چشم‌بستن بر ۸ سال ناکارآمدی با نقد ۷ ماهه دولت رئیسی!

تطهیر هشت سال مدیریت ناکارآمد دولت گذشته و افزایش فشار‌ها بر دولت سیزدهم مهم‌ترین راهکار این روز‌های جریان غرب‌گراست؛ جریانی که همواره تلاش کرده است منافع حزبی را به منافع ملی ارجیحت دهد و با تبدیل کردن اهداف جناحی به مطالبات مردمی، افکار عمومی را ابزار فشاری برای حاکمیت سیاسی کشور قرار دهد.
جریان غرب‌گرا طی هشت سال گذشته چشم خود را مقابل ناتوانی‌ها و ناکارآمدی‌های دولت برآمده از رأی خود فرو بست و تمرکز خود را بر تغییر ریل کشور از مسیر انقلابی‌گری به سمت خوش‌بینی به غرب و استانداردسازی رفتار ایران در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی قرار داد و پس از گذشت هفت ماه از دولت سیزدهم، یادش افتاده است که بخشی از مردم کشور در زیر خط فقر قرار دارند، اوضاع اقتصادی و معیشتی قشر فرودست جامعه مناسب نیست و بیکاری، گرانی، تورم و رکود در کشور فراگیر شده است.
جریانی که یک شبه حامی مردم شد
اینکه یک جریان سیاسی سکوت در مورد فجایع یک دولت را طی هشت سال مهم‌ترین راهبرد خود قرار دهد و به یک باره با گذشت هفت ماه یک شبه حامی منافع مردم شود، خود از عجایب سیاست داخلی به شمار می‌آید، آن هم در شرایطی که این طیف صنعت هسته‌ای کشور را با انواع و اقسام عملیات روانی- رسانه‌ای تعطیل کرد تا مشکل اقتصادی و معیشتی مردم مرتفع شود.


رسانه‌های وابسته به این جریان که هدف اصلی خود را تخریب و تخطئه دولت کنونی قرار داده‌اند، در سلسله مطالبی تلاش می‌کنند، ضمن تطهیر هشت سال ناکارآمدی دولت اصلاحات، دولت سیزدهم را با آنکه هفت ماه صدارت امور کشور را در دست دارد، متهم به ناتوانی می‌کنند.
به عنوان نمونه روزنامه اعتماد با تحسین استاندارد‌های دولت گذشته! در گزارشی با عنوان «محاسن استانداردی» می‌نویسد: «دولت آقای روحانی با همه محاسن استانداردی که داشت با چند عیب ویترینی فرصت‌های بسیاری را از دست داد... دولت کنونی نیز با گم کردن سوراخ دعا تاکنون حداقل در امور اساسی کشور گام بزرگی برنداشته است و صرفاً تصویری ارائه می‌کند که نقطه مقابل دولت قبلی باشد! انتظار محتمل این بود که دولت آقای رئیسی با حمایتی که از سوی همه ارکان نظام دارد، گام‌های بلندی در جهت حل مشکلات کشور بردارد.»
این روزنامه در ادامه مطلب تخریبی خود تأکید می‌کند: «مشکل کجاست؟ چرا دولت آقای رئیسی از ظرفیت‌های خود بهره‌برداری نمی‌کند؟ در پاسخ می‌توان گمانه‌زنی‌های مختلفی پیرامون عدم‌تحرک دولت در زمینه‌های ضروری و اساسی ارائه داد... یک نگاه ساده به تورم بالای ۴۰درصد، نرخ بیکاری بالای ۹درصد، فلاکت ۴۹درصدی، نیاز به یک‌میلیون مسکن در سال و خشکسالی و تهدید حوادث طبیعی و تغییرات اقلیم و حجم انبوه ناهنجاری‌های اجتماعی از طلاق تا اعتیاد خوش‌باورترین افراد را هم متقاعد می‌کند که وضعیت موجود واقعاً نگران‌کننده است.»
دولت سیزدهم مقصر همه چیز است!
روزنامه اعتماد و برخی دیگر از روزنامه‌های این طیف به گونه‌ای نسبت به عملکرد دولت فعلی موضع‌گیری می‌کنند که گویی دولت فعلی بیش از دو یا سه دهه است مدیریت ارشد کشور در امور اجرایی را در اختیار دارد و باید نسبت به عملکرد دولت تدبیر و امید نیز پاسخگو باشد!
رسانه‌های این جریان و شخصیت‌های آن‌ها به گونه‌ای راجع به ظرفیت‌های اقتصادی، کشاورزی و اجتماعی ایران سخن به میان می‌آورند که انگار این ظرفیت‌ها بلافاصله بعد از روی کارآمدن دولت سیزدهم پدیدار شده و پیش از این زمان چنین ظرفیت و بستری در اختیار دولت متبوع آن‌ها طی هشت سال گذشته نبوده است. در بخش دیگری از گزارشی می‌خوانیم: «نگاهی به حجم سرمایه‌گذاری‌های عظیم و شگفت‌انگیز و میزان رفاه و درآمد سرانه برخی از همسایگان و فاصله آن‌ها با ما غصه عمیقی متوجه هر ایرانی دلسوز می‌کند که به کدامین دلیل کشورمان باید از همسایه‌هایی که در گذشته حتی خیال رقابت با ایران به سرشان نمی‌زد، عقب بمانیم و کی می‌خواهیم با تمام وجود و اجماعاً باور کنیم وضعیت فعلی به هیچ‌وجه در شأن ایران با قدمت و با فرهنگ و ثروتمند نیست و هر کاری لازم است باید انجام دهیم تا توسعه همه‌جانبه آغاز شود» یا روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی با عنوان گره کار کجاست، با تأکید بر اینکه هفت ماه زمان مناسبی برای آواربرداری از مشکلات گذشته است، می‌نویسد: «قیمت‌ها برخلاف تبلیغات دولتی هر روز افزایش می‌یابند و قدرت خرید مردم با سرعت زیاد رو به کاهش است. وجود گوشت و مرغ در سفره قشر محروم جامعه به یک آرزو تبدیل شده است و در مورد سایر اقلام نیز مردم چاره‌ای غیر از روی آوردن به قناعت و مصرف کمتر ندارند. برای دولت جدید، هفت ماه زمان مناسبی به نظر می‌رسد که بتواند بر امور مسلط شود و قیمت‌ها را مهار کند ولی به رغم گذشت این زمان، نه‌تن‌ها قیمت‌ها مهار نشدند بلکه بسیاری از کالا‌ها در همین مدت بین ۵۰ تا ۸۰درصد افزایش قیمت داشته‌اند و فشار‌ها بر مردم دوچندان شده است.»
اشاره روز گذشته رئیس‌جمهوری در دیدار با مداحان نیز ناظر به همین مسئله است: «دولت به همه احترام می‌گذارد، اما بی‌تردید کسانی که بانیان وضع موجود هستند و مردم از عملکرد آنان رضایت ندارند، نباید در عرصه‌های مدیریتی مورد استفاده قرار بگیرند.»
اعترافات پراکنده
البته هستند افراد وابسته به این جریان که نسبت به رهبران و تئوریسین‌های خود تا حدودی واقع‌بینانه به موضوع مورد اشاره نگاه می‌کنند و به نوعی پذیرفته‌اند که غرب‌گرا‌ها با توجه به کارنامه بحث‌برانگیز خود در جامعه ایرانی وزانتی ندارند و آینده سیاسی روشنی نیز پیش روی آن‌ها نیست.
جلال جلالی‌زاده، نماینده مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاح‌طلب در این باره می‌گوید: «واقعیت این است که اصلاح‌طلبان به دلیل معرفی نامزد‌های بی‌خاصیت، اعتبار و سرمایه اجتماعی خود را از دست داده‌اند. اصلاح‌طلبانِ قدرت‌طلب هم که تنها هدف‌شان نزدیک‌شدن به هسته اصلی قدرت است. اصلاح‌طلبان واقعی هم که دیگر روی‌شان نمی‌شود به مردم توصیه‌ای داشته باشند و کنار نشسته‌اند.»
وی در ادامه اینگونه اعتراف می‌کند: «اصلاح‌طلبان در حال حاضر وزنی در جامعه ندارند، زیرا در سال‌های اخیر صرفاً نقش واسطه قدرت را بازی کرده و بی‌اعتبار شده‌اند و در شرایط کنونی آینده‌ای روشن در عرصه سیاسی را پیش روی آن‌ها نمی‌بینیم.»
تطهیر هشت سال گذشته و تخریب دولت فعلی هیچ نسبتی با منافع ملی ندارد و فرسنگ‌ها با اولویت‌های جامعه ایرانی فاصله دارد و چنانچه جریانی احساس قرابت با مشکلات جامعه می‌کند، باید علاوه بر نقد دلسوزانه و بهنگام نسبت به اشتباهات مشکوک جریان متبوع خود در عرصه کشورداری نیز اعتراف کند و ضمن عذرخواهی نسبت به وضعیتی که امروز کشور را به آن مبتلا کرده است، پاسخگو باشد.