روزنامه جوان
1401/02/08
جهاد زیر پرچم حضرت زینب (س) مقدمات ظهور را فراهم میکند
اصطلاح «مدافع حرم» از اوایل دهه ۱۳۹۰ در فضای عمومی کشورمان رایج شد. در اوایل شروع جنگ در جبهه عراق و سوریه، پرداختن به این مقوله چندان راحت نبود و شرایط وقت نیز ایجاب میکرد که به چند و، چون آن خیلی پرداخته نشود، اما از اواخر دهه ۹۰ با فروکشکردن آتش جنگ در جبهه مقاومت اسلامی، فضا نیز بازتر شد و حالا میتوانیم در گفتگو با رزمندگان مدافع حرم، بیشتر از چند و، چون حضور آنها در این جبهه بگوییم و بنویسیم. علی قباخلو یکی از رزمندگان مدافع حرم است که به صورت داوطلب بسیجی هم در عراق و هم در سوریه حضور یافته و دوشادوش مدافعان حرم جنگیده است. در گفتگو با این رزمنده مدافع حرم سعی کردهایم بیشتر به انگیزههایی بپردازیم که یک جوان تهرانی با شغل آزاد به آتش جنگی کیلومترها دورتر از محل زندگیاش میکشاند.داستان حضور مدافعان حرم در این جبهه حکایت خودش را دارد چراکه اعزام داوطلبین کار راحتی نبود، شما چطور توانستید در این جبهه حضور پیدا کنید؟
من از سالها پیش بسیجی بودم و در اغلب اتفاقاتی که حالت عملیاتی داشت، حضور پیدا میکردم. به اصطلاح نیروی عملیاتی بودم و بعد از فتنه ۸۸ مسئولیت تشکیل و فرماندهی یکی از گردانهای امام علی (ع) به بنده واگذار شد. چهار سال فرمانده این گردان بودم و از همان طریق با شهید حاج حسین اسدالهی فرمانده وقت لشکر ۲۷ آشنا شدم. وقتی بحث جبهه مقاومت پیش آمد، قرار بود حاج حسین لیست بچههای اعزامی را ببندد و از ایشان خواستم نام من را هم بنویسد. گفت هنوز اعلام نکردهاند که بسیجیها را اعزام کنیم، اما ما جا برای بردن بچه بسیجیها داریم. گذشت و کمی بعد متوجه شدم حاجی لیست را بسته است و نام من در لیست نیست. ناامید نشدم و از طریق یکی از دوستان که از زمان دانشجویی با هم آشنا بودیم، توانستم نامهای به سردار عزیز جعفری فرمانده وقت سپاه برسانم و ایشان هم زیر نامهام را پاراف کرد. اینجا هم بحث پارتی بازی پیش آمد، اما پارتی برای اعزام به جبهه. خلاصه نامه پاراف شد و پیش مسئول قرارگاه امام حسین (ع) بردم و ایشان هم مجدد من را به شهید اسدالهی معرفی کردند و نهایتاً توانستم مجوز اعزام بگیرم.
این همه اصرار و دوندگی برای رفتن به دل آتش یک جنگ چه انگیزهای پشتش دارد؟
ببینید مسائلی مثل دفاع از حرم و حریم اهل بیت، کمک به مسلمانان کشورهای عراق و سوریه، نبرد با تفکر تکفیری که ریشه در تفکرات صهیونیستی و استکباری دارد و مسائلی از این دست همگی در جبهه مقاومت اسلامی بوده و هستند و حضرت آقا هم حضور در این جبهه را تأیید کردند، اما اینجا سؤال پیش میآید که آقا در موضوع دفاع از حرم حکم جهاد ندادند، پس چرا ما احساس نیاز کردیم و رفتیم؟ یک وقتی جهاد لازم میشود که ولی فقیه اعلام جهاد کند، اما مواردی هست که ما باید قبل از آنکه ولی زمان مجبور شود حکم جهاد دهد، خودمان شرایط را بسنجیم و وارد عمل شویم؛ یک مثالی برایتان میزنم. بعد رحلت پیامبر (ص) و مسائلی که پیش آمد، حضرت زهرا (س) به در خانه مردم مدینه میرفت و بیعت آنها در غدیر خم با امام علی را یادآور میشد. اگر مسلمانان خودشان در احقاق حق امیرالمؤمنین میکوشیدند، دیگر نیازی نبود که حضرت زهرا (س) دست کودکانش را بگیرد و به در خانه مسلمانان برود. یا وقتی مقام معظم رهبری در مباحث فرهنگی بحث آتش به اختیار را پیش میکشند، ما باید ببینیم چه مسیری طی شده که دعوت به آتش به اختیار میکنند. در مقوله دفاع از حرم هم این موضوع صدق میکند، ما احساس کردیم که باید خودمان وارد عمل شویم تا آقا دلش قرص باشد و بداند یکسری هستند و کارها را پیش میبرند.
برای اولین بار چه زمانی اعزام شدید؟
برای اولین بار اوایل محرم سال ۹۴ به سوریه اعزام شدم و تا سال ۹۷ به آنجا رفتوآمد میکردم. پنج بار به سوریه اعزام شدم که هر بار معمولاً دورههایمان ۴۵ روزه بود. البته قبل از سوریه در دو عملیات در عراق شرکت کرده بودم که حضور در عراق رسمی نبود و از طریق ارتباطهایی که با بچههای حشدالشعبی پیدا کرده بودم هر وقت عملیاتی میشد به آنجا میرفتم و در عملیات شرکت میکردم؛ به این ترتیب در هفت عملیات مبارزه با داعش در عراق هم شرکت کردم.
شما به عنوان یک نیروی جنگ ندیده وقتی برای اولین بار با واقعیات جنگ روبهرو شدید، چه واکنشی داشتید؟
بار اول وقتی یک گلوله خمپاره در ۱۰ متری من منفجر شد، روی زمین دراز کشیدم و آنقدر ترسیده بودم که تا نیم ساعت از جایم تکان نخوردم. دیگران میگفتند بلند شو جایت را تغییر بده، اما توان ایستادن نداشتم. بعد از اولین عملیات، ترسم تا حد زیادی ریخت و سعی کردم خودم را با واقعیات میدان نبرد بیشتر وفق بدهم.
این بحث حقوق مدافعان حرم یک زمانی خیلی سروصدا به پا کرد، اگر همان زمان اجازه میدادند رسانهها ورود کنند، شک و شبههها هم پیش نمیآمد. خود شما چقدر حقوق میگرفتید؟
سال ۹۴ حقوقمان یک میلون و ۸۰۰ هزار تومان بود، آن هم برای ۴۵ روز که از حقوق مصوب وزارت کار در همان سال کمتر بود. البته بنا به دلایلی که برای خودم داشتم از گرفتن این حقوق هم صرفهنظر کردم.
وضع مالی خودتان خوب بود؟
شغل آزاد داشتم و شرایط مالیام متوسط بود. به واسطه شغل آزادم باید بالای سرکارم میماندم که حضور در این جبهه باعث شد همان شغل آزاد را هم از دست بدهم و الان از طریق دیگری امرار معاش میکنم، اینها را عرض کردم که مردم بدانند اصلاً مباحث مالی برای بچهها مطرح نبود.
خیلی از ما گاهی پیش میآید که فضای جبهه دفاع از حرم را با جبهههای دفاع مقدس مقایسه کنیم، شما وقتی در سوریه حضور پیدا کردید، از حیث مسائل معنوی برایتان اقناعکننده بود؟
به نظر من جبهه دفاع از حرم مثل دفاع مقدس بود. اینطور نبود که همه رزمندههای دفاع مقدس انسانهای خاصی باشند. مگر خود من در طول زندگیام اشتباه یا گناه نکردهام؟ یا حتی شهدا هیچ کدامشان در طول زندگی دچار خطا یا اشتباه نشدهاند؟ از این حیث دو جبهه دفاع مقدس و دفاع از حرم فرقی با هم نداشتند، اما اینکه من نوعی بخواهم برای دریافت معنویت به سوریه رفته باشم، اینطور نبود. اجازه دنبال همان سؤالی که در مورد انگیزههای حضور در جبهه مقاومت اسلامی پرسیدید، بحث را بازتر کنم؛ هدف یا انگیزه هر آدم برای کاری که میخواهد انجام بدهد میتواند متعدد باشد، ولی نهایتاً به یک نتیجه مشخص منجر میشود. ما میتوانیم کلی کار خوب انجام بدهیم، اما نهایتاً میخواهیم رضایت خدا و خشنودی او را جلب کنیم. در همین بحث جبهه مقاومت اسلامی، تبعیت از امر ولی در دفاع از حرم، یاری مظلوم، جنگ با جبهه استکبار، دور نگهداشتن دشمن از خاک خودمان و... همگی میتواند به یک نتیجه نهایی ختم شود و آن هم جلو انداختن ظهور منجی است. به قول شهید بیضایی شیعه شدهایم که مؤثر در تحقق ظهور منجی باشیم. مگر نه آنکه در واقعه کربلا امام حسین (ع) انتخاب لشکرش را به حضرت زینب (س) سپرد و در شب عاشورا کسانی گرد خیمه بیبی زینب (س) حلقه زدند که یاران خالص آقا بودند و در رکابش شهید شدند. در جبهه مقاومت اسلامی هم که انشاءلله مقدمه ظهور است، این حضرت زینب (س) بود که یاران امام زمان را انتخاب کرد و حول محور حرمش جمع کرد؛ یارانی از ملیتهای مختلف. به نظر من دفاع از حرم زیر پرچم حضرت زینب (س) مقدمات ظهور را فراهم میکند.
موقع اعزام به سوریه متأهل بودید؟ فرزند هم داشتید؟
بله، دختر اولم آن موقع دو الی سه ساله بود. وقتی هم که دختر دوممان به دنیا آمد، من در سوریه بودم و وقتی برگشتم متولد شده بود و کمی بعد دوباره اعزام شدم.
راحت در اینباره حرف میزنید، عملش هم به راحتی گفتنش بود؟ راستی همسرتان مشکلی با رفتن شما نداشتند؟
خب مسلماً هیچ پدری دوست ندارد دل از عزیزانش بکند و به جایی برود که امکان بازگشتش نیست. من دوست دارم ازدواج هر دو دخترم را ببینم، نوههایم را ببینم و به سن پیری برسم. برای خودم هم راحت نبود که بتوانم از همسر و یک فرزند خردسال و فرزند نوزاد دوم دست بکشم و بروم، ولی به خاطر همان اهدافی که قبلاً دربارهاش صحبت کردیم، یک جایی آدم باید دل بکند و برود. در مورد همسرم هم عرض کنم که ایشان نگران بود و نمیخواست که بروم، ولی وقتی دلایل رفتنم را توضیح دادم نهایتاً پذیرفت و مخالفت نکرد.
به رغم سختیهایی که در جبهه و دلمشغولیهایی که پشت جبهه داشتید، حرف برخی از مردم که حضور مدافعان در این جبهه را قبول نداشتند، آزارتان نمیداد؟ آنجا بین خودتان در این خصوص صحبت نمیکردید؟
تا جایی که من اطلاع دارم و در جمع رزمندهها بودم، کسی در مورد این چیزها اصلاً حرفی نمیزد. شما اگر هدفت مشخص باشد و سعی هم کنی در راه هدفت خالصانه حضور داشته باشی، نباید با این چیزها دلسرد شوی. البته مردم حق داشته و دارند که بدانند در آن جبهه چه میگذشت و فرزندانشان برای چه رفتند و جنگیدند، اما اینکه گروهی بخواهد تخطئه کنند و صرفاً ایراد بگیرند، ما فکرمان را درگیر این چیزها نمیکردیم و الان هم که با شما حرف میزنم از راه رفتهام مطمئن هستم و فکرم را درگیر این صحبتها نمیکنم.
سایر اخبار این روزنامه
راهبرد مسلح کردن کرانه باختری چگونه عملی شد؟
روز قدس فرصتی برای همبستگی با مردم مظلوم فلسطین
رئیسی: مردم از خودروسازان ناراضیاند
دیوار اصلاحات مقابل ارتقای فرهنگ شهری
جهاد زیر پرچم حضرت زینب (س) مقدمات ظهور را فراهم میکند
انتشار «آقا سعید» مدیون روشنگری رهبر انقلاب است
دوستان نادان و دشمنان آگاه نهجالبلاغه را مهجور کردند
صادرات روزانه ۷۰۰ کانتینر هندوانه از ایران خشک به ترکیه پر آب!
ضربه مهلک بیخیالی به فوتبال ایران
معماری جهان از خلال جنگ اوکراین
نبرد نهایی نزدیک است
تپش قلب نورانی تهران
افسون میز و انقلابیگری