روزنامه اعتماد
1401/02/04
به ياد وكيلِ اوّل
سوّم ارديبهشت سوّمين سالگرد درگذشتِ استاد بهمن كشاورز را گرامي ميداريم.اين دستپرورده خانواده علم و ادب و فرهنگ و هنر با حدود نيم قرن در حرفه پر اُفت و خيز وكالت و مسووليت در كانون بزرگ وكلاي دادگستري مركز و نيز چند دوره در جايگاه رياست اتّحاديه سراسري كانونهاي وكلاي دادگستري ايران (اسكودا)، به داوري بسياري از همكاران، خدمات درخشان و ماندگاري به جامعه وكالت از خود به جاي گذاشت و در اين مسير پر دستانداز استخوان خرد كرد و پيچ و خمهاي سختي را با مديريت مثال زدنياش از سر گذراند. نگاهش به قلّه بود و براي رسيدن به آن آهسته و پيوسته در تكاپو و از پيمودن تلّ و تپّههاي ناهموار بر سرِ راه واهمه نداشت. وكيل حرفهاي بود و به اين مهّم باور داشت كه وكيل حرفهاي دردِ حرفه وكالت را بيشتر و بهتر دواست. با سياست ميانهاي نداشت، گرچه دنياي سياست و بازيهاي سياسي و بازيگران ميدانِ سياست و عملكرد آنان را خوب ميشناخت امّا به جهتِ رعايت حريمِ حرمتِ حرفه وكالت از ورود به اين وادي پر خطر حذر كرده، مرزبنديها را نگه ميداشت و هرگز از مرزبنديهاي مورد نظر پاي فراتر ننهاد.
بر اين باور استوار بود: هرگز دست رد بر سينه هيچ شهروندي كه به سويت دراز شده و از تو كمك خواسته، مزن. به اخلاق پايبند و همّ و غمّش آموزگاري و آگاهي بخشي به ويژه در زمينههاي حقوقي به مردم بود. حقّ و تكليف را در همه سطوح لازم و ملزوم ميشمرد. دغدغه حقوق مردم به ويژه از نوع اجتماعي- فرهنگياش را داشت.
محفلش دوستداشتني، كلامش نافذ و آموزنده، با دنيايي خاطره شيرين از دوره: كودكي، نوجواني و جواني، دانشجويي، سربازي، ورود به حرفه وكالت و قبول مسووليت. نوشتههايش ساده و روان، رسا و همهفهم بود و اين مهم را با ابزارهاي در اختيار به گوش اصحاب قدرت ميرساند و در همين راستا «الفباي حقوق» را به زبان ساده مينوشت.
كمگوي و گزيدهگوي بود و به خانه دوّم يعني كانون وكلاي دادگستري دلبستگي زيادي داشت.
با اصحاب رسانه به ويژه از جنس نوشتارياش پيوند ديرينهاي داشت و كارسختِ روزنامهنگاران و خبرنگاران را ارج ميگذاشت.
نقد و نقّادي سازنده را ميستود، تا آنجا كه نقدهاي نيشدار پارهاي از همكاران را با احترام پاسخ ميداد، در گفتارو رفتار از دايره انصاف خارج نميشد و هيچگاه از اين و آن در جمع، زبان به گِله و شِكوه نميگشود.
مسووليتپذير بود و به مسووليت مدنياش در قبال شهروندان بيش از هر چيز ديگر اهميت ميداد.
منّظم بود و خوشقول. خوشپوش بود و خوشبيان، تراشيده و موزون با آن دستمال گردنِ هميشگي بر گردن و مسلّط بر قانون.
پيشينه تحصيلياش حكايت از حضور در ميان بهترينها در دبيرستانِ البرز، دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتي (ملّي) داشت و با وجودي كه قلّه تحصيلات عالي را بنا به دلايلي فتح نكرده بود، امّا از بسياري از مدّعيان و فاتحان قلّهها، جلوتر و بهروزتربود.
تعريف و تمجيد و عنوان بر رفتارش كارگر نبود، سادهزيست بود و خانوادهدوست.
هماره مدافعِ بيچون وچرا، امّا حسابشده، همراه با تدبير و تدّبر استقلال كانون وكلا بود.
كانوني كه در گذر چهار دهه گذشته با همگامي، همراهي و همدلي فرزندان شايستهاش پيچ و خمهاي بسيار سختي را از سر گذرانده و آنگونه كه شاهديم ديرزماني ميگذرد به بلا گرفتار آمده و اين روزها فشارهاي كمرشكن و هدفمندي را از جانب اصحاب قدرت بر پيكرِ نيمه جان خويش تحمّل كرده و از درد به خود ميپيچد!
نقشِ حقوقدانهاي زن و مرد را در توسعه متوازن، فراگير و همهجانبه كشور درك و پيوسته يادآوري مينمود.
بزرگان حرفه وكالت را ميستود و هر فرصتي را براي تقدير از آنان مغتنم ميشمرد و نقشِ كار آموزان وظيفهشناس، آگاه و مجهّز به يافتههاي روز را در آينده جامعه حقوقي و به تبع آن در توسعه كشور بسيار مهّم ارزيابي ميكرد.
از دايره قانون خارج نميشد، اگرچه به ضررِ خود و موّكلش ميبود.
خوشمشرب بود، با آثاري سُتُرگ و ميراثي ارزشمند.
انگشتشمار آدمهايي هستند، به جاي آنكه، جايگاه به آنان زينت بخشد، خود به جايگاه زينت ميبخشند و استاد كشاورز در زمره اين زينتدهندگان به جايگاه بود.
و كلام آخر آنكه اين استاد بزرگ نه فقط وكيلي ششدانگ كه انساني دوستداشتني و قابل احترام بود.
و در اين ميان، ناگفتهها درباره بينش، منش و روشِ اين بزرگمردِ عرصه اخلاق و علم و عمل بسيار.
ميراث ارزشمندش را پاس داشته و به آيندگان بسپاريم.
روانش شاد.
سایر اخبار این روزنامه
نردبان معيوب « رفاهيات» كارمندي
نويسندهاي واقعگرا هستم نه جبرگرا
يادداشتهاي امروز
انزواي چهرههاي اقتصادي اصولگرايان
حكمراني بد فقط به طبقات فرودست زيان نميزند
هجوم ناامني در سايه طالبان
چه از اين به ارمغاني كه تو خويشتن بيايي
پيششرط گفتوگو
ديوارهاي بلند بياعتمادي
حواله به دولت قبل
مناظره انتخاباتي ماكرون و لوپن
اثر تغييرات ا قليمي بر ايران
به ياد وكيلِ اوّل