ثمرات یک راهبرد تاریخی

امیر فرشباف
روزنامه‌نگار
حدود هشت سال از حکم تاریخی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا مبنی بر لزوم تجهیز و تسلیح کرانه باختری می‌گذرد. در کشاکش تجاوز ۵۱ روزه رژیم صهیونیستی به غزه در ماه رمضان سال ۹۳ بود که این دستور راهبردی صادر شد و اکنون در سالگرد قمری آن، درخت مقاومت باز هم در ماه رمضان، اما این بار نه در غزه؛ بلکه در کرانه باختری در حال ثمر دادن است. ایشان در آن مقطع و در گیرودار مذاکرات هسته‌ای در چند موضع، راهبرد تسلیح کرانه باختری و مقاومت در برابر اشغالگری و ترور صهیونیست‌ها را به‌عنوان راهبردی برای تمام ملل منطقه و نه فقط برای ایران بیان کردند. نخستین بار در دیدار رمضانی دانشجویان با معظم‌له این مسأله مطرح شد و رهبر انقلاب موضوع تسلیح کرانه غربی به همراه غزه را این طور بیان کردند: «این اعتقاد ما است که کرانه‌‌ باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]. کسانى‌‌که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطین‌اند، اگر می‌توانند کارى بکنند، در آنجا باید مردم را مسلح کنند. تنها چیزى که ممکن است از محنت فلسطینى‌‌ها بکاهد، عبارت است از همین که دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرت‌‌نمایى بکنند؛ والا با برخورد رام و مطیع و سازشکارانه، هیچ کارى به نفع فلسطینى‌‌ها انجام نخواهد گرفت و از خشونت این موجود خشن و خبیث و گرگ‌‌صفت چیزى کاسته نخواهد شد.»
عید فطر همان سال، دومین مناسبتی بود که رهبر انقلاب مجدداً بر این موضوع تأکید کردند. همچنین، دیدار شرکت‌کنندگان در «کنگره‌ جهانى‌ جریان‌هاى افراطى و تکفیرى از دیدگاه علماى اسلام» با رهبر انقلاب در آذر 93 مناسبت دیگری بود که رهبر انقلاب در این خصوص مطالبی را بیان کردند و گفتند: «ما به توفیق الهى و به فضل الهى از محدودیت اختلاف مذهبى عبور کردیم. ما همان کمکى را که به حزب‌الله لبنان کردیم که شیعه است، همان کمک را به حماس و جهاد کردیم و باز هم خواهیم کرد. ما اسیر محدودیت‌هاى مذهبى نشدیم؛ ما نگفتیم این شیعه است، این سنى است، این حنفى است، این حنبلى است، این شافعى است، این زیدى است؛ ما نگاه کردیم به آن هدف اصلى و کمک کردیم و توانستیم مشت برادران فلسطینى‌مان را در غزه و در مناطق دیگر تقویت کنیم و ان‌شاءالله ادامه خواهیم داد و من اعلام کردم و قطعاً این خواهد شد که کرانه‌ باخترى هم باید مثل غزه مسلح بشود و آماده‌ دفاع باشد.»


دو نکته درباره این فرمان راهبردی ذکر می‌شود که در ادامه به بررسی وجوه مختلف آن ازجمله چرایی و چگونگی تحقق این راهبرد در این روزها پرداخته می‌شود. نکته اول اینکه به لحاظ زمانی، رهبری در شرایطی این حکم را صادر کردند که مذاکرات هسته‌ای در جریان بود و برخی گروه‌های مقاومت منطقه بر اثر عملیات روانی رسانه‌های وابسته به غرب، دچار تردید شده بودند که «آیا جمهوری اسلامی بعد از توافق نیز باز از آرمان مقاومت حمایت خواهد کرد؟» که این بیانات رهبری در آن مقطع - مبنی بر حمایت از مقاومت منطقه به‌عنوان یکی از اصول ثابت و قطعی جمهوری اسلامی، ربطی به توافق هسته‌ای و مسائل جانبی دیگر ندارد- این شبهه را پاسخ داد و دیگر اینکه بحث تسلیح کرانه باختری درست در زمانی مطرح شد که رژیم صهیونیستی به طرز بی‌سابقه، گسترده و مداومی حملات خود به غزه را آغاز کرده بود و دولت‌های غربی خواستار خلع سلاح حماس و جهاد اسلامی در فلسطین شده بودند. رهبر انقلاب با طرح ضرورت تسلیح کرانه غربی مقابل این سیاست شیطنت‌آمیز دولت‌های غربی تابع امریکا ایستادند و نه تنها اجازه خلع سلاح گروه‌های مقاومت در غزه را ندادند؛ بلکه با صدور فرمان تجهیز کرانه باختری افق جدیدی در ترتیبات نظامی، امنیتی و سیاسی مقاومت منطقه و فلسطین گشودند.
برای درک چرایی و چگونگی تسلیح کرانه غربی و پیوستن آن به مقاومت غزه - به مثابه راهبرد نوین مقاومت - باید ابتدا به سیر تاریخی آن توجه کرد و بعد به سایر وجوه پرداخت. جریان مقاومت، پس از اشغال صهیونیست‌ها همواره در تمام ارض فلسطین جریان داشته؛ اما مقاومت با ابزار نظامی در این سال‌ها عمدتاً در باریکه غزه صورت گرفته و در کرانه باختری به‌دلیل سیطره نگاه‌های سازشکارانه، صرفاً مقاومت به‌صورت تظاهرات و پرتاب سنگ انجام می‌شد. اما بعد از صدور فرمان راهبردی تسلیح کرانه باختری، شاهد تحول در الگوهای مبارزاتی فلسطینیان بودیم و نمود آن را در استفاده از بالن‌های آتش زا و تحریق مزارع صهیونیست‌ها می‌شد دید. اکنون نیز این راهبرد در اشکال و صورت‌های نوینی عملیاتی می‌شود و ابزارهای جدیدی به آن اضافه شده است که به‌عنوان نمونه می‌توان به استفاده مردم فلسطین از سلاح گرم برای مقاومت در برابر کشتار، ترور و فشار ممتد و تاریخی صهیونیست‌ها اشاره کرد.
اما در پاسخ به اینکه چرا مقاومت مسلحانه و چرا اساساً تسلیح کرانه باختری در دستور کار قرار گرفت؟ باید گفت که چند دهه بود که طرح سازش توسط برخی رهبران فلسطینی با حمایت برخی کشورهای عربی منطقه و امریکا دنبال می‌شد و نه تنها منجر به اقدام مثبتی به نفع مردم فلسطین نشد؛ بلکه موضوع سازش تبدیل به یکی از نقاط ضعف فلسطینیان و محملی برای توسعه و تعمیق سیاست تجاوز، ترور، گسترش شهرک‌سازی و هویت زدایی از فلسطینی‌ها توسط صهیونیست‌ها شده بود. جنگ‌های ۲۲ روزه و ۸ روزه و نیز تجاوز ۵۱ روزه که یکی از بی‌سابقه‌ترین حملات رژیم صهیونیستی به مردم غزه بود و منجر به تخریب و کشتار گسترده غیرنظامیان از جمله زنان و کودکان فلسطینی شد را نیز باید به مثابه محصول همین سیاست سازش تحلیل کرد. اما با فرمان تاریخی رهبر انقلاب نه تنها از حجم حملات صهیونیست‌ها و میزان استمرار زمانی آنها کاسته شده؛ بلکه ترتیبات امنیتی و اجتماعی حاکم بر فلسطین اساساً دستخوش تغییر شده و بذر نظم جدید در حال رویش است. افزایش قابل تأمل سیر مهاجرت معکوس صهیونیست‌ها در کنار ناتوانی در برقراری امنیت از مهم‌ترین تحولات این روزهای فلسطین اشغالی است.
مسأله فلسطین علاوه بر وجه سیاسی و امنیتی، متضمن وجوه زیربنایی‌تر ازجمله وجوه کلامی، تاریخی و فقهی هم هست که تحلیل مستقل و مبسوط هر یک از این وجوه در این یادداشت نمی‌گنجد. صرفاً در همین حد اشاره می‌شود که آنچه در رسانه‌های تابع امریکا و رژیم صهیونیستی تبلیغ می‌شود، نمایشی از یک تحریف عمیق ولی نخ‌نما شده است؛ رسانه‌های مذکور در حالی مقاومت مردم فلسطین را محکوم می‌کنند که قریب به هشت دهه است که نسبت به اشغال، تجاوز، ترور و کشتار سازمان یافته و علنی صهیونیست‌ها سکوت کرده یا آن را توجیه کرده‌اند. وقاحت مثال زدنی این رسانه‌ها از این جا قابل فهم است که این اشغال، تجاوز، ترور و کشتارها صرفاً در یک مقطع اتفاق نیفتاده؛ بلکه در طول این هشت دهه همواره امتداد و استمرار داشته است. این رسانه‌ها حتی آن زمان که کرانه باختری به‌عنوان نماد سازش شناخته می‌شد و فلسطینیان معترض با سنگ در برابر سلاح گرم صهیونیست‌ها مقاومت می‌کردند نیز معترضان را تروریست می‌خواندند!
نهایت کلام اینکه راه‌های سازش قبلاً امتحان شده و شکست این راه‌ها به کرات به اثبات رسیده است و اتفاقاً تنها راهی که تاکنون در برابر سیاست رسمی اشغال و کشتار و هویت زدایی از قدس، قرین توفیق بوده، همین مقاومت است. قدس به‌عنوان قبله نخست مسلمانان و سرزمینی از سرزمین‌های اسلامی اشغال شده، هویتش در خطر انهدام و ازاله قرار دارد، مردمش با زور از خانه‌های خود به کشورهای دیگر آواره شده‌اند و ترور و کشتار جمعی و توسعه سیاست اشغال از طریق گسترش شهرک‌سازی ادامه دارد؛ منطقی‌ترین و انسانی‌ترین راهی که پیش پای ملل مسلمان و فلسطینیان به طور خاص قرار دارد، همین مقاومت به مثابه دستوری قرآنی و انسانی است. مسلمانان نباید فراموش کنند که یهود در کلام خداوند به‌عنوان «شدیدترین دشمنان نسبت به مؤمنان» و در این دشمنی نیز مقدم بر مشرکین یاد شده است.