روزنامه آفتاب یزد
1401/01/22
لوطیگری مرامی از یاد رفته در ایران
آفتاب یزد - هاجر فیضی: ارائه تعریف جامع و مانع که دربرگیرندهی همهی جامعهی لوطیان و نیز مانع ورود افراد غیر لوطی در آن باشد کار دشواری است؛ زیرا در دورهی قاجار، گروههای متعددی از افراد نظیر: خرس بازان و میمون چرخان ها، شیرگردانها و مارگیران، شعبده بازان و نوازندگان دوره گرد نیز مشهور به لوطی بودند و از سویی، بدنامان مشهور به غلامباره، هرزه کار، قمارباز و دائم الخمرها را نیز در زمره لوطیان قلمداد کرده اند. از دیگر سو در بسیاری از فرهنگ ها، لوطی و لوطیگری به معنای جوانمرد و جوانمردی، بخشندگی، آزادگی، رفتار جوانمردانه و نیز به معنای کسی که با سخاوت و دارای علو طبع و بیباک و شجاع آمده است. در واقع، واژهی لوطی، مشترک لفظی برای گروههای متنوع با کارکردهای نسبتاً متفاوت است. لوطی و لوطیگری یک پدیدهی اجتماعی دیر پا در حیات اجتماعی جامعهی ایرانی است که درک و فهم کارکردهای آنان، متضمن بررسی عمیقتر آنان در زمینهی گستردهای از تاریخ اجتماعی ایران است. منظور نظر ما از لوطیان در این جا، اشاره به گروهی در دورهی قاجار است که نقش بسیار آرمانی آنها را باید در عیاران و اهل فتوت دورههای پیش از دورهی قاجار جستجو کرد. در واقع، لوطیان یا طبقهی معروف به داش و مشدیهای دورهی قاجار، تشکیلاتی بودند از جریان نیرومند عیاری و فتوت که هنوز در برخی از آنان رگههایی از ارزشهای پهلوانی الهام بخش بود و ارزشهایی چون شجاعت، وفاداری، پاکدامنی و حفاظت از محله و شهر و عدالت آنان را مجذوب میساخت.اعضا این گروه میکوشیدند طبق مرام جوانمردی یا لوطیگری زندگی کنند. هر کس برای دستیابی به امتیاز جوانمرد میبایست به حمایت از ضعیف و مخالفت با ستم قد برافرازد، به وعدهی خود وفا کند و به راستی سخن گوید. جوانمرد میبایست نسبت به حُطام دنیوی بیاعتنا باشد و از دوستان خود هیچ چیز را مضایقه نکند. البته در جوار این گروه از لوطیان، تعداد قابل توجهای به فساد گراییده و با از دست دادن ارزشهای اخلاقی به عنوان ابزار نیرومند اصحاب قدرت در منازعات سیاسی و مذهبی به خدمت گرفته شدند.
لوطیان، جماعتی سلحشور بودند که گاه گردنکشان زورگو نیز در میانشان حضور داشتند و بعضاً با داروغه و ماموران دولتی در ستیز بودند؛ امّا به واسطهی یک سلسله ویژگیها از اوباش متمایز میشدند. اوباش فاقد خصلتهای جوانمردی بوده و عموماً بیکار و زندگی انگلی داشتند و از ارتکاب به هر گونه بزه و تبهکاری روی گردان نبودند. در بین لوطیان نیز افراد بیکار یا باج گیر دیده میشدند؛ امّا بیشتر آنها از دسترنج خود نان میخوردند. گاه به واسطهی مرام و مسلک لوطیان و با بهره برداری از نفوذ و قدرت آنان، افرادی از طبقات و لایههای بالای جامعه و حتی در مواردی شاهزادگان و بازرگانان بزرگ به جرگهی آنان میپیوستند. سال ۱۳۰۳ ه. ق با ۱۵ نفر از لوطیهای تهران به گونهای رفتار میشد که گویی به طبقهی اعیان و اشراف تعلق دارند. آقا عزیز، شاهزادهی قاجاری، به شدّت مورد احترام بود. دوام و بقای کلیهی گروه ها، سنّتها و نهادهای اجتماعی، به کار یا وظیفهای است که در نظام اجتماعی کل بر عهده دارند. یعنی اگر کارکردی برای آنان تصور نشود، ضرورتی برای بقای آن باقی نمیماند. در جامعهی سنتی و ماقبل صنعتی دورهی قاجار، افراد نسبت به محلهی سکونت گاه خود ابراز وفاداری میکردند. سایر شهرنشینان ایران در محله دوستی یکسان بودند. اهالی این محلات به شیوههای گوناگون، خود را از افراد محلات دیگر متمایز میساختند. این تفاوتها طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و گروهی و مذهبی بود. گروههای لوطی در محلات مختلف شهر ساکن بودند و وظایف متعددی را بر عهده داشتند. به قول مستوفی «دستگیری از ضعیف، کمک به مردمان درمانده و عفیف و پاکدامن، تعصب کشی از افراد جمعیت و اهل کوچه و محله و بالاخره شهر... از اخلاق خاصه داشی بود. گروههای لوطی در محلات شهر با یکدیگر رقابت داشتند. بدون تردید روابط خانوادگی، طایفه ای، مذهبی خاستگاه محلی و شغلی بین لوطیهای یک محله همدلی به وجود میآورد و آنها را موظف میکرد تا به یکدیگر در مواقع لزوم یاری رسانند. پاتوق معمول لوطیها برای مشورت و تبادلنظر، یکی از قهوهخانههای محلهشان بود. لوطیها در حمایت و وفاداری و سرسپردگی به محلهی خود، جوش و خروش فراوانی از خود نشان میدادند و به آن افتخار میکردند. به خصوص این احساس افتخار را هنگام مناسبتهای مذهبی، چه در اعیاد و چه در سوگواری، به نمایش میگذاشتند. سینه زنی و دسته گردانی که عزاداری مخصوص این آقایان بود، تزئین و طاق نماهای تکیههای محلات تماماً به سعی و همت این مردمان ساده و با ایمان صورت میگرفت. یکی از کارکردهای مشخص لوطیان، شرکت شجاعانه در نزاعهای فرقهای در سلسلهی حیدری و نعمتی بود. لوطیها عموماً از محلهی خود علیه تجاوز و خشونت دفاع میکردند. جنگ بین محلات مختلف امری رایج بود.
از دیگر کارکردهای لوطیان این بود که گاه به عنوان بازوی اجرایی رهبران محلی نظیر کلانتر، مجتهد و دیگران، وظایفی نظیر گردآوری مالیات و مالیات شرعی نظیر خمس و زکات را بر عهده میگرفتند. یکی از کارکردهای لوطی ها، مبارزه با گرانفروشی و اجحاف و تعدّی بود. این کارکردها لزوم ضرورت حضور لوطیان را عینیت میبخشید. کارکردهای سنتی لوطیان در اثر عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی و نظامی به مرور تبدیل به ارزشهای دیگری شدند. توسعهی نیروی پلیس و نظمیه، افزایش قدرت مرکزی، توسعهی سیستمهای اداری و شیوههای جدید دریافت مالیات به تدریج کارکردهای سنتی آنها را کمرنگ ساخت و زمینه را برای کج -کاری آنان فراهم ساخت.
به مرور با افول آرمانهای عدالت خواهانه، کم کم همه نوع افراد تبهکار، دغل و دزد در میانشان راه یافتند. دزدی، جنایت و قتل از بارزترین اشکال کژ کارکردی لوطیان بود. گاهی با قتل مقامات حکومت نظیر داروغه و یا فراش باشی که مردم را به ستوه آورده بودند، قهرمانانه مورد ستایش مردم و شعرا واقع میشدند. در جامعهی استبداد زدهی قاجار، افراد از هیچ پشتیبان قانونی برخوردار نبودند و جان و مال و حیثیت آنان دستخوش تهاجم و تجاوز اصحاب قدرت بود و نهادهای ابتدایی از قدرتمندان در برابر ستمدیدگان حمایت میکردند؛ بنابراین در چنین جامعه ای، لوطیگری مرام و منشی بود که سبب کاهش ستم حاکمیت بر شهرنشینان فرو دست میشد. یکی از بارزترین کژکارکردهای لوطیان، ایجاد شورش بود. در نظام استبدادی قاجار، شورش، یکی از راههای موثر تحمیل ارادهی مردم بر صاحبان قدرت بود و حکومت به خاطر هزینههای سیاسی و اقتصادی ناشی از بینظمی از آن وحشت داشت.
نیروی عملیات این شورشها لوطیان بودند و شرکت آنان برای هماوردی و نبرد با نیروهای نظامی و بیرحم دولتی عنصری حیاتی بهشمار میرفت. جامعهی ما قبل صنعتی ایران از جهت ایجاد شورشها، به لوطیان نیازمند بود. این واکنش، نتیجهی نارسایی موجود در فرهنگ و ساخت اجتماعی و سیاسی جامعه قلمداد میشود. کژکارکردی برخی از لوطیان و حتی نزول آنها به سطح اوباش، سبب شده برخی از سیاحان غربی همهی اقدامات غیر قانونی از قبیل: قتل، دزدی و جنایت را به لوطیان نسبت دهند.
بررسی علل و عوامل حضور لوطیان در فرآیندهای سیاسی و مشروطیت از چند جنبه حائز اهمیت است:
۱- با وجودعدم یک تفکر سازمان یافته در میان لوطیان، مرام اخلاقی و اصول و ضوابط متاثر از روح جوانمردی و روحیهی عدالت خواهی سبب میشد آنان نسبت به برخی حوادث سیاسی دوران خود بیتفاوت نبوده و واکنش نشان دهند. در بین لوطیان اعتقاد به عدالت، ریشه داشت و دعوی مشروطه خواهان در باب براندازی حکومت ظلم و ستمکار و وعدهی برپایی عدالت برای لوطیان جذاب بود. بخشی از تحرکات لوطیان ایران در دورهی قاجار به ویژه در آشوبهای اصفهان در دورهی فتحعلیشاه، محمّد شاه و ناصرالدین شاه، قتل گریبایدوف و اعضای سفارتخانهی روسیه، حوادث تنباکو و مشروطه ناشی از این خصیصه
آنان بود.
۲- بخشی از دلایل حضور لوطیان در حوادث سیاسی، ناشی از ساختار حکومت در ایران عصر قاجار بود. در این دوره، بخش کوچکی از نخبگان سیاسی (حاکمیت) بر بخش وسیعی از کشور مسلط بود و از سویی ارتباط بین بخشهای متعدد کشور مطلوب نبود. دولت به واسطهی ضعف اداری و سیاسی ناچار بود به طرز گستردهای ایجاد حکومتهای محلی و سطحی ازعدم تمرکز در حکومت را مجاز شمارد. حکومت مرکزی قادر به کنترل رهبران محلی نبود و بنابراین ناچار بود برای حفظ موازنهی قدرت، آنها را به جان هم اندازد و در برخی از موارد، برای حفظ نظم و تامین مالیات با آنها قرار موّقت میبست. لوطیان یکی از موثرترین ابزار لازم به منظور ایجاد نزاعهای سیاسی در شهرها، محلات و میان نخبگان سیاسی و مذهبی بودند. ضعف حکومت قاجار به برخی از لوطیان و گروههای اوباش این امکان را میداد تا در عرصهی سیاست تجلّی کنند.
۳- بخشی از دلایل حضور لوطیان در عرصهی سیاسی، ناشی از رقابت خانوادههای بانفوذ محلی و مذهبی با درباریان بود. هر رهبر مهم محلی، گروهی از لوطیان و اشرار را آمادهی خدمت داشت. این گروه، به واسطهی شجاعت و بیباکی و استفاده از سلاح و رشادت فراوان، همواره مورد توجه نخبگان سیاسی و مذهبی و خاندانهای با نفوذ بودند.
۴- یکی دیگر از دلایل حضور لوطیان در فرآیندهای سیاسی، تشکیلات سازمان یافتهی آنان بود. لوطیها عموماً به شکل گروه یا دستههایی بودند که در راس آنها رئیسی منتخب تحت عنوان «لوطی باشی» قرار داشت، مخصوصاً همین سازماندهی و تشکیلات منسجم و سرعت ارتباط آن ها، سبب میشد که خیلی زود بر امور سیاسی شهر مسلط شوند. این اشرار نوعی سازمان فراماسونری در میان خود دارند. روسای لوطی در ساماندهی نیروهای تحت امر خود بسیار موفق و سریع عمل میکردند. آنها به جهت یک سلسله تواناییها نظیر: شجاعت و بیباکی و سازماندهی و گاه جایگاه معنوی همواره میتوانستند مطلوب و موضوع پیکارهای رقابت طلبانهی سیاسی در حوزهی جناحها و ائتلافهای موجود شوند. در چنین اوضاعی مهم نیست که آنان از کدام جناح پشتیبانی میکنند یا کدام جناح آنان را برمیانگیزد یا به همکاری فرا میخواند، مهم این است که پشتیبانی آنان در تعیین پی آمد نبردهای سیاسی و نظامی بسیار تاثیرگذار بود.
۵- به دلیل فقدان کارآیی نیروی نظمیه و پلیس و فقدان ادارات و موسسات دولتی از یکسو و حمل آزاد سلاح از سوی دیگر و نیز بافت سنتی شهرها و حفاظت و حراست از محله و تعصب از افراد داخل جمعیت کوچه و محله، به لوطیان این توانایی را میداد که عملاً در بخشی از تحرکات و معادلات سیاسی به بازی گرفته شوند. این عوامل، موجبات شرارتهای دائمی آنان را در پی داشت که بعضاً ابعاد وسیعی به خود میگرفت. گزارش نظمیهی تهران عصر ناصری از شرارتهای دائمی محلات دولت، سنگلج، چهار سوق، بازار، نوروزخان، لاله زار، پامنار، به ویژه چاله میدان و عودلاجان خبر میدهند. در سایر شهرهای بزرگ نیز این روال ادامه داشت.
۶- از آن جا که لوطیگری یک مرام سیاسی نبود؛ بنابراین نه آزادی خواهانه بود و نه دشمن آزادی، پس عواملی چون وابستگی به محله، نوع شغل و حرفهی ساکنان آن، گرایشات مذهبی و فرقهای و نفوذ طیفهای مختلف علما بر آن ها، لوطیان را در موقعیتهای متفاوت، هواداری از مشروطه و یا مخالفت با آن قرار میداد. یکی از علتهای مخالفت لوطیان چاله میدان و سنگلج با مشروطه خواهان، وابستگی محلهای به رهبران خود یعنی مقتدر نظام و صنیع حضرت بود.
لوتیگری یا لوطی گری، در متون ایرانی دست کم هفت قرن پیشینه دارد. هر چند ریشهی این کلمه همیشه مورد ابهام بوده است که آیا با قوم لوط و عمل لواط ارتباط داشته است و یا معنایی دیگر را میرسانده است. در یک چیز نمیتوان شک کرد و آن این که کارکردها و رفتارهایی که برای لوطیان در طول روایتهای شهری برای ما جا مانده است، آنها را در موقعیتهای به شدت متفاوت طبقهبندی میکنند که از «پهلوان» های شهری تا «جوانمردان»، «اراذل و اوباش»، «لات» و «الوات»، دوره گردان و لولیان (کولیان) و اهل «فتوت» و... غیره در نوسان هستند.
گاه از آنها به مثابه دلقکهای درباری و عامل سرگرمی حکّام و یا اوباشی در خدمت آنها و همچنین گروهی از سردمداران مذهبی علیه یکدیگر و علیه مردم نام برده شده است؛ گاه به مثابه مدافعان حقوق مردم در برابر اشرار و حافظ محله و حمایت از ناموس مردم آن در برابر دیگران از جمله لوطیان محلات دیگر.
مرکز آنها گاه گود زورخانه قید شده و گاه میخانه و خرابات و غیره. در تاریخ معاصر ایران نام لوطی افزون بر حضورش در اقشار مردمی به معنایی بسیار متفاوت و در طیفی از بسیار منفی تا بسیار مثبت، با دو اثر ادبی یکی قصه «داش آکل» در مجموعه «سه قطره خون» صادق هدایت و فیلمی که مسعود کیمیایی بر اساس آن به همین عنوان (۱۳۵۰) ساخت و یکی با داستان «انتری که لوطیاش مرده بود» (۱۳۲۹) اثر صادق چوبک وارد زبان جدید و رسمی فارسی شد. هر چند که هم معنایی یا دست کم نزدیکی معناییاش با تمام واژگانی که گفتیم همچنان بنا بر موقعیت اجتماعی و افراد و گروهها و فرهنگهایی که با آنها سروکار داریم، باقی مانده است و معنای یکسانی از آن نداریم.
امروزه بحث دربارهی لوطیگری دست کم از نقطه نظر جامعهشناسان در چهارچوب پدیدههای پوپولیسم و در چارچوبهای عمدتاً سیاسی انجام میگیرد. دلیل این امر نیز عمدتاً در آن است که از دورهی رضاشاه با استقرار پلیس در همهی شهرها، عملاً الوات به حاشیه رانده شدند و در حرکتی حساب شده از دور خارج شدند.
هر چند به شکلی غیر رسمی در خدمت گروههای سیاسی و قدرتهای مختلف باقی ماندند و نوعی نیروی فشار حاشیهای را ایجاد کردند. بهترین مصداق از این لحاظ وقایع ۱۲ سالهی فاصلهی سقوط رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. در این دوره تضعیف قدرت مرکزی سبب شده بود که بار دیگر الوات به میدان وارد شوند و ما از یک سو «شعبان بیمُخ» و دار و دستهی اراذل و اوباشش را داشتیم که کاملاً در اختیار شاه و سپس کودتا بودند و از سوی دیگر دار و دستهی «طیب» را که بیشتر طرف مخالفان شاه بودند. امّا دار و دستههای الوات در شهرهای مختلف رشد کرده و از منافع گروهی مختلف دفاع میکردند. لوطیگری در معنای قدیمیاش از میان رفته بود، هر چند گاه اینجا و آنجا یک لوطی یا «لاتهای بامرام» به اصطلاح تهرانیهای قدیم هم پیدا میشدند که هر عمل خلافی را نمیکردند و برای مثال در ایام عزاداری و ماههای حرام حتی کارهای خلاف خود را کنار میگذاشتند.
انقلاب در امواج نخستین خود همچون انقلابهای بزرگ دیگر، این گروهها را درون خود کشید و آنها را در سالهای نخست حذف کرد و با تغییر رویه، درون صفوف انقلاب قرار داد. امّا پس از جنگ با گسترش فقر شهری، این گروههای اراذل و اوباش رشدی سرسامآور کردند و امروز در تمام شهرهای ما حضور دارند. فقر اقتصادی از یک سو و امواج مالی گستردهای که در جامعه وجود دارد، این گروهها را تقویت کرد و برخی از آنها نیز توانستند در دار و دستههای موسوم به «سرخود» گرد بیایند و از طرق مختلف خود را حفظ کنند. امّا از آن رویکردهای جوانمردانه پیشین دیگر چیزی باقی نماند. مگر در قالب هیاتها که از ابتدا نیز با آن گروهها متفاوت بودند، ولی انقلاب به آنها امکانات تازهای داد که در بسیاری از نقاط، حلقهی ارتباطی میان مردم عادی و نهادهای رسمی پلیسی و سایر نهادهای رسمی برای کمک به مردم را ایجاد کنند.
اگر دولت ملّی آن طور که رضا شاه تلاش میکرد با الگو برداری از انقلاب فرانسه و دولتهای اروپایی آن را تشکیل بدهد و همهی عناصر غیر رسمی قدرت در سطح شهرها را جمع آوری و یا به صورت فیزیکی نابود کند، موفقیتآمیز بود ما شاهد بازگشت گستردهی آنها پس از شهریور بیست نمیبودیم.
ضعف جامعهی مدنی و شکل گیری ناقص دولت ملّی، بنابراین، به عقیدهی من دلیل اصلی بقای این گروههای لومپن شهری بودند. نه در دورهی رضا شاه و نه در دورهی محمد رضا شاه تلاشی جدّی برای از میان بردن لومپنیسم انجام نشد، برعکس در دورهی محمد رضا شاه به دلیل ترس هولناکی که او از شوروی و رشد جنبش کارگری در ایران داشت، با گروهی از برنامههای مختلف نه تنها لومپنیسم را از میان نبرد، بلکه شواهد گویای آن هستند که در زمینهی فرهنگی این حرکت با ابزارهایی چون سینما و تئاترهای لاله زاری، گسترش میخانههای ارزان قیمت شهری و ایجاد رابطههای گسترده میان پلیس رسمی و مخفی دولتی با گروههای انحراف و آسیبهای شهری به شدت در آمیخت و نابود شد. در سطح شهرستانها و در حوزههای قومی امّا هنوز ممکن است با رگههایی از این نوع همبستگیها روبرو شویم که عمری بیشتر از یک نسل دیگر داشته باشد. لومپن، به شدت تقویت شد و کارگران را نیز لومپنیزه کرد. بنابراین فرهنگ لوطیگری در معنای منفی آن بود که در پیش از انقلاب به شدت رشد کرد و پس از آن نیز باقی ماند؛ امّا با نامهایی دیگر.
فرهنگ لوطیگری در معنای مثبت و همبستگی شهری آن عمر چندانی نداشت و بسیار زود حاشیهای شد، زیرا نه دلیلی برایش وجود داشت و نه به خصوص پس از انقلاب این تحمل وجود داشت که این گروه از حاشیه نشینان جایگزین تعداد بیشماری نهادها و هیئتهای مساجد شوند که برای بسیج کمک به مردم و ایجاد نظم در محلهها تا زمانی که هنوز از اواسط دههی ۱۳۷۰ نیروی انتظامی با قدرت وارد عمل نشده بود، نمیداد.
لوطیگری امّا به معنایی ادامه پیدا کرد و به بخشی از اصطلاحات و تکیه کلامهایی تبدیل شد که بیشتر باید آن را در ردهی بازماندههای فرهنگی زبانی قرار داد. این بدان معنا نیست که دیگر هیچ اثری از این سنت در هیچ جای ایران نباشد. امّا در شهرهای بزرگ این پدیده با پدیدههای فساد و پدیدههای موازی با آن، نیز در حال از بین رفتن است و با تغییر ساختار خانواده بعید است که عمری بیشتر از یک نسل دیگر داشته باشند. کارکرد مثبت در واقع بیشتر یک امر نسبی بود. لوطیها در معنای «پهلوان» میتوانستند در مقام حمایت کنندهی مردم در آن محل در بیایند و این البته به شرطی بود که پهلوان دیگری در مقابلشان نباشد. جوّ این مسائل را میتوان به شکل ماهرانهای در داستان «داش آکل» صادق هدایت مشاهده کرد. این که یک لات یا لوطی یا پهلوان در یک محل از حقوق مردم دفاع میکرد، معنایش این نبود که هرگز دست به تعدّی به حقوق مردم دیگری در جایی دیگر نخواهد زد.
همه چیز بستگی به روابطی بود که بین این افراد و گروهها شکل میگرفتند. امّا کمک به مردم محله گونهای احترام به حقوق ضعفا و کمک به آنها، عناصری بودند که بیشترین تاثیر را در شکل گیری نوعی دیدگاه مثبت نسبت به این مساله ایفا میکردند و همچنین مبارزه با لاتهای متعرض و متجاوز که گاه و بیگاه پیدا میشدند و مزاحمت علیه مردم را آغاز میکردند.
این یک مشکل اساسی در تاریخشناسی ایران است که هنوز از سنتهایی در تاریخ دفاع میکند که متعلق به ابتدا یا حداکثر نیمهی قرن بیستم هستند. یعنی نوعی توصیف تاریخی بدون تحلیل و تاکید بیش از اندازه بر نوعی اثبات گرایی تاریخی که امروز کمتر مورد توجه تاریخشناسان جهان است و همچنین سهم بزرگی که موزهشناسی و مطالعات موزهای در تاریخ به طور کلی دارد.
به عبارتی مشکل اساسی در ایران آن است که آن چرخش تاریخ فرهنگی معروف اروپا هنوز به رغم انتشار چند کتاب مفید در این زمینه به اینجا نرسیده است و نوشتن تاریخ معاصر فرهنگی و نه سیاسی از ایران هنوز راه درازی پیش روی خود دارد. با وجود این باید دقت کرد که بسیاری از تاریخشناسان ایرانی که مهاجرت کردند در کشورهای خود شروع به چنین کاری کردهاند و ما الان در زمینههای مختلفی از زنان و کارگران و نهادها و جریانهای فرهنگی گرفته تا اقلیت ها، گروههای قومی، کتابهای متعددی به زبان انگلیسی و گاه فرانسه داریم؛ امّا در فارسی کار در این زمینه بسیار آهسته بوده است. مگر در ایران باستان و دورههای پیش از مشروطه که در آنجا هم سهم ترجمه بسیار بالا است.
یکی از ویژگیهای اصلی لوطی ها، معرکه گیری و رجز خواندن است. آنها در هر شرایطی سعی دارند خود را از لوطیهای هم نسلشان، برتر و بالاتر بدانند و به این شیوه از دیگران زهر چشم بگیرند. معرکه و رجز خوانی لوطی ها، اغلب شب هنگام است. در واقع آنها پس از مستی به عربده کشی و حریف طلبیدن روی میآورند. در همین معرکهها و دعواهایی که بین لوطیها راه میافتد، معمولاً لوطی برتر مشخص میشود و از نظر احترام، در موقعیت بهتری نسبت به باقی لوطیها قرار میگیرد.
شرب خمر از عادات اصلی لوطیها بود. آنها معمولاً پاتوقی را برای مستیهای شبانهی خود داشتند. (در بین لوطیهای شیراز، مستی و عربده کشی رایج بوده؛ امّا ظاهراً این اعمال در بین لوطیهای اصفهان چندان معمول نبوده است. شاید دلیل آن این بوده که لوطیهای شیراز، دسترسی بیشتری به مسکرات الکلی - که شیراز یکی از مناطق تولیدکنندهی آن بود- داشتند و از سویی ظاهراً در آن جا علما و شبکههای مساجد هم چندان قدرتمند نبوده اند.
در واقع یکی از عوامل اصلی این معرکه گیریها همین مستی بود که باعث میشد، لوطیها و لاتها از حال خود خارج شده و بدون در نظر گرفتن مکان و زمان، به عربده کشی بپردازند و نکتهی دیگر آن که، این مستی باعث میشد موقع دعوا، درد کتک خوردن را کمتر حس کنند. لاتهای عربدهکش نیز اغلب شبها معرکه میگرفتند و حریف میطلبیدند؛ امّا در مقابل لوطیهای محلّه، جرات عرض اندام را به خود نمیدادند که یکی از دلایل آن، احترام قائل بودن برای لوطیهای صاحب نام و دلیل دیگر ترسی بود که از این افراد داشتند. در نتیجه، آنها معمولاً این کار را برای ترساندن اهل محل انجام میدادند تا کسی جرات بیاحترامی و اطاعت نکردن از آنها را نداشته باشد.
همان طور که اشاره شد، یکی از رسوم لوطیها و لاتها این است که با لوطیهای سرشناس درگیر شوند تا بتوانند در بین عوام، شهرتی برای خود دست و پا کنند. با این حال، لوطیهایی که از گروه لاتها و جاهلها جدا هستند، هیچ گاه با این معرکه ها، برای زنان دردسری ایجاد نمیکنند، در واقع با همهی آشوبها و معرکههایی که این افراد به راه میانداختند و خیلی وقتها برای مردم عادی مزاحمت ایجاد میکردند. غیرت و لوطیگری و مردانگی از دیگر صفات پسندیدهی آنها به حساب میآمد که ناپاکترین آنها در امانت و نوامیس دیگران تعصب ورزیده، حتی خیال خیانت در سر نمیپرورانیدند تا آنجا که مردم، خانواده و مال و دارایی خویش را در سفرها و وصیتها به دست آنها - اگر چه از جملهی اراذلشان باشد - سپرده، آسودهترین خیالات را برای خویش فراهم میساختند. این نکته باعث میشد، در محلهای که یک لوطی صاحب نام خانه داشت، حتی زنان نیز در شب با خیال راحت تردد کنند.
ظاهراً اغلب لوطیها به هم شباهت دارند. لوطیها معمولاً دارای قیافهای خشن، سبیل کلفت و هیکلی چهارشانه بودند. سبیلخانها، حاکمان، فرّاش باشیها، مشدی ها، لوطی باشی ها، امنیه ها، راهزنان و یاغیان، به صورت دو دستهی جارو بود که از دو طرف بینیشان کشیده شده، گاهی سرازیر و گاهی سر بالا میکردند که به این سبیل ها، سبیل فرّاشی میگفتند. سبیل داش مشدی ها، کهنه ورزشکارها و پهلوانان زورخانه، تمام پشت لب تا چاک دهان گرفته میشد و اندکی از سبیل به طرف پایین و روی لب بالا آویخته میشد. سبیل جوجه مشدیها که نازکتر از سبیل داش مشدیها به چشم میآمد و نوک آنها تیز و تابیده بود، سبیل فکلی و قرتیها به اسم قیطانی نامیده میشد و نازک و باریک بود.
لوطیها اغلب ارزشی برای پول و ثروت قائل نبودند. آنها دَم را غنیمت دانسته، برای خوش گذرانیها و لذّت هایشان، به راحتی ثروتشان را به باد میدادند. لوطیهای واقعی نیز، معمولاً بخش زیادی از ثروت خود را برای نیازمندان خرج میکردند و این را از آداب جوانمردی میدانستند.
آنها معمولاً از ازدواج فراری بودند و زیر بار تشکیل خانواده نمیرفتند؛ زیرا گمان میکردند که وقتی گرفتار خانواده شوند، آزادی خود را از دست میدهند. لوطیها اغلب شبها در کوچهها پرسه میزدند، یا به خوش گذرانی میپرداختند. لوطیهایی که بیکار بودند، روزها را استراحت میکردند و شبها زندگی را از سر میگرفتند. این نوع زندگی باعث شد که ضرب المثل «لوطی، لوطی رو شبِ تار میشناسه»، در میانشان رواج پیدا کند.
قهوه خانه، به عنوان پاتوقی برای تفریح و تجمع اصناف مختلف مردم، پدیدهای است که از زمان صفویان، پیدایی و رواج یافته است، به گونهای که در عهد شاه عباس، در بیشتر شهرهای بزرگ ایران، مخصوصاً در قزوین و اصفهان، قهوه خانههای متعدد دایر بود. قهوه خانهها معمولاً در ناحیهی بازار، سر گذرها و مکانهایی که رفت و آمد مردم در آنجا بیشتر بود، شکل میگرفتند. بیشتر بازاریها پس از کار، برای رفع خستگی به این مکانها مراجعه میکردند، زیرا در آن زمان، اجرای نمایش، نقّالی و... در قهوه خانهها رواج داشت. بسیاری از دستفروشان نیز در ساعات نزدیک به ظهر و دم غروب که میدانستند افراد زیادی به قهوه خانهها مراجعه میکنند، بساط خود را به آن جا آورده و کاسبی راه میانداختند. علاوه بر این افراد، این مکان یکی از پاتوقهای اصلی لوطیها و داش مشدیها و مکان ثابت لاتها و اوباش بود. از سرگرمیهای مهمی که لوطیها معمولاً به آن میپرداختند و بر سر آن شرط میبستند، کفتر بازی بود. این کفتربازان که به آنها «نقش باز» یا «عشق باز» نیز گفته میشد، نسبت به کبوترهای خود، تعصّب و غیرتی عجیب داشتند؛ چنان که اگر کفتربازی یکی از کفترهای آنها را میگرفت و پرهایش را قیچی میکرد، هر کاری برای شکست دادن او میکردند. زیرا این اتفاق را یک باخت بزرگ میدانستند. کفتربازی در میان لاتها و جاهلها بیش از لوطیها رواج داشت. لوطیها اغلب این کار را دون شان خود میدانستند و از آن سر باز میزدند. لوطیها اغلب رفتارهایی هم چون پهلوانها و جوانمردان دارند. این افراد بسیار دست و دلباز هستند و برای مال دنیا، ارزش زیادی قائل نیستند. در مقابل این افراد، لاتها و پنطیها هستند که از هر فرصتی برای ناجوانمردی استفاده میکنند. برخی امور برای لوطیها ارزش و اعتبار است و این بستگی دارد که در چه صنف و گروهی باشند. مثلاً در گروه کفتربازها، این که چه کسی کفترهای بیشتری دارد، ارزش است و برای این مزیت هم به رقابت میپردازند. آنها در جریان این رقابت، از هیچ کاری دریغ نمیکنند؛ به طوری که گاه کفترهای رقیبشان را میدزدند و یا حتی دست به بیآبرو کردن طرف مقابلشان میزدند.
لوطیها از تن دادن به خیلی از شغلها عار داشتند. آنها دلشان میخواست در هر کاری، خودشان رییس باشند و از کسی دستور نگیرند؛ حتی اگر آن کس، مشتری باشد. این ویژگی گاه از وارستگی و گاه نیز از سرکشی آنها نشات میگرفت.
لوطیهای معرکه گیر برای آن که بتوانند برنامهی بهتری اجرا کنند، قبل از معرکه گیری، مواد میکشیدند، در نتیجه، آلات این کار را در هر حالی با خود داشتند. لوطیها چون از نظر اخلاق، رفتار، شغل و حتی زبان، خصایص ویژهای داشتند، به همین دلیل نه تنها در رویدادهای سیاسی- اجتماعی نقش داشتند که چه بسا الگو و سرمشق دیگران نیز میشدند؛ همان گونه که با برخی از هنرها، مشاغل و بازیها مانند: موسیقی، نمایش، کفتربازی و... پیوند نزدیک داشتند. همین شخصیت خاص و ویژگیهای تیپیک لوطیان، داستان نویسان را که یکی از عناصر اصلی داستان آنان، شخصیت است، به ویژه شخصیتهای تیپیک، به خود جلب نمود تا از شخصیت آنها الگوبرداری کرده و قهرمان داستانهای خود را از میان این جماعت برگزینند و با توجه به رفتارهای لوطیانه و خاص آن ها، داستان خویش را طراحی کنند. در تصور عوام، لوطی ها، لات ها، پنطیها و جاهلها همگی در یک دسته قرار دارند. این در حالی است که لوطیها هر کسی را در حلقهی خود راه نمیدهند و بودن با جاهلها و لاتها را دور از شان مردانگی میدانند.
۱- لوطیها برای جدا دانستن این افراد از خود، ضرب المثلهای معروفی نیز دارند. یکی از این ضرب المثل ها، «از لوطیگری مگه پاشنه کِشش رو داشته باشه» است؛ اصل لوطی گری، مردی و مردانگی و دست به جیبی بود و از هفت وصله ا ش مثل قمه و زنجیر و جام جیب و تسبیح درشت و چپق سر و ته نقره و دستمال ابریشمی بزرگ، یکی هم پاشنه کِش بود که در ضرورت گریز از معرکه با آن گیوهها راور کشیده و فرار بکنند. این ضرب المثل معمولاً برای افرادی به کار میرود که ادعای لوطیگری دارند؛ امّا در موقع احساس خطر، میدان را خالی میکنند.
۲- پنطیها (گروهی از لوطی ها) تنها برای تقویت قوای جسمانی خود به زورخانه وارد میشوند تا بتوانند خود را با نام پهلوان در جامعه معروف کنند؛ امّا همان طور که پیش از این نیز اشاره شد از نظر لوطی ها، زورخانه حرمت دارد و هر کسی نباید به آنجا وارد شود.
۳- تفاوت اصلی لوطیها و پنطیها در ویژگیهای قابل توجهی است که یک فرد را به یک لوطی واقعی تبدیل میکند. ویژگیهایی نظیر غیرت، مردانگی، طرفدار حق بودن و مخالفت با ظلم.
سایر اخبار این روزنامه
رئیس جمهور دستور توقف داد اما پروژه در حال اجراست!
قیمت خانههای نهضت ملی مسکن میلیاردی شده است؟
رهبر انقلاب اسلامی سیاستهای کلی تامین اجتماعی را ابلاغ کردند
اصلاحات در پاکستان و یک قربانی به نام عمران خان!
اختلاف دیدگاه لندن - واشنگتن در باره الیزه مشهود است!
یک شبه ره صد ساله را رفته اند
لوطیگری مرامی از یاد رفته در ایران
یک شبه ره صد ساله را رفته اند
اوضاع ناخوشایند دارو و تجهیزات پزشکی
استقبال مدیران رسانههای اصلاح طلب از مهمانی رئیسجمهور
در خصوص ۲۲سالگیمرکز وکلا
اقتصاد و سیاست خارجی