روزنامه جوان
1401/02/31
رضاخان در جریان حمله متفقین ۴ بار از تهران فرار کرد!
آغازین بخش این گفتوشنود را روز گذشته از نظر گذراندید. اینک واپسین بخش از آن را پیشروی دارید. امید آنکه تاریخپژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.ساختار اقتصادی کشور پیش از برکشیدن رضاخان را چگونه ارزیابی میکنید؟
ساختار اقتصاد، قبلاً براساس تولید بود و مالیات، براساس تولید از مردم اخذ میشد. روابط استخدامی هم بر اساس تولید بود، یعنی کسی به استخدام دولت در نمیآمد، مگر اینکه قبل از آن درآمد دیگری از سوی او ایجاد شده باشد. براساس آن درآمد، او میتوانست به خدمت دولت درآید، اما پس از اینکه ساختار اقتصادی تغییر کرد، کشور به سوی واردات از محل درآمدهای نفتی رفت و روابط استخدامی هم متحول شد. البته درآمدهای نفتی کشور در دوران رضاخان خیلی بالا نبود. ما در آن دوره، اساساً امکان مانور دادن روی قیمت نفت را نداشتیم. چون در آن روزگار، تنها اجازه داشتیم تا نفتمان را به انگلیسیها بدهیم. اجازه بستن قرارداد نفتی، با هیچ کشور دیگری را نداشتیم. در زمینه صادرات نفت، انگلیسیها به صورت مطلق بر ما تسلط داشتند. نه فقط در خصوص نفت جنوب که در مورد آن قراردادی بسته بودند، بلکه بعدها هم که در شمال ایران نفت پیدا شد، ما به هیچوجه نمیتوانستیم با کشورهای دیگری چون: امریکا، آلمان و فرانسه قراردادی ببندیم. حال آنها که جزو کشورهای بلوک غرب بودند، ما حتی با اتحاد جماهیر شوروی هم نمیتوانستیم قرارداد نفتی ببندیم! چون نماد بلوکشرق و قدرت معارض با غرب بود و انگلیسیها به شدت نسبت به آن واکنش نشان میدادند. بنابراین تولید نفت ما بهگونهای بود که تنها میتوانستیم واردات اندکی داشته باشیم، اما بعد از نهضت ملی شدن صنعت نفت، مسئله به تدریج تفاوت پیدا کرد. این تفاوت از چه جنبههایی بود؟
نهضت ملی نفت ایران موجب شد جامعه ما نسبت به روابط اقتصادی و سیاسی حاکم، آگاهی خوبی به دست آورد و این مرهون ایجاد یک شرایط ویژه بود. چون دیکتاتوریای که پیش از آن انگلیسیها به واسطه رضاخان ایجاد کرده بودند، جلوی هر گونه آگاهی و تصمیم اجتماعی را میگرفت. مجلس کاملاً فرمایشی و دست نشانده بود و حتی انگلیسیها در تعیین نمایندگان آن دخالت مستقیم میکردند که فلان فرد باید یا نباید باشد. محمد ارجمند سرپرست تلگرافخانه رضاخان در کتاب خاطرات خود با عنوان «۶ سال در دربار پهلوی» میگوید: «تعیین شد که حتماً نام من از صندوق رأی دربیاید، اما بعد نام من را حذف کردند! پیگیری کردم که علت چه بود؟ متوجه شدم که، چون قبل از اینکه تلگرافچی رضاخان باشم، مدتی طلبه بودهام، انگلیسیها دستور دادهاند که نام من از لیست حذف شود....» البته ارجمند خودش هم آدم فاسدی بود و بعدها او را از سیستم حذف کردند. علت اینکه یک طلبه را به عنوان سرپرست تلگرافخانه رضاخان گذاشته بودند هم این بود که رضاخان سواد نداشت، ولی ارجمند با سوادی که داشت، میتوانست تلگرافها را به خوبی دریافت و ارسال کند. رضاخان هم علیالقاعده، با چنین آدم امینی مشکلی نداشت. به هرحال علاوه بر مجلس و قوه قضائیه دست نشانده، حتی آدمهای غربگرایی مانند علیاکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز و... هم از دم تیغ رضاخان گذشته بودند. میخواهم بگویم هیچ دستگاهی در دوران سلطه مطلق انگلیسیها بر ایران وجود نداشت که اطلاعاتی به جامعه بدهد. بنابراین، چون جامعه اطلاعی از وضعیت نداشت، نمیدانست در قضیه صادرات نفت، چه بلایی بر سر ما میآید. در چنین شرایطی، طبیعتاً مطالبهای هم از حاکمیت شکل نمیگرفت. حتی ابوالحسن ابتهاج میگوید: «به [ویلیام]فریزر (رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس) گفتم نفت که مال ماست، اقلاً بدانیم شما چقدر از نفت ما را میبرید؟ اما رسماً به من گفته شد به هیچوجه اجازه نخواهیم داد که شما در این قضیه ورود کنید....» پس از اخراج رضاخان از ایران، یک فرصت استثنایی برای آگاهی یافتن ملت ایران ایجاد شد و آن هم جنگ جهانی دوم بود. البته انگلیسیها، چون میخواستند خیزش ملت ایران را کنترل کنند، نمیتوانستند از شکلگیری این فضای آزاد به طور کامل جلوگیری کنند. رویداد جنگ جهانی دوم، چگونه توانست فضای خفقان و دیکتاتوری رضاخانی را درهم بشکند و قدری به ملت مجال تنفس بدهد؟
جنگجهانی دوم، آن سلطه مطلق انگلیسیها را به چالش کشید. این به چالش کشیده شدن، فضای تنفسی را برای ملت ایران ایجاد کرد. مردم ایران کمکم متوجه شدند در دوران سلطه مطلق انگلیسیها، چه بر ما گذشته است. مطالبی افشا شد که حتی خواص هم اصلاً از آن اطلاعی نداشتند. مثل بازی تمدید قرارداد دارسی توسط رضاخان در سال ۱۳۱۲ که اصلاً کسی نفهمید اصل ماجرا و مفاد قرارداد چه بود؟ در دوران سلطه انگلیسیها بر ایران خفقان به حدی بود که دکتر مصدق میگوید: «ما در جلسات خصوصی دو نفره هم جرئت نمیکردیم راجع به قرارداد دارسی صحبت کنیم....» یعنی اینقدر در خصوص این قضیه احتیاط میکردند. حال با وجود اینکه دکتر مصدق آنقدر احتیاط میکرد و حتی در احمدآباد ساوجبلاغ ساکن شده بود و هیچ دخالتی در مسائل سیاسی نداشت، باز هم رضاخان او را دستگیر میکند! چون میداند مصدق، مخالف عملکرد اوست. حتی امکان داشت که در زندان و مانند بسیاری دیگر، به دستور رضاخان اعدام شود. هرچند این مسئله مصادف شد با انتهای حکومت رضاخان و مسائل دیگری اتفاق افتاد. در حالی که مثلاً امروزه در کشور، به دلیل عدم تمرکز ساختار قدرت، همه جامعه از همه چیز اطلاع دارند. حتی میتوان گفت بیش از حد، همه مسائل در جامعه آشکار است.
اشاره کردید به تغییرات در مفاد قرارداد نفتی دوره رضاخان. این تغییرات از چه قرار بود؟
در قراردادی که مجدداً رضاخان امضا کرد، حکمیتی که به نفع ایران بود، حذف شد. بند مربوط به بر جای گذاشتن همه تجهیزاتی که در طول قرارداد، وارد ایران میشد و باید بعد از پایان قرارداد رایگان به ملت ایران واگذار میشد نیز حذف شد! در واقع بسیاری از بندهای قبلی قرارداد، حذف شدند. ضمن اینکه قرارداد قبلی اصلاً تأیید مجلس شورای ملی را نداشت، ولی قرارداد جدید را در مجلس تصویب کردند که مثلاً مردم ایران به سختی بتوانند آن را لغو کنند. چون پیش از تصویب مجلس، ملت ایران به سهولت میتوانست این قرارداد را حذف کند و مشکل کمتری در این زمینه داشت. بنابراین آنچه موجب شد ملت ایران دست به یک حرکت اعتراضی بزند، اطلاعاتی بود که دریافت کرد. برانداختن رضاخان توسط انگلستان و پیش آمدن یک آگاهی ناگزیر ملی با برکشیدن او ارتباط وثیق دارد. مناسب است به عنوان معترضه و در این بخش از گفتگو اشاراتی در این باره داشته باشید.
علت انتخاب رضاخان توسط انگلیسیها آن بود که با کمترین هزینه، بتوانند اراده خودشان را در ایران دنبال کنند. چون وقتی با چندین مرکز قدرت مواجه بودند، نمیتوانستند اراده خود را به راحتی محقق کنند؛ بنابراین در این مقطع، سلطه و استبداد کاملاً با هم گره میخورد و هر دو حافظ و صیانت کننده یکدیگر میشوند. بیگانه استبداد را تقویت میکند، استبداد هم سلطه بیگانه را پشتیبانی میکند. شواهد این مسئله را ما در نهضت ملی شدن صنعت نفت کاملاً شاهد هستیم. چون در ماجرای ملی شدن، یک حرکت کلان اجتماعی براساس آگاهی شکل گرفت. هیچ کس نه در جامعه ایران که در جامعه بینالملل هم حق را به انگلیس نمیداد. نفت برای ملت ایران بود و خودش هم باید و هم میتوانست در مورد آن تصمیم بگیرد و قرارداد ببندد. حال فرض کنید در آن دوره، انگلیس پیشنهاد قراردادی عادلانه در مورد جنوب را داشت، ایران میتوانست به قرارداد با امریکاییها درباره نفت شمال هم فکر کند. اصلاً فرض میکنیم که در نظر گرفتن ۱۶ سنت برای فروش نفت جنوب عادلانه بود که البته به هیچوجه اینطور نبود، اما رضاخان داور را به دلیل اینکه با امریکاییها قرارداد میبندد، میکشد. علی اکبر داور که در شکلگیری حکومت او نقش بسیار مؤثری داشته است! اما رضاخان تردیدی در این موضوع نمیکند، چرا؟ چون در غیر این صورت، سلطه مطلق انگلیسیها به چالش کشیده میشد. در خاطرات دکتر مصدق آمده است: «دریادار شاهین نامه نوشت علاوه بر این صادرات رسمی که ما بر آن نظارت نداشتیم، انگلیسیها لولههای مخفی از زیر خاک به عراق برده و از آنجا نفت را خارج میکردهاند....» این گزارش رسمی به دکتر مصدق به عنوان رئیس دولت رسیده است. این اطلاعات به جامعه رسید و ملت دست به قیام زد! شما توجه کنید به آن رابطهای که بین استبداد و سلطه وجود داشت. به رغم اینکه همه قبول داشتند نفت حق ملت ایران است، مردم در فقر مطلق زندگی میکردند و شرایط بسیار سختی داشتند. ۷۰ درصد از جمعیت کشور، نه تنها یک ریال از درآمدهای نفت کشور بهرهای نمیبردند، بلکه از خدمات اجتماعی هم کاملاً بیبهره بودند. حال امروزه برخی میگویند در آن دوره وضعیت ملت ایران در شهرها خوب بود. اولاً: همه جمعیت کشور، شهرنشینها نبودند. ثانیاً: خود شهرنشینها هم در همان دوران، براساس خاطرات سران رژیم پهلوی، وضع فلاکتباری داشتند! بنابراین با توجه به این نکته، در خواهید یافت که چرا در جریان نهضت نفت، انگلیسیها همه تلاش خود را بر این نقطه متمرکز کردند که ساختار قدرت تغییر نکند و ملت ایران نتواند در مسیر احیا یا احقاق حقوق خودش قرار گیرد.
با این تفاصیل، چرا انگلیسیها در شهریور ۲۰ تصمیم گرفتند رضاخان را از سلطنت برکنار و او را تبعید کنند؟
اولاً: رضاخان را فقط انگلیسیها نبردند، بلکه منافع مشترک هر دو موجب شد او از ایران برود. این رویکرد، هم به نفع رضاخان و هم به نفع انگلیسیها بود. رضاخان نزدیک به ۲۰ سال، اقداماتی انجام داد که کاملاً علیه مصالح ملی بود. منتها مردم از آن اقدامات، اطلاعات اندکی داشتند. وقتی نیروهای همسایه شمالی، انگلیس و امریکا، در شهریور ۱۳۲۰ وارد کشور شدند، اطلاعاتی به دست جامعه ایران رسید که بازگو کننده خیانت رضاخان به کشور بود؛ لذا رضاخان به شدت خائف بود که توسط مردم دستگیر، محاکمه و اعدام شود. محاکمه رضاخان به نفع انگلیسیها هم نبود. چون اگر رضاخان دستگیر میشد و در این باره اطلاعاتی نشت میکرد که چه کسانی و برای چه توسط رضاخان کشته شدند تا بیگانه بتواند حداکثر بهره را از سلطهاش بر ایران ببرد هم برای انگلیسیها و هم برای رضاخان بسیار زیانبار بود. هنوز هم در مورد مرگ علیاکبر داور، جامعه اطلاعات چندانی ندارد! نیروهای جوان ما واقعاً چه اخباری از این موضوع دارند؟ هنوز هم خیلیها این اطلاعات را به جامعه نمیدهند، علاوه بر اینکه دستگاههای رسمی نیز در این باره کوتاهی میکنند. شاید هم علت سخن نگفتن بسیاری از وابستگان به سیاست بیگانه در این باره، این است که نقش انگلیسیها در مرگ طرفداران این دولت مشخص نشود. افرادی، چون علیاکبر داور، نصرتالدوله فیروز و عبدالحسین تیمورتاش با آنکه اصولاً طرفدار انگلیسیها بودند، توسط خود آنها از میان برداشته شدند! سردار اسعد بختیاری نیز از جمله کسانی بود که با وجود خدمات بسیار به انگلیس و رضاخان از سوی آنان کشته شد. در باره او چه ارزیابیای دارید؟
سرداراسعد، مقولهاش فرق میکند. بله، او هم طرفدار انگلیسیهاست. اصلاً انگلیسیها او را در قضیه فتح تهران هدایت کردند. منتها میخواهم بگویم افرادی، چون علیاکبر داور، نصرت الدوله یا تیمورتاش حداقل اقدامی در جهت مصالح ملی هم انجام داده بودند. مثلاً تیمورتاش گاه با انگلیسیها بر سر مصالح ملی چانه زد! اما این مسئله برای انگلیسیها قابل تحمل نبود که کسی پیدا شود و مستقل از رضاخان، در برابر آنها از مصالح ملی دفاع کند. داور هم معتقد بود ما میتوانیم منافع خود را از نفت بیشتر کنیم. این افراد با وجود آن که غربگرا بودند، اما در کنار این مسئله میخواستند تا مردم ایران هم برخورداری بیشتری داشته باشند. این افراد حافظ سلطه بیگانه و بستن قرارداد با انگلیسیها بودند، ولی اعتقاد داشتند ما هم باید بتوانیم از طریق فروش نفتمان بهره بیشتری ببریم. اگر این اطلاعات به جامعه میرسید که انگلیسیها بر سر عناصر غربگرای خود که حافظ منافع آنها در ایران بودند، چه آوردهاند، برای انگلیسیها زیانبار بود. البته هنوز هم برخی معتقدند رضاخان، چون در برابر انگلیسیها ایستاد، او را از سلطنت خلع کردند و خواستند از ایران برود! خیر، اصلاً اینطور نیست. اگر رضاخان اقدامی علیه انگلیسیها میکرد، آیا آنها به نفع او چنین فضاسازیهایی میکردند؟ گویا پس از حمله متفقین به ایران، بر اثر انتقال اخبار غلط به رضاخان، او چندین بار هم از پایتخت فراری میشود! اینطور نیست؟
بله. رضاخان در چنان شرایطی و از ترس جان خود، قبل از ورود قوای ارتش سرخ، انگلیسیها و امریکاییها به تهران میخواست فرار کند. این ماجرا در خاطرات فریدون جم، ابوالحسن ابتهاج و حتی جعفر شریفامامی رئیس فراماسونری در ایران هم آمده است. رضاخان براساس اطلاعات غلطی که به او داده بودند، مبنی براینکه قوای متفقین در راه تهران هستند، چهار بار فرار میکند! او حتی تا نزدیک قم هم میرود، ولی بعد به او اطلاع میدهند که قوای متفقین، همچنان در قزوین مستقر هستند و راهی تهران نشدهاند، لذا وی مجدداً به تهران برمیگردد. این ادعا که رضاخان به واسطه طرفداری از آلمانها مورد خشم انگلیسیها واقع شد تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ چون این نکته نیز از سوی تاریخ پژوهانی با گرایشات گوناگون به کرات بیان میشود.
خیر، این صحبتها همگی دروغ و تاریخسازی است. اگر رضاخان کوچکترین اقدام و خیانتی علیه انگلیسیها انجام داده بود، آیا باز هم از سوی انگلیسیها اینقدر مورد لطف و مساعدت قرار میگرفت؟ به عنوان مثال، آیا انگلیسیها ثروتی را که رضاخان غارت کرده بود، از او باز پس گرفتند؟ خیر، بلکه آنها همه آن ثروت را به پسر و خانواده رضاخان تحویل دادند. از سوی دیگر اگر واقعاً انگلیسیها نسبت به رضاخان خشم داشتند، نباید به پسرش اجازه میدادند که پادشاه شود. همه الطافی که به خانواده پهلوی میشود، نشان از این دارد که رضاخان در برابر انگلیسیها نایستاده است. اگر ایستادگی صورت گرفته بود، دودمانش را بر باد میدادند. امکان ندارد کسی به انگلیسیها خیانت کند، اما آنها پادشاهی را در خانوادهاش تثبیت کنند. این ادعا بسیار سادهاندیشانه است. انگلیسیها چنین موضوعی را ترویج دادند که بگویند رضاخان آدم مستقلی بوده است! اگر رضاخان ملی بود، نه تنها نباید داور را میکشت، بلکه خودش هم باید به آلمانها امتیاز نفتی میداد. آیا رضاخان به آلمانها امتیاز نفتی داده است؟ آن هم در اوج نیاز آلمانها به نفت؟ چون اگر رضاخان به آلمانها نزدیک میشد، اولین چیزی که از او مطالبه میکردند، نفت بود. مسئله نسبت ایران دوران رضاخان با آلمانها باید مورد مطالعه دقیق قرار گیرد. نازیسم مثل صهیونیسم، براساس نیاز جریان سرمایهداری شکل گرفت. در واقع جامعه سرمایهداری برای حل مشکل خودش مولودی جدید را به میدان آورد. بنابراین خود انگلیسیها، اول مشوق و ترویج دهنده نازیسم بودند، اما بعداً با هم درگیر شدند! امکان دارد در یک زمانی صهیونیستها هم با امریکاییها درگیر شوند. امکان دارد زمانی گروهی در امریکا روی کار بیایند که بگویند چرا ما باید سالی چندین میلیارد دلار به صهیونیستها بدهیم؟ این علیه منافع و مصالح ملی ماست. آیا میان آنها درگیری ایجاد نخواهد شد؟ قطعاً خواهد شد. در ابتدای گفتگو اشاره کردید که عشایر، هیچگاه گرایش به گریز از مرکز نداشتند. آیا در نتیجه اقدامات رضاخان، عشایر چنین رویکردی پیدا کردند؟
بله. عشایر بعد از رفتن رضاخان، اقداماتی از این جنس انجام دادند، اما یکسری از کارها در مورد عشایر را هم بیگانه انجام داد. مثلاً در جریان حضور نیروهای انگلیسی، امریکایی و روسی، بستن قرارداد با امریکاییها یا روسها مطرح شد. این کشورها در ایران نیروی نظامی داشتند و مایل بودند از نیروهای خودشان در روند اجرای قرارداد استفاده کنند؛ لذا انگلیسیها حرکتی را بهصورت کاذب، در برخی مناطق عشایری شکل دادند که تهدیدی علیه درخواست روسها و امریکاییها باشد. به این منظور که اگر هر کدام از این کشورها خواستند در جهت بستن قرارداد نفتی اقدامی کنند، عشایر هم علیه آنها شورش کنند! البته با استفاده از عشایر فاسدی که در ارتباط با بیگانه بودند؛ بنابراین انگلیسیها به واسطه اهرم عشایر توانستند جلوی انعقاد قرارداد نفتی ایران با امریکا و شوروی را بگیرند. همه اقدامات انگلیسیها برای این بود که نیروهای اتحاد جماهیر شوروی و امریکا را از ایران دست خالی بیرون برانند و این کار را هم کردند. نیروهای اتحاد جماهیر شوروی و امریکا از ایران خارج شدند بدون اینکه هیچ قراردادی با آنها بسته شده باشد. اما قرارداد نفتی انگلیسیها تا نزدیک دوره نهضت ملی ایران پایدار ماند. در دوران این نهضت، آگاهی و اقدام ملی علیه دولت انگلستان بالا گرفت و به مطالبه عمومی تبدیل شد.
سایر اخبار این روزنامه
جنگ گندم در شورای امنیت
سپاه در طرح اصلاح یارانهها دست یاری به مردم میدهد
مظلومترین قشر
جنگ جهانی گندم سنگر خودکفایی بگیرید
سرکشی استراتژیک امریکا نیازمند استراتژی تهاجمی جهانی
فلسطینیها آسمان را هم برای تل آویو ناامن کردند
جشنواره کن با طعم زلنسکی!
مردم برای شاعر خوب صف میکشند
رضاخان در جریان حمله متفقین ۴ بار از تهران فرار کرد!
تصمیم سران قوا برای اصلاح سیستم بانکی
عادیسازی ضمنی شرب خمر در پوشش تبلیغ شکلات!
تحریک مسکو به جنگ جهانی سوم
پایان یک انحطاط تاریخی
دامپزشک خارجی مراقب یوز ایرانی!