روسیه و تغییر نظام بین‌الملل

سیدعلی خرم استاد دانشگاه  
 
 
 


در روز اول حمله به اوکراين، در همين روزنامه نوشتم پوتين با درک اينکه هر رهبري در روسيه بتواند حيثيت بر باد رفته مردم روسيه را به‌خاطر فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق اعاده نمايد، در تاريخ روسيه قهرمان خواهد شد و لذا قصد دارد با بهانه‌گيري نسبت به پيشروي ناتو در نزديکي مرزهايش، به اوکراين حمله نموده و مقدمتا اين کشور را به خاک خود ضميمه کرده تا در گام‌هاي بعدي وارد ساير سرزمين‌هاي بلوک شرق سابق و در آسياي مرکزي و قفقاز شود. گوشه‌هايي از اين تصميم قبلا در اشغال جزيره کريمه، در اشغال دوفاکتوي آبخازيا و اوستياي جنوبي از گرجستان و در لشکرکشي به قزاقستان و سرکوب مردم معترض اين کشور مشاهده گرديد. پوتين با جلب حمايت چين قصد داشت نظام بين‌الملل تکوين يافته پس از فروپاشي شوروي را درهم ريخته و ظاهرا نظام جديدي را به جهان عرضه کند که نقش رهبري روسيه و سپس چين در آن پررنگ و تفوق شرق بر غرب حداقل از نظر سياسي، مشهود گردد. پوتين براي طرح خود انديکس‌هاي ملموسي را ملاک قرار داده بود که ضامن موفقيت او به شمار مي‌رفت. وابستگي نفت و گاز اروپا به ميزان 40 درصد به روسيه و سپس وابستگي جهان به گندم، ذرت و دانه‌هاي روغني روسيه و اوکراين و در نهايت وابستگي آمريکا و اروپا به برخي فلزات حياتي و نادر که بيشتر در روسيه يافت مي‌شود، از جمله عواملي بودند که پوتين به درستي روي آنها حساب کرده بود. در ميان کشورهاي اروپايي، آلمان از همه وابسته‌تر و در صورت قطع نفت و گاز و گندم روسيه، همان‌طور که مشاهده شده، اثر تورمي فراواني بر اقتصاد با ثبات آلمان گذاشته و خواهد گذاشت. پوتين قبلا با تست اشغال جزيره کريمه و مناطق گرجستان و لشکرکشي به قزاقستان، هيچ مقاومت قابل توجهي در غرب نديد، پس اين بار هم با مقداري تبليغات و هياهو، غرب نشان خواهد داد که مخالف است ولي درنهايت با اشغال اوکراين کنار خواهد آمد. طبق نظر اطلاعاتي غرب، پوتين اين طرح رويايي را با شين جن پينگ هم رايزني کرده بود که در اوج بحران، براي بيشتر سردرگم کردن غرب، چين نسبت به اشغال نظامي تايوان اقدام کرده و غرب را در مقابل قدرت جديد شرق، کاملا منفعل سازد، اما پوتين شايد حساب اين نکرده بود که آمريکا خود سال‌هاست در تدارک طرحي است که دست روسيه و سپس چين را در زير سنگي بزرگ قرار دهد که اگر شکست قرن محسوب نشود حداقل هزينه سنگيني بر اين دو کشور به ترتيبي تحميل نمايد که تا سال‌ها نتوانند در صحنه بين‌المللي قد علم نمايند و داعيه ابرقدرتي داشته باشند. اکنون بيشتر روشن شده که هم در داخل روسيه به‌رغم برخي مخالفت‌ها، اکثريت خاموش در انتظار پيروزي پوتين بسر مي‌برند و فقط نگران پيامدهاي تحريم‌هاي بين‌المللي هستند و هم آمريکا با طرح و برنامه از قبل در انتظار حمله نظامي روسيه به اوکراين بود تا جهان را عليه روسيه متحد ساخته و درسي آنچنان به پوتين دهد که نه تنها در کشورش قهرمان تلقي نشود بلکه آنچه را هم قبلا در حمله به کشورهاي پيراموني به‌دست آورده از دست دهد و به يک شکست سنگين در تاريخ روسيه تبديل شود. آنچه آمريکا را در اين زمينه ياري مي‌دهد، مخالفت جهاني از حمله نظامي روسيه به اوکراين به‌عنوان يک کشور مستقل و ارتکاب به جنايات جنگي و محروم نمودن مردم اين کشور از آزادي و حق انتخاب، است که خشم افکار عمومي را برانگيخته است. در اين پروسه، آمريکا توانست جهان و به‌ويژه اروپا را با خود بيشتر متحد سازد و اروپا عميقا متوجه شود که امنيت اروپا چقدر شکننده است و اگر آمريکا در کنارش نباشد، خطر سلطه روسيه بر اروپا محتمل خواهد بود. غرب يقينا هدف‌گذاري حساب شده‌اي از طريق اعمال تحريم‌هاي بين‌المللي عليه روسيه مدنظر قرار داده و هر روز که مي‌گذرد اين تحريم‌ها، توان روسيه را به تحليل مي‌برد. توجه شود روسيه همچون ايران نيست که اقتصادش از 43 سال پيش درگير با برخي سوءمديريت‌ها و تحريم‌هاي بين‌المللي و مشکلات‌ ناشي از آن يا با سختي کنار آمده يا عده‌اي، به خارج مهاجرت کره‌اند. مردم روسيه بعد از فروپاشي شوروي، تازه از بند رها شده مايلند نه تنها در رفاه اجتماعي و اقتصادي قرار گيرند بلکه در بهره‌مندي از آزادي و دموکراسي چيزي کمتر از مردم در اروپا نداشته باشند و دوباره يک ابرقدرت موفق در جهان شوند. هرگونه شکست پوتين در اين جهش بزرگ، زخمي بر زخم‌هاي گذشته مردم روسيه خواهد بود که ديگر در تاريخ اين کشور التيام‌آور نخواهد بود. غرب توانسته با حمايت همه‌جانبه از رئيس‌جمهور اوکراين، نه تنها روسيه را زمين‌گير نمايد بلکه آوازه ابرقدرتي اين کشور را تا حد يک کشور کوچک منطقه‌اي کاهش دهد. پوتين وارد باتلاقي شده که رهايي از آن مقدور نيست و اگر بخواهد رها شود روزي بايد کريمه را هم پس دهد.