نادانی‌ها عامل دشمنی با آوینی بود

سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی، به نام روز هنر انقلاب اسلامی نامگذاری شده است. یکی از همراهان قدیمی شهید آوینی در مجموعه روایت فتح و مجله سوره که امسال مسئولیت برگزاری مراسم هفته هنر انقلاب را بر عهده دارد و در سال‌های گذشته برگزیده چهره سال هنر انقلاب بوده است، سیدمسعود شجاعی‌طباطبایی است. شجاعی‌طباطبایی در گفتگو با «جوان» از آشنایی خود با سید شهیدان اهل قلم و نوع تفکر شهید آوینی گفته است. سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی به عنوان روز هنر انقلاب اسلامی نامگذاری شده است، این نامگذاری چقدر باعث رشد مقوله هنر انقلاب اسلامی می‌شود؟
قطعاً نامگذاری روز شهادت شهید آوینی به نام روز هنر انقلاب اتفاق خیلی خوب و بهانه‌ای برای آشنایی بیشتر با افکار و دیدگاه‌های اوست. شهید آوینی خیلی جلوتر از زمان خود بود و این موضوع را می‌توان در متن کتاب‌هایش از جمله کتاب «آینه جادو» یا در نریشن‌هایی که برای مجموعه روایت فتح می‌نوشت و می‌خواند، فهمید! متن‌هایی که نشان‌دهنده صفای باطن وی بود. اکنون میراثی که شهید آوینی به جای گذاشته، چه به صورت مکتوب و چه به صورت فیلم، دارای حس معنویت و نگاه متعالی است که هنر انقلاب نیز دارای چنین شاخصه‌هایی است. شما سال‌ها در کنار شهید آوینی حضور داشته‌اید، اولین دیدار و آشنایی با وی چطور شکل گرفت؟
اولین دیدار من با شهید آوینی در محوطه سازمان صداوسیما اتفاق افتاد. آن روز من و رضا برجی به صداوسیما رفته بودیم. شهید آوینی آمد وضو گرفت و به اتاق تدوین مستند روایت فتح رفت. ایشان آنقدر به کارش اعتقاد داشت که حتی میز تدوین روایت فتح را رو به قبله گذاشته بود. همکاری شما با آقا مرتضی از همان زمان آغاز شد؟
در آن دوره گروه‌های مستندساز روایت فتح شامل، راننده، فیلمبرداری و صدابردار می‌شد و جای عکاس در آن تیم خالی بود. من از همان سال‌های ابتدایی دفاع مقدس عکاسی می‌کردم و بعد به عضویت سپاه درآمدم. وقتی قرار شد همراه تیم‌های مستندساز روایت فتح، عکاس هم باشد، من و بعضی دوستان از جمله رضا برجی به گروه پیوستیم و سعادت بزرگی شامل حال‌مان شد. در عملیات‌های مختلف از جمله عملیات کربلای یک همراه با گروه بودم و در آن عملیات افتخار این را داشتم که در خدمت شهید اباذر بوذری از شهدای بزرگ روایت فتح باشم. پس از دوران دفاع مقدس هم با شهدی آوینی همکاری داشتید؟


بعد از جنگ در حوزه هنری و نشریه سوره در خدمتشان بودم. در آن سال‌ها آنقدر شیفته شهید آوینی شده بودم که هرگاه کتاب یا نوشته‌ای از او منتشر می‌شد، سریع آن را می‌خواندم. یادم است کتابی از او را می‌خواندم که در آن به بال ملائکه اشاره شده بود. این بحث آنقدر برایم جذاب بود که سریعاً به شهید آوینی زنگ زدم و از او درباره بحثی که درباره بال ملائکه کرده بود، پرسیدم. او به من گفت که «سید این بحث مفصلی است که پشت تلفن نمی‌شود انجام داد، پاشو بیا دفتر تا باهم صحبت کنیم.» سید آنقدر مهربان بود که در اتاقش به روی همه باز بود. نگاهی دوست‌داشتنی داشت و به همه محبت می‌ورزید. چرا با وجود این نگاه محبت‌آمیز از سوی شهید آوینی، در دوران حیات وی، شاهد دشمنی‌های زیادی با او بودیم؟
پس از شهادت ایشان، کیومرث پوراحمد مستندی درباره شهید آوینی ساخت و در آن با چهره‌های مختلفی که بعضاً با افکار شهید آوینی زاویه داشتند، صحبت کرد. در آن مستند می‌بینیم که حتی کسانی که او را قبول نداشتند، چقدر از شهادت او ناراحت و متأثر هستند. به نظرم دشمنی با شهید آوینی از روی نادانی افراد بود، وگرنه کسی که او را می‌شناخت، عاشق صفای او می‌شد، البته دشمنی با آوینی فقط در حوزه هنری نبود! در صداوسیما هم با او دشمنی می‌کردند. وقتی مستند «خنجر و شقایق» را ساخت، صداوسیما صدای شهید آوینی را حذف و سانسور کرد، حتی جلوی ساخت مستند روایت فتح را گرفتند. چه شد که دوباره شهید آوینی توانست مجموعه روایت فتح را احیا کند؟
پیگیری‌های زیادی کرد و در نهایت توانست با کمک بسیج، روایت فتح را دوباره راه‌اندازی کند و این بار به مناطق جنگی و محل تفحص شهدا برود. آن زمان که روایت فتح دوباره راه‌اندازی شد، آوینی اینقدر خوشحال بود که انگار عروسی گرفته است! در چهره‌اش شادی نمایان بود. چرا روایت فتح تا این حد ماندگار شده است؟
چون شهید آوینی آن را با عشق می‌ساخت. به متن نریشن‌های روایت فتح توجه کنید! معلوم نیست، شعر است! حکمت است یا عرفان! بلکه همه آن‌ها را در بر دارد. ابتدا عده‌ای تصور می‌کردند این متن‌ها را شخص دیگری می‌نویسد. بعضی به اشتباه خیال می‌کردند محمد نوری‌زاد که آن موقع هنوز تغییر عقیده نداده بود، این متن‌ها را می‌نویسد! بچه‌های روایت فتح می‌گفتند شهید آوینی وقتی پشت میز کارش می‌نشست و متن را می‌نوشت، نوشتن همراه با اشک می‌شد و آنچه در قلبش می‌گذشت را به تحریر درمی‌آورد. خاطره خاصی از همکاری با شهید آوینی در خاطر دارید؟
خاطره که زیاد است. او همیشه به من و کارم لطف داشت. وقتی مرا می‌دید، می‌گفت: «آقا سید، بیا ببینم چه کرده‌ای و از کاریکاتورهایت چه خبر؟!» من هم کارهایم را به او نشان می‌دادم. جالب اینجا بود که همیشه نگاه ایشان با بقیه فرق داشت. خاطرم است روزی یک طرح کشیدم که یک ماهی در درون تُنگ است و تنگ در درون فضایی مانند دریا قرار دارد. به نظر خودم یک کار «فان» بود و صرفاً نگاه طنز داشتم. وقتی شهید آوینی این طرح را دید، گفت: «چه طرح پرمفهومی کشیدی آقا سید! این ماهی ما هستیم و این جدار تنگ همان زندگی ماست و بیرون آن اقیانوسی از معرفت است، ما باید حرکتی کنیم که بتوانیم از پس این جدار به اقیانوس معرفت برسیم.»
شهید آوینی دستور داد در صفحه دوم نشریه سوره این طرح کار شود. ایشان در تصاویر به چیز‌هایی توجه می‌کرد که ما نسبت به آن غافل بودیم. این‌ها ناشی از روح بزرگ سید بود. از بسته شدن نشریه «سوره» چیزی در خاطرتان است؟
روی جلد نشریه سوره، عکسی از جوان خوش‌تیپ بوسنیایی چاپ شد که یک سربند مانند سربند‌های جبهه داشت. وزیر ارشاد وقت گفت، این توهین به جبهه است و دستور توقیف مجله را داد، البته در آن دوره خود حوزه هنری هم مشکلات زیادی برای مجله درست کرده بود و به دنبال بستن مجله بود. واکنش شهید آوینی به این کار چه بود؟
خیلی معصومانه برخورد کرد. گفت: «آن‌ها هم بچه‌های انقلاب هستند! آیا باید از بچه‌های انقلاب شکایت کنم؟» سید با سکوتی همراه با معصومیت با این ماجرا برخورد کرد. از این دشمنی‌ها با او زیاد می‌شد. یادم است قبل از شهادت ایشان با محمدحسین نیرومند به دیدن یکی از چهره‌ها رفتیم، او گفت: این آوینی هم از دست رفته است و آدم غرب‌زده‌ای شده، همین شخص بعد از شهادت آوینی و در حضور مقام معظم رهبری در حوزه هنری، حسابی منقلب شده بود. آن‌ها به درستی آوینی را درک نکرده بودند.