جنگل، خانه من است! 


 
 
 


 
 
 
 
 
 
 هوا مه‌آلود و بارانی است. خرس قهوه‌ای به سمت دوربین قدم برمی‌دارد. یک نفر با لهجه مازندرانی به خرس چند جمله می‌گوید که معنی‌‌اش این است: «کجا میای؟ مگه منو نمی‌بینی؟» خرس برمی‌گردد و در میان شاخه و برگ درختان جنگل گم می‌شود. این تمام سناریویِ اتفاق افتاده در یک ویدئوی 11 ثانیه‌ای است که در چند روز گذشته توجه کاربران فضای‌مجازی را به خود جلب کرده است. اما این ویدئو توسط چه کسی و کجا ضبط شده است؟ «محمدباقر غفاری‌چلاوی»، 42 ساله، اهل روستای چلاو آمل، کارگردان این ویدئوی واقعی است و ویدئوهایی از این دست در حساب اینستاگرامش کم ندارد. او صفحه‌ مجازی‌اش را به تصاویر حیات‌وحش مازندران اختصاص داده است، از پژوهش‌های خود در این منطقه می‌نویسد و مردم را به حفظ و مراقبت از محیط‌زیست تشویق می‌کند. «طبیعت انگشتری ا‌ست که حیات‌وحش نگین آن است»، شعار این همیار محیط‌زیست است که حالا بعد از یک دهه حضور او در جنگل برای حفظ و حراست از حیات‌وحش رنگ واقعیت به خود گرفته است. دغدغه «غفاری» برای حفظ محیط‌زیست و حیات‌وحش او را به جنگل کشانده است تا با هزینه خودش به پایش منطقه و گشت‌زنی بپردازد تا حیات‌وحش و محیط‌زیست مازندارن همچنان پاینده باشد. بومی‌ها به این کار قرق‌بانی می‌گویند. آقای «غفاری» معتقد است که ارتباط پدربزرگ و مادربزرگ دامدارش با طبیعت و رفتار مهربانانه آن‌ها با حیوانات در آن چه امروز در او شکل گرفته، بسیار موثر بوده است. در پرونده امروز زندگی‌سلام با این پژوهشگر محیط‌زیست که سال‌هاست زندگی‌اش را وقف جنگل و حیات وحش کرده است، گفت‌و‌گویی داشتیم که خواهید خواند.
هراس مردم از حیات‌وحش عجیب است
«محمدباقر غفاری‌چلاوی» ویدئوی پربازدید گفت‌و‌گو با خرس را چند روز پیش هنگام پایش گرفته است. او درباره این ویدئو می‌گوید: «برای رسیدن به این مسیر جنگلی، سه یا چهار ساعت باید راه بروم. در حال سرکشی بودم و دو خرس در فاصله حدود هشت متری من داشتند راه می‌رفتند که دومی ایستاد اما اولی همچنان به راه خودش ادامه ‌داد و به یکی، دو متری من نزدیک شد. من را دیده بود و به سمتم می‌آمد. چند جمله به او گفتم و او هم برگشت. برای من که سال‌ها در این طبیعت بودم، نگاه و دلهره‌ای که مردم به حیات‌وحش و گونه‌های گوشت‌خوار دارند، عجیب است. شاید در طول یک دهه، یک اتفاق ناگوار در طبیعت از سمت این حیوانات بیفتد اما نمی‌شود آن را معیار کرد. در کل گونه‌های وحشی آن‌قدر که مردم از آن‌ها هراس دارند، ترسناک نیستند. حیوانات، انسان گریزند. آن‌ها حتی اگر بوی باروت را احساس نکنند و اسلحه و اسپری نداشته باشید، باز هم از انسان فاصله می‌گیرند.»
وقتی زندگی‌ام را وقف طبیعت کردم، گفتند دیوانه شده!
«یک دهه است کار و کاسبی را رها کرده و به جنگل آمده ام»؛ غفاری این جمله را می‌گوید و این اتفاق را توضیح می‌دهد: «قبلا تاکسی سرویس بودم. حدود سال 91 شغلم را رها کردم و به طبیعت برای حفاظت از آن آمدم و همین جا ماندم. سال‌های اول که آمدم، شخص یا نهادی به من حقوق نمی‌داد. آن زمان داشته‌های خودم و پس‌اندازی را که در همه آن سال‌ها جمع کرده بودم ، به طبیعت آوردم. همه گفتند که «ول کن این کار را! تو آینده داری! بچه داری! و .... » یکی گفت این دیوانه شده. آن یکی گفت تارک دنیا شده و از دنیا دل بریده. همه تهمت‌ها و تحقیرها و ناملایمات را به جان خریدم و ماندم. سال پنجم که دیدند من هنوز در جنگل ماندگار هستم و حضورم باعث شده اتفاقاتی بیفتد که به نفع محیط زیست و حیات‌وحش است، نگاه‌ها عوض شد. بعد از آن طرح تهیه کردیم ولی آن قدر نبود که از نظر مالی من را تامین کند. سال اول به من ماهی 800 تومان می‌دادند و در سال‌های بعد این کمک‌هزینه بیشتر شد. مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد به من لطف داشتند. جوانان کوهنورد که دغدغه محیط‌زیستی داشتند خیلی کمک کردند. یکی کفش داد، یکی جوراب داد و یکی پیراهن. این طور شد که ماندیم. الان هنوز از نظر مالی تامین نیستم ولی همچنان در عرصه عمل هستم و برای محافظت از محیط‌زیست از هیچ تلاشی کم نمی‌گذارم.»
با صدای زنگ انقراض، آستین بالا زدیم
پویش و انجمن «نجات مرال‌ها» یکی از کارهایی ا‌ست که غفاری به همراه برادرش پیرطاهر و چند نفر از دغدغه‌مندان محیط‌زیست آن را دنبال می‌کند. مرال‌ به گوزن‌های قرمز که بزرگ‌ترین گونه گوزن در ایران هستند، گفته می‌شود. غفاری هدفش را از حضور در طبیعت، دین و علاقه به سرزمین اش اعلام می‌کند و می‌گوید: «من بومی منطقه چلاو هستم و در جنگل به جاهایی می‌روم که شاید هر کسی نرود. به هر حال نیاکان ما این سرزمین را حفظ کردند و چه بسا رسالت ما هم این باشد که آن را حفظ کنیم. ما غنی بودن گونه‌های جانوری و طبیعت را از دهه 60 تا 80 دیدیم اما به دهه 90 که رسید دیدیم کم‌کم دارد زنگ انقراض خیلی از گونه‌ها به صدا در می‌آید. به همین دلیل آستین بالا زدیم تا از طبیعت محافظت کنیم. اصلا حضور ما در جنگل به همین دلیل بود.» او فعالیت‌های انجمن را این‌طور توضیح می‌دهد: «تیم ما سعی دارد فراتر از چند جلسه توجیهی و همایش و زباله‌ جمع‌کردن عمل کند. البته ما مجوز محیط‌زیست داریم و این سازمان به ویژه در منطقه در این سال‌ها با ما همکاری کرده است و با تعاملاتی که دارد ما همچنان در عرصه هستیم. این یعنی روزهای بهتری در راه است.»
4 روز از هفته را در جنگل زندگی می‌کنم
محمدباقر هفته‌ای چهار روز بدون خانواده در یک کلبه جنگلی زندگی می‌کند. این کلبه در دل جنگل است و برای رسیدن به آن از جاده و امکانات خبری نیست و عشق به حیات‌وحش و طبیعت است که هر هفته این همیار محیط‌زیست را به این کلبه می‌کشاند. او درباره این که در این چهار روز در جنگل به چه کاری مشغول است، می‌گوید: «همان‌طور که گفتم انجمن «نجات مرال‌ها» را با چند نفر از فامیل و بچه‌ محل‌ها تشکیل دادیم. آن‌ها کارهای خارج از میدان را انجام می‌دهند و من به نمایندگی از این انجمن در طول 12 ماه سال در میدان‌ هستم. روزهایی که به جنگل می‌روم و در کلبه اسکان دارم به گشت‌زنی مشغولم. برای دامدارها جلسه توجیهی می‌گذارم تا اگر احیانا شکارچی متخلف به منطقه آمد، او را به سازمان معرفی کنیم و اگر شکارچی مجوزدار هم بود با او صحبت می‌کنم تا شاید از شکار منصرف شود.»
 
هیچ‌وقت خرس‌ها و پلنگ‌ها به من حمله نکرده‌اند
خرس ها و توله‌های شان خطرناک‌ترین موجودات جنگل هستند. غفاری می‌گوید که روبه رو شدن با خرس‌ها، ترسناک‌ترین موقعیتی بوده است که دیگران برایش از جنگل تصویر کرده بودند اما او معتقد است بین شنیده‌ ها و دیده‌هایش تفاوت زیادی وجود دارد. این پژوهشگر دلسوز محیط‌زیست درباره این تفاوت توضیح می‌دهد: «من همه این سال‌ها با خرس مواجه شدم. چندین بار در فصل بهار، با خرس و توله‌هایش مواجه شدم. تنها هم بودم اما هیچ‌کدام به من آسیبی نرساندند. شاید از بین صد خرس یکی بلند شد و نعره‌ای هم کشید اما اتفاقی برای من نیفتاد. حیوانات تا از سمت انسان احساس خطر نکنند، آسیبی به او نمی‌رسانند. من حتی وقتی در جنگل خلوت، تنها قدم می‌زدم بارها پلنگ را روز و شب در فاصله چند متری دیده‌ام اما با گونه‌ای که به من آسیب بزند، هیچ‌وقت در این سال‌ها مواجه نشدم.»
دخترم حال گوزن‌ها را از من می‌پرسد
حضور مستمر یک فرد در طبیعت یعنی دوری او از خانه و خانواده‌اش. غفاری در جوانی این مسئله را بین خود و همسرش حل کرده است و در این باره می‌گوید: «همان سال که می‌خواستم ازدواج کنم به همسرم گفتم اگر روزی قرار باشد بین خانواده و طبیعت یکی را انتخاب کنم با این‌که شما تاج سرید اما انتخاب من با احترام طبیعت است چون عاشق طبیعتم. آن را عاشقم. همسرم هم قبول کرد و الان هم با فرزندانم با من همراه شده اند. بعضی شب‌ها دخترم دلتنگ می‌شود و تماس می‌گیرد. بعد هم می‌پرسد: «بابا حال گوزن‌ها چطور است؟» همین که این جمله را می‌گوید برایم یک دنیاست. حالا دغدغه‌مندی من به خانواده‌ام منتقل شده است و آن‌ها از این که به عنوان یک نیروی محلی موثر واقع شدم، خوشحال هستند. امروز اگر قرار است طبیعت حفظ شود همه باید دست به دست هم دهیم. شاید نسلی باشیم که با طبیعت بد رفتار کردیم، شاید نسلی باشیم که حیات خودمان و دیگر موجودات را به مخاطره انداختیم. اگر قرار است ما هم در این کره خاکی در امنیت و سلامت باشیم باید حال جنگل، طبیعت و حیات وحش خوب باشد و این رسالت را فراگیر کنیم.»
خیلی خوشحالم که حیوانات از من هراس ندارند
با طبیعت همراه بودن، خاطرات تلخ و شیرینی را در ذهن می‌سازد. شیرین‌ترین اتفاق برای محمدباقر غفاری چلاوی در طول یک دهه پایش جنگلی این است که در بعضی تجربه‌هایش متوجه شده بعضی حیوانات با این که متوجه حضور او در کنارشان می‌شوند، از حضور این فرد در جنگل هراس ندارند. او خیلی بابت این مسئله خوشحال است که آن‌ها گاهی به دیالوگ‌های او توجه می‌کنند و راه‌شان را می‌گیرند و می‌روند. البته او خاطره ناراحت‌کننده‌ای هم دارد که تکرار آن در ذهن اش همیشه تلخ است. غفاری درباره روزی که این خاطره تلخ اتفاق افتاده، می‌گوید: «پاییز چند سال پیش بود. آن روزها من هر دو یا سه روز یک بار دو گوزن ماده را نزدیک کلبه جنگلی و سر راهم می‌دیدم. دم غروب بود و هوا داشت تاریک می‌شد. چند نفری در حال گشت بودیم که صدای شلیک آمد. در بالادست جنگل راش مردی صورتش را استتار کرده بود ، جلوتر که رفتیم دیدیم دونفر با اسلحه‌ فرار می‌کنند. آن جا دید خوبی نداشتیم. بعد که به دنبال‌شان رفتیم دیدیم آن‌ها، همان گوزنی  راکه هر روز می‌دیدم کشته و سرش را بریده‌اند. آن روز شاید سخت‌ترین روز زندگی‌ام بود چون به نوعی همه گوزن‌هایی که آن جا بودند بچه‌هایم شده بودند. به هر حال هر روز داشتیم از آن‌ها محافظت می‌کردیم و با آن‌ها انس گرفته بودیم. هنوز هم آن صحنه از ذهنم نرفته است و هربار که به آن جا می رسم این صحنه تلخ برایم تداعی می‌شود.»
ثبت تصاویر اختصاصی از حیات‌وحش مازندران
«محمدباقر غفاری‌چلاوی»، یک فعال محیط‌زیست و محیط‌‌بان داوطلب است که تصاویر اختصاصی زیادی از حیات‌وحش مازندران در این سال‌ها، شکار کرده است. تصاویر ارزشمندی که امکان ثبت‌شان برای هر کسی وجود ندارد. او که از چهره‌های شناخته شده کنشگری محیط‌زیستی است، انسانی امن برای محیط‌زیست و حیات‌وحش منطقه چلاو شهرستان آمل محسوب می‌شود. آن‌قدر امن که به وحشی‌ترین حیوانات نزدیک شده و می‌تواند از آن‌ها فیلم و عکس اختصاصی بگیرد. اگر سری به صفحه او بزنید، پایین بیشتر پست‌هایش کامنت‌هایی را می‌بینید که حاکی از تعجب مخاطبان از این است که چرا این حیوانات حضور او را احساس نمی‌کنند، به او حمله نمی‌کنند و ... ؟
«غفاری‌چلاوی» خودش را سفیر مهربانی و دوستی با حیوانات معرفی می‌کند و لحظات زیادی از زندگی‌اش را در کنار شاهکارهای خلقت خداوند در جنگل باشکوه هیرکانی سپری کرده است. او که از سر علاقه و احساس مسئولیت درباره محیط‌زیست، حفاظت از حیات‌وحش و جنگل‌ها را به اولویت اصلی زندگی خود تبدیل کرده و انگار دوستی دیرینه با حیات وحش دارد، بارها از تنوع محیط زیستی جنگل و حیواناتی از جمله پلنگ، خرس قهوه‌ای ،
 شوکا، گراز، قرقاول، شغال و ... تصاویر و ویدئوهای اختصاصی گرفته است که تماشای بعضی‌هایشان، نفس انسان را از ترس بند می‌آورد! در ادامه چند مورد از این تصاویر را خواهید دید.