استعدادیابی، پای لنگ ورزش ایران

کار چندان سختی نیست؛ ذهنی خلاق می‌خواهد و چشمانی تیزبین برای جستن استعداد‌هایی که در جای‌جای این خاک چشم‌انتظار شکوفایی هستند. این، اما همان پای لنگ ورزش ایران است. همان نقطه ضعفی که بی‌توجهی به برطرف کردنش بار‌ها و بار‌ها دست ورزش را در رشته‌ها و مقاطع مختلف در پوست گردو گذاشته است.
بی‌پولی و کمبود بودجه، مهم‌ترین بهانه برای کوتاهی در این زمینه است. هرچند نمی‌توان منکر اهمیت و ضرورت هزینه کردن در این مقوله بود، اما آنچه ورزش ایران ندارد، چشمانی تیزبین برای یافتن استعداد‌های فراوانی است که در جای‌جای این کشور وجود دارد. استعدادیابی در دنیا مقوله‌ای حائز اهمیت است که سرمایه زیادی وقف آن می‌شود، اما تمام استعداد‌ها طی مسیری مشخص شده به چشم نمی‌آیند و گاه چشمانی تیزبین در گوشه‌ای از خیابان، کوچه، بازار یا حتی زمینی خاکی نخبه‌ای صید می‌کند. نخبه‌ای که با سرمایه‌گذاری اصولی روی او می‌تواند آینده‌ای درخشان برای خود و کشورش ترسیم کند. مسئله مهمی که در ورزش ایران کمتر کسی به آن توجه می‌کند یا اهمیت می‌دهد!
این بدان معنا نیست که هیچ جلسه و همایشی در این راستا برگزار نشود، اتفاقاً در این زمینه نیز مانند بسیاری موارد دیگر گاهی شاهد نمایش‌هایی پرطمطراق هستیم، اما نمایشی بودن ماجرا دلیل خوبی است تا با وجود تمام سروصدایی که به پا می‌شود، نتیجه‌ای دربر نداشته باشد. حال آنکه یافتن استعداد‌های ناب و صید نخبه‌های ورزشی نیازمند نگاهی متفاوت و تیزبین است، چراکه نخبه‌های ورزشی صرفاً در پستوی خانه‌ها یا آن سوی شهر‌ها و در دوردست‌ترین نقاط نیستند. گاه استعدادی همین‌جا، بیخ گوش خودمان در حال هدر رفتن است و چشمان ما از بس به دور‌دست‌ها خیره مانده از دیدن آن عاجز است.
برنامه عصر جدید و نمایش پسران ژیمناست گوشه‌ای از همین استعداد‌های بالقوه بود. استعداد‌هایی که با یک بازنگری اصولی می‌توان آن‌ها را در مسیر شکوفایی هدایت کرد و به بهره‌برداری رساند. اما چند نفر از آن‌ها فرصتی این‌چنین طلایی نصیب‌شان شد تا توانایی‌های خود را در چشم ما فرو کنند و بتوانند راهی برای جا گرفتن در ورزش کشور پیدا کنند و در مسیر قهرمانی گام بردارند برای ترسیم آینده‌ای روشن؟


در همین ژیمناستیک مدت‌هاست با فدراسیونی روبه‌رو هستیم که خود بلاتکلیف است و اگر هم کسی پیدا شود و بخواهد کار کند اینقدر مانع سر راهش می‌گذارند که دست‌آخر مجبور به رفتن می‌شود.
مسئله نه بی‌پولی است و نه عدم مهیا بودن امکانات لازم. مسئله حائز اهمیت در وهله نخست، تنبلی چشم مسئولان ورزش ایران است. تنبلی مشهودی که مانع از یافتن استعداد‌هایی می‌شود که پیدا کردن آن نیاز به جست‌وجوی ذره‌بینی ندارد. مسئله‌ای که بار‌ها و بار‌ها از زبان مربیان طراز اول ایران در رشته‌های مختلف شنیده‌ایم، اما این تأکید گوش‌نواز هنوز هیچ یک از آقایان مسئول را به صرافت استفاده از این نعمت عظیم نینداخته است، به‌گونه‌ای که بار‌ها بعد از افول نسل‌های طلایی در رشته‌های مختلف، شاهد خالی شدن تیم‌های ملی از ستار‌هایی بودیم که با کوچک‌ترین حمایتی می‌توانستند جای اسطوره‌ها و قهرمانان را پر کنند و مانع از ایجاد این خلع شوند، اما توانمندی‌های‌شان هرگز چشم آن‌هایی را که باید نگرفت. توانمندی‌هایی که چند شب قبل گوشه‌ای از آن بر صفحه جعبه جادویی نقش بست و بسیاری را به وجد آورد. اما آیا این توانمندی‌ها می‌تواند جرقه‌ای در ذهن مربیان و مدیران ایجاد کند برای شکوفایی استعداد‌هایی که تنها نیازمند اندکی توجه و حمایت هستند. این یکی دیگر حتی نیاز به یافتن هم ندارد و خودش تا پیش پای ما آمده است.