روحت شاد «طنز فاخر»!

تاریخچه طنز در کشور ما به قرن‌ها پیش برمی‌گردد، البته نمی‌توان تاریخ روشنی را برای شروع طنزنویسی مشخص کرد؛ طنزنویسی در شعر و نثر در ادوار مختلف با تغییراتی همراه بوده است.  با توجه به مشکلات امروز و موانعی که بر سر راه خلق طنز فاخر قرار گرفته است، بیم نابودی این نوع از طنز در حد بالایی وجود دارد. به‌منظور بررسی وضعیت طنز فاخر و دلایل کمرنگ شدن این نوع طنز در نشریات،کتاب‌ها و صدا و سیما، میزگردی در تحریریه روزنامه خراسان با حضور شهرام شکیبا، قاسم رفیعا و مجید رحمانی صانع سه تن از طنزنویسان برجسته کشور برگزار شد که در ادامه، شرح آن را می‌خوانید. طنزپرداز با فتوسنتز زندگی نمی‌کند در این میزگرد ابتدا از شهرام شکیبا، شاعر، طنزپرداز، مجری و بازیگر تلویزیون درباره وضعیت طنز و طنزنویسان در سال‌های اخیر می‌پرسیم. شکیبا در پاسخ می‌گوید: برای بررسی وضعیت طنز و طنزنویسی باید پاسخ‌ها را به چند بخش طنز مکتوب، طنز تلویزیونی و طنز در فضای مجازی تقسیم کنیم. در روزگار نه‌چندان دور که هنوز خبر چندانی از فضای مجازی و طنز تلویزیونی نبود، طنزنویسان به دلیل بالا بودن میزان تقاضای نشریات و روزنامه‌ها در دو یا سه نشریه و روزنامه مطلب می‌نوشتند؛ ولی در سال‌های اخیر شاهدیم که تقریباً در هیچ رسانه مکتوبی نمی‌نویسند و هم‌اکنون عملاً در مطبوعات خبری از طنز نیست. وی درباره وضعیت طنز در فضای مجازی در سال‌های اخیر نیز می‌گوید: در فضای مجازی به دلیل نوع ارتباط خاص با مخاطب شاهد طنز سطحی هستیم؛ در مقابل، افرادی که روزنامه می‌خرند، از میزانی از فرهیختگی برخوردارند که این میزان از فرهیختگی روزنامه‌خوان‌ها در بین مخاطبان فضای مجازی وجود ندارد. بدون تعارف در مطبوعات، معمول این است که بعد از صفحه اول و خوانده شدن تیترهای درشت، بخش طنز خوانده می‌شود. در این میان شاید شعر و قصه‌های طنز هنوز جایگاهی دارد اما یادداشت طنز در نشریات، عمرش به‌پایان رسیده است. پس از بیان این مقدمه توسط شهرام شکیبا، نوبت به مجید رحمانی صانع از دیگر حاضران این میزگرد می‌رسد؛ رحمانی صانع که از نویسندگان برنامه «قندپهلو» در چندین دوره بوده است، ضمن گلایه از کمرنگ شدن طنز در نشریات و روزنامه‌ها می‌گوید: امروز به دلیل گرانی کاغذ، چاپ روزنامه و کتاب و مجله صرفه اقتصادی ندارد؛ البته عده‌ای محدود هنوز با هزینه شخصی خود کتاب و نشریه طنز منتشر می‌کنند. طبیعتاً در وضعیت کنونی، نباید انتظار شکوفایی طنز مانند چند دهه گذشته را در نشریات داشت. همچنین قاسم رفیعا  در این باره می‌گوید: البته در توضیح دلایل کمرنگ شدن شعر طنز در روزنامه‌ها و نشریات باید گفت که مدیران روزنامه‌ها و نشریات نمی‌خواهند تاوان انتقادات طنزپرداز از مسئولان را پرداخت کنند؛ به همین دلیل ترجیح می‌دهند صفحه و ستون طنز در نشریاتشان منتشر نشود و به سراغ موضوعات کم‌دردسرتر می‌روند. وی در ادامه، حمایت نشدن طنزپردازان از نظر مالی را دلیل دیگر بی‌رغبتی آن‌ها به سرودن شعر طنز بیان می‌کند و می‌گوید: بعضی از مسئولان که حمایت از طنزپردازان وظیفه ذاتی آن‌هاست، گمان می‌کنند طنزپرداز مانند گیاهان با نور آفتاب و آب خالی زندگی‌اش را می‌گذراند. هر حرفه‌ای نیاز به حمایت دارد؛ طنزنویسی هم از آن مستثنا نیست. قطعاً طنزپرداز با فتوسنتز زندگی نمی‌کند. سانسور، آفت طنز انتقادی قاسم رفیعا می‌افزاید: سانسور شدید شعر و نثر طنز در روزنامه‌ها، نشریات و کتاب‌ها باعث دلزدگی طنزپرداز از انتشار شعرهایش به‌صورت مکتوب می‌شود؛ طبیعتاً سانسورهای بی‌دلیل، باعث ضعیف شدن و درنهایت بی‌مزه شدن شعر طنز می‌شود. در تلویزیون هم همین بساط است. زمانی که برنامه «قندپهلو» که برنامه‌ای تلویزیونی با محوریت شعر طنز است شروع شد اتفاقات خوبی را درزمینه طنز ایجاد کرد و به مردم فهماند به هر چیزی و به هر قیمتی نباید خندید. ولی متأسفانه برخی از برنامه‌های تلویزیونی با چند ده برابر یا چند صد برابر بودجه «قندپهلو» درحال پخش است که با شوخی‌های شنیع و به‌قول‌معروف مثبت 18 پنبه طنز فاخر را با تغییر سلیقه مردم می‌زنند. مواردی را که بیان شد، می‌توان دلایل اصلی اقبال کم مردم به برنامه «قندپهلو» در فصل‌های اخیر دانست. عمر طنز مکتوب به سر آمده است شهرام شکیبا در پاسخ به این سؤال که چطور می‌توان روح زندگی را به کالبد طنز فاخر در فضای مکتوب برگرداند، می‌گوید: باید بپذیریم که عمر طنز مکتوب به سر آمده است. هم‌اکنون رسانه‌ای نوپدید به نام فضای مجازی به رقابت با طنز مکتوب برخاسته است. در فضای مجازی هر فردی با هر جایگاهی مطلب شوخ‌طبعانه‌اش را بدون این‌که نظارتی بر نوع شوخی‌ها باشد و بدون هیچ سانسوری تولید می‌کند (البته این صحبت بنده نباید بهانه‌ای شود که از فردا بخواهند فضای مجازی را تحت‌فشار قرار دهند و به نام صیانت این فضا را ببندند...). در رقابت با این فضا طنزپرداز  باید به‌صورت رندانه، طوری که به کسی برنخورد، در بسته‌بندی دارای چهارچوب و با طعنه‌های غیرمستقیم یک مطلب را مطرح کند؛ در ادامه هم چندین و چند بار تیغ سانسور را تحمل کند که طبیعتا از طنز چیزی برای ارائه باقی نمی‌ماند.  شهرام شکیبا می‌افزاید: همیشه ابتذال، پرطرفدارتر بوده و هست. در تولیدات فضای مجازی و حتی در تلویزیون این نوع شوخی‌ها رواج گسترده‌ای یافته است و در این میان طنز فاخر به شدت کم به چشم می‌خورد. این شاعر طنزپرداز درباره طنز رایج در فضای مجازی خاطرنشان می‌کند: در فضای مجازی تعداد لایک‌ها میزان داوری برای خوب یا خوب نبودن یک مطلب است و هیچ معیاری وجود ندارد که چه کسی این لایک را می‌زند. اگر بنده با زیرپیراهنی و شلوارک یک عکس را بدون این‌که چیزی بنویسم، در اینستاگرام قرار دهم در یک‌شب تا یک‌میلیون نفر عکس را می‌بینند و شاید بپسندند. در فضای مجازی راه ارزش‌گذاری وجود ندارد. البته این را باید دوباره یادآور شوم که این انتقادهای ما به معنای موافقت با محدودسازی فضای مجازی نیست. از طنزنویس می‌خواهند صدای سوسک دربیاورد! قاسم رفیعا در این میزگرد به وجه دیگری از دلایل کمرنگ شدن شعر و ادبیات طنز فاخر در بین مردم اشاره ‌می‌کند و با خنده می‌گوید: بعضی وقت‌ها از ما می‌خواهند مطلب طنز غیرسیاسی و غیر انتقادی بنویسیم، من معمولاً در مواجهه با این درخواست می‌گویم این مثل این است که از طنزپرداز بخواهند صدای سوسک دربیاورد (حالا صدای سوسک چه شکلی است خدا می‌داند). طنز نوشتن به‌ دور از فضای انتقاد سیاسی یا اجتماعی کاری ناممکن است و این انتظارات ضربه‌های سهمگینی را به طنز فاخر امروز زده است. متأسفانه در برخی موارد پس از انتشار دو خط شعر طنز، طنزپرداز را به همه‌جا می‌کشانند و از او جواب می‌خواهند درحالی‌که نقد در ذات شعر طنز نهفته است.  شهرام شکیبا در این میزگرد در پاسخ به این سؤال که آیا امیدی به برگرداندن طنز مکتوب به دوران اوج خود وجود ندارد، می‌گوید: با توجه به موضوعاتی که ذکر شد، من معتقدم دوره طنز مکتوب سر آمده است. خداحافظ طنز فاخر از شهرام شکیبا درباره تأثیر سانسورهای صداوسیما در کاستن از شیرینی طنز فاخر تلویزیونی می‌پرسیم و شکیبا پاسخ می‌دهد: در تلویزیون آن‌قدر خطوط قرمز سلیقه‌ای وجود دارد که شرایط را کاملاً  گیج‌کننده کرده است. تولید محتوایی که در صداوسیما برای بنده حلال است، برای دیگری حرام است و برعکس، ارائه محتوایی که در یک شبکه برای یک کارگردان مجاز است، برای شبکه دیگر خط قرمز به شمار می‌آید. هیچ معیاری در تلویزیون وجود ندارد و بستگی دارد چه مدیری از چه فردی خوشش می‌آید و تولید چه برنامه‌ای را به چه فردی می‌سپارد. در تلویزیون مبنای خط قرمز را این موارد تعیین می‌کند. شکیبا همچنین در پاسخ به این سؤال که بودجه‌ای که صداوسیما به برنامه‌های طنز بر پایه شعر و ادبیات اختصاص می‌دهد چقدر است، می‌گوید: در تلویزیون مجری‌هایی داریم که دستمزد دو شب اجرای آن‌ها به‌اندازه کل بودجه یک دوره سیزده‌قسمتی برنامه طنز «قندپهلو» است. رحمانی صانع هم در دقایق پایانی این میزگرد درباره سرنوشت شعر طنز فاخر می‌گوید: در مورد سرنوشت طنز فاخر در تلویزیون، مطبوعات، مجله‌ها و فضای مجازی باید یک مثال زد و آن‌هم این‌که وقتی یک بیمار به کما می‌رود، با استفاده از دستگاه‌هایی که به این بیمار متصل می‌کنند، امید دارند که او را برگردانند و طنز فاخر امروز همان بیمار به کما رفته است. شهرام شکیبا در تکمیل صحبت‌های رحمانی صانع به نکته‌ای تامل‌برانگیز اشاره و تاکید می‌کند: اگر بخواهیم واقع‌نگرتر باشیم، باید بگوییم دستگاه‌های زنده نگه‌دارنده‌ای را که به پیکر به کما رفته ادبیات طنز وصل است، باید از آن بردارند و روی مریض دیگری بگذارند؛ چون این مریض تمام کرده و از بین رفته است!