روزنامه اعتماد
1401/02/28
عبرت از تاريخ يا تكرار آن؟
اگر به گذشته برگرديم و دوران تحصيلي از دبستان تا دبيرستان و پس از آن دانشگاه را مرور كنيم، به ياد ميآوريم كه چه نكتهها در كتابهاي درسي درباره تاريخ ميهنمان و چشم طمع بيگانگان به آن نهفته بود و از خواندن آنها چه غمها در دل كودكانهمان جاي ميگرفت؛ غمهايي كه همراه با اين پرسشها بود كه چرا به بيگانگان اجازه ميدادند كشور ما را آماج تهاجم، غارت و چپاولگري بيرحمانه خويش قرار دهند؟ چرا هيچ مخالفتي با چنين اقدامات بيگانگان صورت نميگرفت؟ بخش زيادي از گزارههايي كه سلطهجويي بيگانگان را روايت ميكرد، درباره دوره قاجاريه بود.در كتابهاي درسي آموختيم كه آثار ملي و تاريخي كشورمان را بيگانگان به غارت ميبردند و دربار و برخي شاهان قاجاري نيز خود در اين راه پيشگام چنين توافقنامههايي بودند تا آنجا كه بدان كار فخر و مباهات ميورزيدند! در كتابهاي تاريخ روايت شده بود و ما كودكان ايراني ميآموختيم كه پطركبير براي گسترش سيطره روسيه تزاري، سوداي دسترسي به آبهاي گرم خليج فارس را داشت و به جانشينان خودش وصيت كرده بود چنين آرماني را پيگيري كنند. در كتابهاي درسي آموختيم كه دهه پاياني سلسله قاجاريه دهه قحطي، فقر و بيماري همهگير وبا بود و بيگانگاني چون انگليس و روس در اين ميان به فكر پر كردن انبانهاي خود بودند. اگر به حافظه تاريخي جامعه خود برگرديم، ميبينيم اين سرزمين چه زخمهايي را از ناشايستگان و خائنان داخلي و بيگانگان كينورز و حريص به خود ديده است. از تاريخ بايد پند گرفت نه اينكه آن را به فراموشي سپرد تا رخدادهاي ناخوشايند رژه تكرار خويش را برايمان به نمايش گذارند. تاريخ براي داستانسراييهاي قهوهخانهاي نيست، تاريخ معلم ارزشمند انسانهاست تا از رهگذر هشدارهاي آن، انسانها از تكرار رخدادها و شرايط شوم و جانكاه خودداري ورزند و در زندگي خويش و براي دستيابي به منافع ملي بهترين گزينه را برگزينند. گاهي مواضع و سياستهايي در كشور اعلام يا به كار بسته ميشوند كه بر خلاف عبرتهايياند كه بايد از آموختههاي تاريخيمان بگيريم. گويا غارت سرزمينمان توسط بيگانگان يا دسيسهها و چشم طمع آنها به سرزمينمان در گذشته را از ياد بردهايم. «بيچاره ملتي كه تاريخ خود را به فراموشي بسپارد». درك نادرست از تاريخ و ميراث فرهنگي كشور؛ تهديدي براي نشانگان هويتي و افتخارات تاريخي آن است. در روزهاي گذشته، سخن از طرحي جنجالي در مجلس به ميان آمده است كه تصويب و اجرايي شدن آن آسيبي جبرانناپذير بر ميراث تاريخي و فرهنگي و در نتيجه نشانگان تاريخي- هويتي اين سرزمين وارد خواهد ساخت. «گنج دانستن آثار تاريخي» و «مجاز شمردن خريد و فروش آنها»، يك بازگشت آشكار به قرنها پيش است كه ارزش تاريخي ميراث فرهنگي را نميدانستند و از آنها بسان پديدههاي معمول بهره ميگرفتند تا جايي كه سكههاي تاريخي گرانبها را به عنوان وجه رايج به كار ميبردند. در سرزمين ما كه يكي از غنيترين كشورهاي جهان از نظر منابع خدادادي است و موقعيت آن مناسب ثروتآفريني است، چرا سازوكارهاي مديريتي و اقتصادي به گونهاي نمود پيدا كند كه در پي حراج و نابودي خودخواسته رسمي آثار تاريخي خود باشد؟ چرا راههاي عقلاني و مرسوم ديگري براي ثروتآفريني در پيش گرفته نميشود و همانند «فرزندان بيتدبير و تهيدستي كه به جان داشتههاي اجداديشان برميآيند»، برخي در پي از ارزش انداختن و نابودي اين آثار هستند؟ آيا در زمينه مديريت اقتصادي، راههاي ديگر براي ارزآوري و توليد ثروت بسته شده و تنها راه باقيمانده همين خردهريزههاي تاريخي و باستاني است؟ لحظهاي به خود آييم، بينديشيم و بپرسيم كه با ميراث تاريخي سرزمين خود چه ميكنيم؟ ميراث تاريخي سيبزميني و فلفل دلمه نيست كه اگر امسال صادر شد، ساليان بعد نيز توليد و كمبود دورهاي آن جبران خواهد شد. ميراث تاريخي، نشان تاريخ بيتكرار است. نشانگر تاريخ افتخارات تمدني يك سرزمين است. كمي بينديشيم تا به خاطر حراج كردن آثار تاريخي، شرمنده نسلهاي بعدي نباشيم.
سایر اخبار این روزنامه
هشدار (( اتحاد ملت)) به دولت
اثرات نامطلوب مداخلات محيط زيستي بر هواي ايران
يادداشتهاي امروز
توليد واكسنهاي نوين ضدسرطان
گاهي خيلي زود دير ميشود
گره خورده به مذاكرات
هيجان نقدينگي در بازار سرمايه
موزه به مثابه ابزار آماردهي
دراز كردن دست دوستي از درون فهرست تروريستي
ده نكته درباره يك خبر ۲
ضرورتهاي تازه براي رسانه
برجام و حقوق اقتصادي شهروندان
رنج انكار درد
عبرت از تاريخ يا تكرار آن؟