نظراتش بدون استثناء مورد تأیید و قبول امام بود

  دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«... فروردین سال 1357 بود. جرقه‌های انقلاب اسلامی زده شده بود و رژیم شاه تلاش می‌کرد فضای سیاسی کشور را باز جلوه دهد. آن سال برای چند روز در ایام نوروز به بستگان درجه دوم زندانیان سیاسی نیز اجازه ملاقات داده بودند و بسیاری از دوستان با استفاده از شناسنامه برادرزاده‌ها وخواهرزاده‌ها به ملاقات می‌آمدند. آقای مرتضی الویری با شناسنامه یکی از برادرزاده‌ها به ملاقاتم آمده بود. پرسید؛ می‌دانی چند روز قبل کجا بودم؟ به مزاح گفتم: می‌دانم که چند سال است اینجا هستم! گفت؛ هفته گذشته در نجف خدمت آقا- منظور از آقا، امام خمینی(ره) بود- رسیده بودم و به ایشان عرض کردم که دوستان در ایران به حضرتعالی دسترسی ندارند و نمی‌دانند پاسخ پرسش‌های عقیدتی و انقلابی خود را چگونه از شما جویا شوند. ایشان فرمودند؛ به دوستان بگویید؛ نظرات آقای مطهری بدون استثناء مورد تایید و قبول من است. الویری می‌گفت؛ پرسیدم بدون استثناء؟ و آقا فرمودند بله، بدون استثناء...»1
این بخشی از خاطرات برادرمان حاج حسین شریعتمداری درباره استاد شهید مرتضی مطهری است که در روزنامه کیهان مورخ 12 اردیبهشت 1395 و در سالگرد شهادت استاد انتشار یافت.
واقعیت همین بود که در سال‌های پیش از انقلاب، بسیاری از مبارزان و انقلابیون از نقش محوری و مهم استاد مطهری در نهضت امام مطلع نبودند و استاد را تنها یک مدرس دانشگاه می‌دانستند که بی‌سر و صدا و آرام به درس و بحثش می‌رسد و کاری به کار سیاست و شاه و آمریکا هم ندارد. اما حقیقت درست برعکس این مطلب بود و اسناد و شواهد مستند تاریخی حاکی از آن است که استاد شهید مطهری از نزدیک ترین یاران امام خمینی رحمت‌الله علیه در طول مبارزات نهضت و انقلاب اسلامی به شمار می‌آمد.


چنان‌که حجت‌الاسلام شهید دکتر باهنر درباره ایشان گفته است:
«... من برای بعضی برادران و خواهرانی که ممکن است درست از حضور ايشان در صحنه مبارزه اطلاع نداشته باشند، اين را عرض کنم؛ دقيقاً در تنظيم اعلاميه‌های ده سال قبل و پانزده سال قبل، در تفسير آثار امام که از نجف می‌رسيد، در تهيه بعضی از پيام‌های مخفيانه‌ای که بعدها مردم نمی‌دانستند که ‌از کجا اين پيام‌های مبارزاتی صادر شد و ظاهراً‌ تصور نمی‌کردند که مثلاً ‌مرحوم مطهری اين طور حضور داشته باشد، اين‌ها پشت پرده توسط ايشان تهیه و به افرادی داده می‌شد. يا در تنظيم راهپيمايی‌ها، در انتخاب به عنوان اولين عضو شورای انقلاب که توسط امام بزرگوار انتخاب شد و تماس با نجف و تماس با پاريس...»2
استاد مطهری با شروع نهضت امام در سال 1341، با همه وجود و در تمام مراحل نهضت در مرکز آن و در کنار رهبر و مراد خود قرار داشت و نخستین تاوان آن را در شب پانزده خرداد 1342 و بازگشت از یک مجلس سخنرانی پرداخت که در آن بنا به امر امام از اسلام و انقلاب و خطر اسرائیل سخن گفته بود. همان شبی که سحرگاهش نیز رهبر و مقتدایش را ربوده و به حبس درآوردند.
همسر استاد در این مورد گفته است:
«... شب عاشورایى بود که ایشان سخنرانى عجیبى کرده بودند و به منبری‌ها گفته بودند که باید واقعیت را بگویید و در مقابل هر نوع حادثه و گرفتارى بایستید. بعد از سخنرانى بود که نیم ساعت بعد از نیمه شب ایشان به منزل آمدند. منزل ما یک حیاط 100 مترى در کوچه دردار بود. آن روز بچه‌اى دوماهه نیز داشتم. ایشان طبق معمول که یک ذرّه پنیر یا کره مى‌خوردند، همان شام مختصر را از من طلب کردند و من رفتم شام بیاورم. در زدند و استاد براى باز کردن در به حیاط رفتند. آنها دائم آقای مطهرى را مى‌کشیدند و ایشان مى‌خواستند لباس عوض کنند ولى اجازه نمى‌دادند.
من آمدم جلو، ایشان به من گفتند: «لباسهاى مرا بیاور»‌، در جیب قباى ایشان پُر بود از اعلامیه و دفتر تلفن و مدارک، من فورا رفتم و قباى دیگرى برایشان آوردم. آن شب ایشان را دستگیر کردند و نزدیک به دو ماه زندانى بودند...»3
سند ساواک اولین دستگیری شهید مطهری را این گونه گزارش کرده:
«...مرتضى مطهرى فرزند محمد حسین... در تاریخ 15/3/42 به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلى مملکت دستگیر و در حال حاضر در زندان شهربانى کل کشور بازداشت مى‌باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به صدور قرار بازداشت مشارالیه اقدام مقتضى معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.»4
اما استاد علی رغم تنگى جا و شرایط غیرقابل تحمل فضاى حاکم بر بازداشتگاه 65 شهربانی، همچنان با طبع بلند و شاعرانه خود با زندان مواجه شده و همان جا شعری سرودند که دوبیت آغازینش چنین بود:
نشد ابرو خم از سنگینى بار قفس ما را
که این سنگین، سبک‌تر باشد از بال مگس ما را
به رغم عدل و آزادى، خلاف هر چه در عالم
به جرم راستى افکنده در زندان، عسس ما را
پس از آزادی از زندان و تشکیل هیئت‌های موتلفه اسلامی که نقش مهمی در سازماندهى تظاهرات و فعالیتهاى سیاسى و پخش اعلامیه‌هاى امام برعهده داشت، استاد مطهری همراه یارانی همچون آیت‌الله شهید بهشتی و آیت‌الله انواری، شورای فقها یا روحانیت این هیئت‌ها را تشکیل داد. استاد ضمن برپایی کلاس‌های عقیدتی، در تدوین ایدئولوژی این هیئت‌ها محور اصلی بود که کتاب «انسان و سرنوشت» از نتایج تدریس ایشان در آن جمع محسوب می‌گردد.
مرحوم آیت‌الله انواری درباره وظیفه شورای روحانیت هیئت‌های موتلفه گفته است:
«...کار شوراى روحانیت این بود که اگر مطالبى یا دستورى از امام مى‌رسید، آن را منعکس مى‌کردند تا ارگان‌هاى پایین اجرا کنند. اگر هم چیزى به نظر شورا مى‌رسید، پیشنهاد مى‌کرد. همچنین اگر از کمیته مرکزى پیشنهاد مى‌شد، به شورا مى‌آمد و پس از بررسى به بالا ارائه مى‌شد. یکى از وظایف شوراى روحانیت، تهیه خوراک فکرى براى جوانها بود. من خوب یادم است که در آن روزگار چند جزوه تهیه شده بود که یکى از آنها نوشته شهید استاد مطهرى بود که تایپ شد و آن را به حوزه‌ها دادندکه تدریس ‌کردند...»5
با تبعید حضرت امام در 13 آبان 1343، هیئت‌های موتلفه اسلامی از کار تبلیغاتی و سیاسی به عملیات نظامی روی آورد که مجازات حسنعلی منصور عامل خودفروخته فراماسونری و غرب، نتیجه آن بود. استاد مطهری اگرچه با این عملیات مخالف بود اما به هر حال وی به عنوان عضو شورای روحانیت هیئت‌های موتلفه به شمار می‌آمد ولی طرفه آنکه مقاومت و ایستادگی اعضای دستگیر شده در برابر شکنجه‌های مزدوران شاه، باعث شد کوچک ترین نشانه‌ای از شورای یاد شده به دست ساواک نیفتد و استاد مطهری و دکتر بهشتی از موج دستگیری‌های ساواک، جان سالم به در بردند.
استاد مطهری در سال 1346 بانی اصلی حسینیه ارشاد برای جذب جوانان و نسلی شد که با توطئه‌های ضد فرهنگی رژیم شاه و اربابان آمریکایی‌اش، از اسلام و هویت ایرانی اش به دور افتاده بود. مرتضی مطهری در حسینیه ارشاد با دعوت از سخنرانان و علماء و دانشمندان و همچنین انتشار جزوات و نشریات و کتاب‌های علمی و دینی محققانه، سعی داشت تا حد امکان با توطئه‌های ضد دینی رژیم شاه به مقابله برخاسته و نسل جوان را با دین و قرآن و نهضت امام آشنا سازد.
اما متاسفانه فردی که به عنوان مدیر مجموعه انتخاب شده بود، به تدریج استاد را در طراحی و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی حسینیه محدود نمود تا اینکه شهید مطهری ناگزیر از ترک آنجا گردید. اما طرفه آنکه وقتی در آبان 1351، ساواک برنامه‌های حسینیه ارشاد را تعطیل کرد، بازهم این استاد مطهری بود که دستگیر و زندانی و تحت شکنجه قرار گرفت!
در این باره در سندى از ساواک چنین آمده است:
«نامبرده بالا (شیخ مرتضى مطهرى) تعریف کرده که بعد از دستگیرى عده‌اى از دانشجویان در جلوى حسینیه ارشاد، مأمورین ساواک او را نیز بازداشت کرده و در زندان لباسهایش را درآورده و به او ناسزا گفته و فوق‌العاده بدرفتارى کرده‌اند و به مدت 40 ساعت نور پروژکتور به چشمهایش‌انداخته و او را بى‌طاقت ساخته‌اند و...»
شهید مطهری در سال 1349 و در اوج نفود صهیونیست‌ها و عوامل اسرائیل در ارکان رژیم شاه، در دفاع از فلسطین سخنرانی کرد و برای حمایت از مبارزان فلسطینی به همراه علامه طباطبایی و آیت‌الله زنجانی، حساب ویژه‌ای باز نمود که مورد هجوم ساواک قرار گرفت و همه فعالیت‌هایش در دانشگاه و همچنین سخنرانی در مساجد و محافل دانشگاهی زیر ذره‌بین و تعقیب و مراقبت دقیق ساواک قرار گرفت و از طرف دیگر صلاحیتش برای ادامه تدریس در دانشگاه تهران رد شد.
سخنرانی‌های استاد مطهری در مساجدی مانند هدایت و جاوید و الجواد که به کانون نهضت امام تبدیل شده بودند، موجب تعطیلی آن مراکز از سوی ساواک و دستگیری مجدد استاد گردیدکه این بار وی را مدتی در بازداشت انفرادی نگه داشتند. با تعطیلی مسجد جاوید در آذرماه 1353، استاد مطهری نیز تا زمان پیروزی انقلاب ممنوع المنبر شد.
سرانجام امریه ساواک در 14 اردیبهشت 1354، ظاهرا به تمامی فعالیت‌های استاد مطهری خاتمه داد:
«... اولاً دستگیرى روحانى یاد شده موجبات بزرگ شدن وى و بالا رفتن وجهه او در بین عناصر متعصب مذهبى و دانشجویان افراطى خواهد شد. ثانیا... وجود وى در دانشگاه، با توجه به مقاصد سوء این شخص، به هیچ‌وجه به مصلحت نمى‌باشد. ثالثا ادامه سخنرانیهاى مشارالیه در محافل مذهبى صحیح نیست، علیهذا مستدعى است در صورت تصویب:
اولاً: به اداره کل چهارم اعلام شود که ادامه خدمت نامبرده در دانشگاه تهران به مصلحت نیست.
ثانیا: با همکارى شهربانى کشور از ادامه سخنرانیهاى وى مخالفت به عمل آید و مراقبت از او کماکان ادامه یابد.»
اما استاد شهید مرتضی مطهری بنا به امر و صلاحدید حضرت امام، در قلب نهضت اسلامی مردم ایران که روز به روز اوج می‌گرفت، به عنوان اصلی‌ترین فرد، فعالیت خود را ادامه داد؛ با گروهی از همرزمانش، جامعه روحانیت مبارز را فعال کرد که هدایت و برنامه‌ریزی اعتصابات و تظاهرات و اجتماعات انقلابی را برعهده داشت، از سوی حضرت امام مامور تشکیل شورای انقلاب اسلامی شد و به عنوان رئیس‌این شورا (تا زمان شهادت)، منصوب گشت. کمیته استقبال از امام را تاسیس نمود و کاری عظیم و سترگ را برای حفظ امنیت امام و برنامه‌ریزی دیدارهای ایشان و اجرای فرامین معظم‌له به انجام رساند.
ضمن اینکه دهها کتاب و سخنرانی روشنگرانه و آگاهی بخش درباره اسلام و انقلاب برای نسل دیروز و امروز برجای گذارد که همچنان راهگشا و تبیین‌کننده و بصیرت بخش است.
________________________________
1- حسین شریعتمداری – روزنامه کیهان – صفحه 2- 12 اردیبهشت 1395 2- مصلح بیدار- جلد 2 – محمد حسین واثقی راد – انتشارات صدرا – 1391- صفحه 36 3- یاران امام به روایت اسناد ساواک (جلد 31) – عالم جاودان، استاد شهید مطهری- مقدمه- مرکز بررسی اسناد تاریخی – چاپ اول- 1382 4- همان 5- پاره‌اى از خورشید- حمیدرضا سید ناصری، امیررضا ستوده- نشر ذکر- چاپ چهارم-: 139- صفحات 233 و 234