم غافل نمیشود به عنوان مثال طراحی شخصیت پدر که تا فصل دوم تنها نامی از او برده میشود در ذهن مخاطب به پرداخت نسبی می رسد و کارگردان هوشمندانه با استفاده از بازی خوب بیژن امکانیان (که در ذهن بسیاری همچنان همان تصویر جوان اول دهه ۶۰ را دارد) زمانی او را نمایان میکند که مخاطب با او احساس غرابت و همدلی میکند.
یا شخصیت روزبه با بازی مهران مدیری که اگرچه شیوه حضور مرسوم خود بازیگر را به همراه دارد، اما برخلاف تصور رفتار میکند تا سریال «خاتون» به سطح بالاتری از ارتباط با مخاطب برسد.
شخصیتپردازی سایر شخصیتها از اشکان خطیبی تا نگار جواهریان، پیام دهکردی، بابک کریمی، رویا نونهالی، پانتهآ پناهیها، رضا بهبودی و… بر همین محور استوار است و این تضاد دوگانه در محور خاکستری آدمها باعث همذاتپنداری مخاطب با رفتار و اعمال آنها میشود.
هر چند شاید توقع میرفت در انتخاب نقش رضا فخار از بازیگری با قابلیتهای کاریزماتیک و تاثیرگذاری بیشتر استفاده شود که همآورد خاتون به عنوان شخصیت اصلی باشد؛ اما با تمام تلاش بازیگر برای ارائه نقشی باورپذیر، به دلیل چهره و فیزیک چندان متناسب دیده نمیشود.
بیتردید ورود به زمانی پر از نقاط تاریک در دوران اشغال که بخش عمدهای از خاطرات آن دوران همچنان در پرده ابهام است کار دشواری است که تینا پاکروان به خوبی به آن ورود کرده است، قسمتهای ابتدایی در معرفی شخصیتها و ورود به بحران به خوبی تصویر میشود و تمام شاخصههای علی و معلولی در آن رعایت میشود، اما هر چه پیشتر میرویم فیلمنامه برای ایجاد حس تعلیق و کشش در بخشهایی آشکارا اسیر تقدیر و تصادفهای شانسی میشود تا شخصیتها همچنان راهی برای گریز داشته باشند و داستان به بن بست نرسد.
در این میان رویداد اصلی، تصویر زمان اشغال و تحقیر ملتی آزاده است که هر کدام از آدمهای قصه را به واکنش میرساند تا در تمام مسیر روایت مخاطب ارتباطش را از دست ندهد.
سریال لحظات و دیالوگهای ماندگار بسیاری دارد، از ارتباط پدر و فرزند، عشق، از دست دادن، حسرت و … شخصیتها به نمایندگی طبقه خود چه نظامی و غیرنظامی به نوعی با تجاوز آشکار روس و انگلیس مواجه میشوند و اینگونه بخش سیاه تاریخ ایران ورق میخورد».
پایانبندی این سریال هم توانست بخش زیادی از مخاطبان را راضی کند. کما اینکه محمدجواد روح، منتقد سینما درباره این اثر نوشت: ایرانِ واقعی خود خاتون بود. ایرانی زخمخورده و تنها که خیل وفاداران و دلسپردگانش، یا کشته بر خاک گرم وطن افتادند یا سوار قطار مرگ راه خاک یخزده سیبری در پیش گرفتند. و آن کوپهی تاریک قطار باری، آن کوپهی بی تخت و صندلی که جز مرگ، سرویسی برای پذیرایی از سرنشیناناش نداشت؛ کشتی نوح را میمانست. و حتی مقدستر از آن کشتی باستانی. که اگر نشستن به آن کشتی، با وعده حیات بود؛ مقصد مسافران این قطار، جز ممات نبود. اما آنان دل از ایران نگسستند و به قطار مرگ پیوستند.
مقصد قطار همه این نیروها و جریانها، ظاهرا به بیابانهای یخزده بیگانه نبود. در همین خاک گرم بود. منطق، اما اغلب همان منطق مردک روس متجاوز سریال خاتون بود؛ هدف، وسیله را توجیه میکند. و جالبتر آنکه، تقریبا هیچیک (حتی آنها که ظاهرا پیروز و حاکم شدند)، به هدف خود نرسیدند. تنها حاصل آن بود که ایران، خاتونوار، زخمخورده و تنها و بیپناه ماند و ایرانی، همچون دختر خاتون، تنهاتر و بیپناهتر؛ با سرنوشتی پرابهام.
آنها که با قطار مرگ رفتند، دستکم مقصد و سرنوشت خویش میدانستند؛ وضع آنانی بدتر بود که ماندند. همچون دختر خاتون که سریال درباره او هیچ پاسخی نداد: سرنوشت ایران چه خواهد شد؟»
به هر حال با تمام شعفها و نقاط قوت سریال خاتون تا پایان توانست مخاطب را به دنبال خود بکشاند، همانکاری که زخم کاری توانست انجام دهد. اما آیا دیگر ساختههای شبکه نمایش خانگی هم میتوانند به این موفقیت دست پیدا کنند؟
سایر اخبار این روزنامه
« خاتون» تا چه اندازه توانست در روایت و شخصیتپردازی موفق عمل کند؟
روایت نزدیک به واقعیت ایران خانوم
آرین احمدی
چند پرسش و ابهام درمورد حضوری شدن مدارس و دانشگاهها
بحران سیاسی جدید در اسرائیل
کابینه بنت در آستانه فروپاشی قرار گرفت
روتیتر چرا گوجه فرنگی گران شد؟
قیمت گوجه فرنگی؛ اولین شوک بازار در سال ۱۴۰۱
چگونه نخست وزیر پاکستان برکنار شد؟
پاکستان، قربانی جدید تقابل آمریکا با چین
« ابتکار» اثر یارانههای نقدی بر معیشت خانوارها را بررسی کرد
چشم خانوارها به حمایتهای ناچیز دولت
تردید درباره آمار واقعی مبتلایان به کرونا و ورود به پیک هفتم
بازگشایی مدارس، یک اقدام شتاب زده؟
رئیس جمهوری در دیدار معاونین و مدیران وزارت اقتصاد:
هیچ دستگاهی نباید خارج از چارچوب درگاه ملی صدور مجوزها اقدام کند
محمد باقر قالیباف:
هوشیار باشیم اتفاق رخ داده در حرم رضوی دوستی ملتها را بر هم نزند
محکومیت هتک حرمت حرم امام رضا(ع) از سوی علمای اهل سنت
رئیس کل دادگستری استان تهران اعلام کرد
مختومه شدن ۳ هزار پرونده در مجتمع رسیدگی به جرایم اقتصادی
کرونا با چین چه کرده است؟
گستردهترین قرنطینه کووید-۱۹ در شانگهای
نظرسنجی؛ ماکرون درنهایت پیروز انتخابات فرانسه میشود