روزنامه وطن امروز
1401/01/25
عدالت تشریعی در اسلام
محمدصادق فرامرزی*: به صورت کلی عدالت در اسلام یک مفهوم ارزشی مثبت است که میتوان آن را در ۲ حوزه تکوینی و تشریعی (انسانی) بررسی کرد. مفهوم عدالت در اسلام، دارای یک صبغه توحیدی است و از عالم تکوین آغاز میشود. عالم تکوین بر مبنای اراده خداوند بر اساس عدل بنا شده است. 1 در اینجا عدل به معنای توازن و تعادل و تناسب، در عین کمال است. در حوزه تشریع یا همان عالم انسانی نیز برقراری عدالت به یک معنا به هماهنگی و همگونی عالم تکوین و تشریع خواهد انجامید. البته تفاوت مهم اینکه اختیار برقراری عدالت، در عالم تکوین با خدا و در عالم تشریع به صورت تکلیف به انسان سپرده شده است. البته در این مقال، مجال بررسی مفهوم عدالت تکوینی و اصول آن نیست، لذا در این نوشتار، صرفا به بررسی مفهوم عدالت انسانی(تشریعی) از دیدگاه اسلام خواهیم پرداخت. *** عدالت یکی از مهمترین و پرچالشترین مفاهیم بشری در طول تاریخ بوده است. هر یک از اندیشمندان و فیلسوفان سعی کردهاند در تبیین مفهوم و همچنین نحوه تحقق عدالت، از دریچه معرفتشناختی خود نظر یا ایدهای را ترسیم و منقح کنند اما همچنان یک تعریف منسجم و یکپارچه و جهانشمول از مفهوم و اصول عدالت، در مکاتب مختلف و بین اندیشمندان و فیلسوفان یافت نمیشود. نگاه به عدالت در اسلام هم از این قاعده مستثنا نیست و متفکران مختلف اسلامی نیز در این باب بر اساس زاویه و مبانی فکری خود، قلم زدهاند. بررسی و نقد نظرات همه اندیشمندان مسلمان، در این باب مفصل مینماید و باید در نوشتارهایی به صورت مجزا به آن پرداخت، لذا در این یادداشت صرفا مفهوم جامع عدالت و اصول آن در عالم تشریع از نگاه اسلام را واکاوی خواهیم کرد. * مفهوم عدالت انسانی عدالت انسانی به ۲ حوزه فردی و اجتماعی قابل تقسیم است. در تعریف عام که ناظر به حوزه فردی است، میتوان گفت: «فعل یا وضعیتی است درست، خوب، بجا و التزامی» که در تعریف اخص آن نیز که ناظر به جامعه است با بسط مفهومی، عبارت است از: «فعل یا وضعیتی درست، خوب، بجا و الزامی، در راستای رساندن سود، زحمت یا کیفر به فرد یا افراد معین». باید تاکید کرد تفاوت مهم عدالت فردی و عدالت اجتماعی در این تعریف، در الزامی یا التزامی بودن، یک فعل یا وضعیت است. 2 در حوزه التزام، ضمانت اجرا ملکه درونی تقوا و در حوزه الزام، ضمانت اجرا، با قوه قهریه بیرونی است. توضیح اینکه در حوزه فردی، عدالت به مثابه تقوا و درستکاری است که از این منظر فرد در عرصه روابط با خود، خدا و دیگران بر اساس احکام اسلامی اقدام به عمل میکند. در این عرصه در صورتی که عمل یا وضعیتی الزامی که قبلا توسط احکام اسلامی مشخص شده است، توسط فرد انجام یا تثبیت نشود، مستوجب عقاب الهی خواهد بود. به عنوان مثال احسان، بخشش و ایثار، افعالی فضیلتمندانه هستند اما به دلیل الزامی نبودن از شمول عدالت فردی خارج هستند اما عدالت در معنای اخص که به معنای عدالت اجتماعی نیز بیان میشود، در صورت عدم اجرای آن فعل یا وضعیت از سوی مکلف، با طرح ادعا از سوی فرد یا افراد معین، مستوجب عقاب الهی و البته عقاب اجتماعی در قالب قانون عمومی خواهد بود. در باب تفاوت دیگر عدالت فردی و اجتماعی نیز میتوان گفت اگر سود یا زیان یا زحمتی به فرد یا افراد معینی تعلق نگیرد، از شمول عدالت اجتماعی خارج است. به عنوان مثال پرداخت خمس به دلیل اینکه افراد معین و خاصی برای فرد مکلف مشخص نشده است، از شمول عدالت اجتماعی خارج و در ردیف عدالت فردی قابل جانمایی است. در عین حال پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان یک مجموعه با منابع مالی عمومی توسط یک مدیر، یا برقراری وضعیت برابری در میان افراد برابر، از شمول عدالت اجتماعی است. در اینجا باید به این نکته توجه کرد که الزام در عرصه اجتماع معنایی جز قوه قهریه غالب جامعه که همان قدرت سیاسی است، نیست. لذا یکی از اصلیترین دلایل مشروعیت حکومت اسلامی، همین الزام در برپایی عدالت در عرصه اجتماع است. بنابراین الزامی بودن و تکلیفمدار بودن در اجرای عدالت، مهمترین علت برپایی حکومت اسلامی است. * اصول عدالت تشریعی در اسلام در سطور گذشته مفهومشناسی عدالت به عنوان یک ارزش غایی و التزامی یا الزامی، در حوزه فردی و اجتماعی بیان شد. سوال اصلی این است: این ارزش غایی بر اساس چه اصولی باید اجرا شود؟ در پاسخ، باید گفت اصول عدالت نیز در ۲ حوزه فردی و اجتماعی قابل تبیین است. اصول عدالت تشریعی در حوزه فردی عبارت است از: «انجام واجبات و ترک محرمات، در دایره احکام شرع مبین». باید تاکید کرد در اینجا منظور، واجبات و محرمات در حوزه فردی است که قاعده اضرار به غیر در آنها نباشد. در عدالت به مفهوم اخص آن، یعنی عدالت اجتماعی نیز اصول عدالت «در وهله اول، عدم برخورد جانبدارانه در صیانت از جان و مال و آبروی افراد جامعه، و در وهله دوم، توزیع جانبندارانه خیرها، منافع، مواهب، سودها و زحمات جامعه بین افراد با رعایت قواعد: تناسبها، لیاقتها، شادکامیها، توانها، نیازهای اساسی و یا حقوق آنان است». مشاهده شد در اصول عدالت اجتماعی، برخورد جانبندارانه، به عنوان اصلی اساسی مطرح است، بنابراین عدالت اجتماعی از نظر شکلی متصف به جانبنداری و از نظر محتوایی بر ۲ پایه صیانت و توزیع استوار است. البته باید توجه داشت مجازات مجرمان نیز در پایه اول مستتر است. توضیح ضروری اینکه مراد از صیانت از افراد جامعه به معنای محافظت از جان و مال و آبروی مسلمانان و از طرفی برخورد قاهرانه با متجاوزان و مجرمان است. در بخش دوم عدالت اجتماعی که عدالت توزیعی نیز خوانده میشود، مهمترین بحث تعیین اولویت در انتخاب قواعد است. نقطه شروع اختلاف بسیاری از مکاتب و نظریهپردازان اسلامی و غربی در همین نکته مستتر است. بسیاری از نظریههای عدالت توزیعی، بنا بر اینکه کدام قاعده (حق، نیاز، تناسب، لیاقت، شادکامی و...) را مبنا گرفتهاند، قابل تحلیل و بررسی است. این قواعد، مهمترین اثر را در سیاستگذاری و خطمشیگذاری دولتها و حکومتها خواهد داشت که توضیح آن نوشتاری جداگانه را میطلبد. در بخش پایانی نیز صرفا ۲ تفاوت بنیادین نگاه اسلامی و غیراسلامی به مفهوم عدالت را مورد مداقه قرار خواهیم داد. * ۲ تفاوت بنیادین نگاه اسلامی و غیراسلامی به مفهوم عدالت بعد از روشن شدن مفهوم عدالت در اسلام و تعیین اصول عدالت فردی و اجتماعی، بهتر است به تفاوتهای نگاه اندیشمندان غربی و مسلمان در این باب نیز پرداخته شود. بیشتر تعارضات ملموس کارکردی بین اندیشمندان مسلمان، در عرصه عدالت توزیعی است. یعنی کدام قاعده، مبنای توزیع مواهب یا زحمات بین افراد جامعه است؟ به عنوان مثال شهید مطهری از استحقاق به عنوان مبنای اصلی عدالت و شهید صدر از نیاز نام میبرند. اندیشمندان مسلمان از نظر مبنایی اختلاف آنچنان جدی ندارند اما در نسبتسنجی نظریات اندیشمندان مسلمان با متفکران مغرب زمین (البته در دوره معاصر) ۲ تفاوت بنیادین و مهم در این باب را میتوان ذکر کرد: ۱- تقدم عدالت فردی بر عدالت اجتماعی ۲- عدالت به مثابه ارزش و نه صرفا ابزار تحقق منافع متقابل. در اینجا به صورت اجمال، صرفا به بررسی این ۲ تفاوت مهم میپردازیم. در تقدم عدالت فردی بر عدالت اجتماعی نظر غالب اندیشمندان اسلامی بر ارجحیت اصلاح فرد بر اصلاح جامعه است. در واقع گزاره «فرد عادل میتواند جامعه عادلانه را برپا کند»، مورد تصدیق است در حالی که در بین اندیشمندان غربی معاصر، جدا از آنکه اختلافات جدی و بعضا متضادی در وصف جامعه عادلانه بین آنان وجود دارد اما اولویت، برپایی جامعه عادلانه، بر مبنای نهادها و روندهاست نه افراد. در اینجا گزاره «رویه عادلانه، منجر به برپایی جامعه عادلانه خواهد شد» مورد تصدیق است. در تبیین اختلاف دوم نیز باید گفت در اسلام، برپایی جامعه عادلانه جهت بسترسازی برای سعادت اخروی افراد بر مبنای توحید است اما در نگاه مقابل، برپایی جامعه عادلانه ابزاری جهت کسب منفعت متقابل تفسیر میشود. یعنی عدالت باید اجرا شود، زیرا نفع متقابل افراد در گرو اجرای آن است و در تبیین مفهوم، اصول و مبانی آن نیز به عقل بشری بر اساس بنیان قرارداد، رجوع میکنند. اما در نگاه اسلامی، عدالت باید اجرا شود، چون اجرای آن درست و بجاست، نه اینکه چون نفعی برای همگان دارد باید تحقق یابد، لذا میتوان گفت با این نگاه، عدالت در اسلام مطلق است نه نسبی. میتوان گفت در نظریات و فلسفههای سیاسی، یک ارزش غایی به عنوان ارزش برتر تعیین و مابقی ارزشها ذیل آن ارزش تعریف میشود. از نگاه اسلام بالاترین ارزش و هدف در عرصه اجتماع، برپایی عدالت است (آیه 25 سوره حدید). دستیابی فرد به سعادت در ذیل توحید، هدف نهایی مکاتب الهی است اما برپایی جامعه عادلانه یک هدف میانی و بسترساز سعادت افراد است. عدالت در اسلام از توحید آغاز و به توحید ختم میشود. عدالت اسلامی یک ارزش تکوینی بر مبنای عدل خداوند تفسیر میشود و جامعه انسانی نیز چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی موظف به اجرای عدالت است تا با عالم تکوین هماهنگ و همگون باشد. اما در نگاه برخی اندیشمندان غربی، عدالت، به مثابه ابزار کسب منفعت متقابل در نظر گرفته شده است. در نگاه اسلامی، عدالت انسانی به ۲ حوزه فردی و اجتماعی قابل تقسیم است. در تعریف عام که ناظر به حوزه فردی است میتوان گفت: «فعل یا وضعیتی است درست، خوب، بجا و التزامی» که در تعریف اخص آن نیز که ناظر به جامعه است با بسط مفهومی، عبارت است از: «فعل یا وضعیتی درست، خوب، بجا و الزامی در راستای رساندن سود، زحمت یا کیفر به فرد یا افراد معین». اصول عدالت فردی نیز عبارت از «انجام واجبات و ترک گناهان» و در حوزه اجتماعی «در وهله اول، عدم برخورد جانبدارانه در صیانت از جان و مال و آبروی افراد جامعه، و در وهله دوم، توزیع جانبندارانه خیرها، منافع، مواهب، سودها و زحمات جامعه، بین افراد، با رعایت قواعد: تناسبها، لیاقتها، شادکامیها، توانها، نیازهای اساسی یا حقوق آنان» است. کلام آخر اینکه برای بررسی بهتر مفهوم عدالت لازم است برای آشنایی با نگاه اندیشمندان مسلمان و غربی همت گماشت. *پژوهشگر عدالت ---------------------------------- پینوشت 1- بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ؛ آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا مىمانند. [عوالى اللآلى ، ج 4، ص 103] 2- یونس؛47/ شوری؛42