تبهکاری سارق خوشتیپ و اعضای تیمش!
این پرونده با شکایت یک راننده وانت، در دادسرا و پلیس آگاهی پایتخت کلید خورد. این راننده با حضور در دادسرا از سرقت محموله تلویزیون گرانقمیتش خبر داد. او درباره جزئیات این سرقت گفت: «من راننده وانت هستم و از انبارهای بیرون از تهران و کارخانهها، بار وسایل میآورم و در تهران به مشتریها تحویل میدهم. یک روز که چندین دستگاه تلویزیون گرانقیمت بار وانت داشتم، سه نفر با خودرویی سد راه من شدند. آنها ادعا کردند که مامور پلیس هستند. مرا سوار خودرویشان کردند و یکی هم سوار خودروی من شد. راه افتادیم، ولی آنها به جای اینکه مرا به پلیس آگاهی ببرند به طرف بیابانهای اطراف تهران رفتند. در آنجا دست و پای مرا بستند و سرم را زیر صندلی گذاشتند. تا چند ساعت در همین حالت بودم و بعد از آن مرا رها کردند. خودرویم را هم کمی آنطرفتر رها کردند. وقتی به سمت خودرویم رفتم فهمیدم تمام وسایل سرقت شده است.»
با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش در اینخصوص آغاز شد. در حالی که تجسسها در این رابطه ادامه داشت، ماموران پلیس با شکایتهای مشابه روبهرو شدند. تحقیق از شاکیان نشان میداد که سه نفر در پوشش مامور پلیس، خودروهای باری را متوقفمیکنند. بعد هم با ربودن راننده و زخمیکردن او، بار خودرو را سرقت کرده و متواری میشوند.
اجاره ویلا بعد از سرقتاین در حالی بود که یکی از شاکیان شکایت دیگری را هم مطرح کرد. او به ماموران پلیس گفت: «چند وقت قبل بار خودروی من با همین شگرد و شیوه سرقت شد. اما علاوه بر اینکه بار خودرویم سرقت شد، تازه فهمیدهام که مردی در شمال تهران به اتهام سرقت وسایل ویلایش از من شکایت کرده است. در صورتی که من اصلا آن ویلا را از نزدیک ندیدهام. برای همین حدس میزنم کسی با مدارک هویتی من ویلا را اجاره کرده و اموالش را دزدیده است.»
تحقیقات بیشتر در این زمینه نشان داد سارقان بعد از سرقت وسایل و بار رانندهها، مدارک شناسایی آنها را هم سرقت میکنند. بعد از آن با مدارک آنها ویلا و خودروهای لوکس را اجاره میکنند. سپس وسایل ویلاها را سرقت و خودروهای لوکس را هم در خیابانها رها می کنند.
در ادامه در بررسی دوربینهای مداربسته سارقان شناسایی شدند. بررسیها نشان داد که همه آنها در زمینه سرقت منزل سابقهدار هستند. خیلی زود در ردیابیهای پلیس هر سه سارق خشن دستگیر شدند و تحقیقات از این متهمان از سوی پلیس همچنان ادامه دارد.
دور دور با خودروهای لوکسسردسته باند پسر جوانی است که ظاهر خوبی دارد. او که چند وقت قبل از زندان آزاد شده بود، ادعا میکند که در زندان بهخاطر خوشتیپیاش او را بهعنوان سردسته این باند انتخاب کردهاند. این پسر جوان در ادامه، ماجرای سرقتهایش را روایت کرد:
چی شد که وارد دنیای خلافکاران شدی؟من وضعیت خوبی نداشتم. همیشه مشکلات مالی و خانوادگی زیادی داشتم. به هر دری میزدم، بیفایده بود. بنابراین وارد باند خلافکاران شدم. بعد از آن هم اعتیاد پیدا کردم و برای هزینه مواد مجبور شدم سرقت کنم.
اولین بار به چه جرمی به زندان افتادی؟از خانهها سرقت میکردم که شناسایی و دستگیر شدم.
با اعضای این باند در زندان آشنا شدی؟بله. وقتی به زندان افتادم با دو نفر همدستم آشنا شدم. از همان روزهای اول بود که آنها به من گفتند خوشتیپ هستم و قیافهام به ماموران پلیس میخورد و تصمیم گرفتیم در پوشش مامور سرقت کنیم.
شگردتان چطور بود؟در زندان تمام برنامهریزیها را انجام دادیم. وقتی آزاد شدیم، من بهعنوان افسر پلیس و دو نفر دیگر هم بهعنوان مامور، ماشینها را متوقف میکردیم. ماشینهای باری که وسایل گرانقیمت حمل میکردند. بعد هم راننده را گروگان میگرفتیم. در فرصت مناسب وسایل را سرقت و راننده را هم رها میکردیم.
ماجرای سرقت از ویلاهای لوکس چه بود؟ما بعد از هر سرقت، مدارک راننده را هم برمیداشتیم. با آن ویلا و خودروهای لوکس اجاره میکردیم. معمولا بعد از هر سرقت برای خودمان جشن میگرفتیم و در ویلاها خوشگذرانی میکردیم. بعد در فرصت مناسب وسایل ویلاها را سرقت میکردیم.
با خودروها چه کار میکردید؟خودروها را برای تفریح اجاره میکردیم. در خیابانها دور دور میکردیم. آنقدر گشت میزدیم تا بنزین آن تمام شود. بعد خودروها را رها میکردیم و میرفتیم سراغ سوژه بعدی.