روزنامه جوان
1401/03/03
روحانیون با وجود فشار دشمن فرهنگ مقاومت را در اردوگاهها حاکم کردند
حضرت امام خمینی (ره) معتقد بودند روحانیت در سختترین شرایط روح امید و حیات را به مردم جامعه منتقل میکرد و با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت همیشه پیشتاز و سپر بلا بود. روحانیون در هر جبهه و صحنهای همواره این نقش مهم و تاریخی را حفظ کردهاند و در سختترین لحظات به یاری مردم شتافتهاند. دوران اسارت یکی از مهمترین صحنههایی بود که روحانیت نقش تاریخی خود را ایفا کرد و با حضورش در کنار آزادگان، آنها را از این دوره سخت به سلامت عبور داد.نگاه مقدس رزمندگان به روحانیون
در تاریخ هشت ساله دفاع مقدس، ۳۰۰ روحانی به اسارت دشمن بعثی درآمدند و نقشی تأثیرگذار برای آزادگان داشتند. آنها، چون منجی در اسارت به یاری آزادگان شتافتند و با حضورشان فضای اردوگاه را بانشاط و امیدبخش کردند. دانش و بصیرت روحانیون آزاده در مقاطع مختلفی به یاری اسرا میآمد و موجب حفظ روحیهشان میشد. روحانیان و طلاب در بند رژیم بعث عراق از رسالت حوزوی لحظهای غفلت نکردند و با همت دیگر اسیران در بند و وحدت حوزه و دانشگاه محیط اسارت را به نمونهای از انقلاب اسلامی تبدیل کردند، بهگونهای که کمتر مناسبتهای مذهبی و انقلابی بود که برای آن برنامه تهیه و اجرا نکرده باشند. حجتالاسلام عیسی نریمیسا، از روحانیونی بود که در سن ۲۰ سالگی اسیر شد و هشت سال را در اردوگاههای بعثی گذراند و یکی از کسانی بود که برای بالا بردن روحیه آزادگان تلاش کرد. نریمیسا درباره نقش روحانیون در دوران دفاع مقدس و اسارت میگوید: «روحانیت در نگاه رزمندگان یک نگاه خیلی مقدس و کارا بود که میتوانست برنامههای فرهنگی و جنگ را مدیریت کند. امام این نگاه که روحانیون میتوانند بسیاری از مشکلات را حل کنند تقویت کرده بود و رزمندگان هم روحانیون را در نقشهای مختلف میدیدند و جذبشان میشدند. آزادگان در اسارت نیز به روحانیون انقلابی و صادق نگاه ولایی داشتند. آنها مرحوم ابوترابی را به عنوان یک ولیفقیه و رهبر در اسارت قبول کرده بودند. اگر ایشان فتوا میداد با جان و دل قبول میکردند حتی اگر آن فتوا به قیمت از دست دادن جانشان تمام میشد. آزادگان حاج آقا ابوترابی را امتداد ولایت میدانستند. در اسارت اگر مشکلات امنیتی، اجتماعی، روحی و روانی ایجاد میشد، روحانیون با حضورشان مشکلات را برطرف میکردند این تفکر از نهاد رهبری و ولایتفقیه الگو گرفته شده بود.»
ترویج روحیه شهادت طلبی و ایثار
نریمیسا وضعیت آزادگان در نبود روحانیون را اینگونه تشریح میکند: «در همه اردوگاهها روحانیونی حضور داشتند و امور را اداره میکردند. شاید در بعضی اردوگاههای کوچک روحانی حضور نداشت ولی اخبار اردوگاههای دیگر که نظم و مدیریت در آن حاکم بود را میگرفتند و الگوبرداری میکردند. ما وارد یک اردوگاه شدیم که همه جوانان ۱۶، ۱۷ ساله بودند. آنها روحانی نداشتند. وقتی آنجا رفتیم و کلاسهای آموزشی برایشان گذاشتیم تعدادی از آزادگان به ما گفتند اگر ما شما را نمیشناختیم، میگفتیم یکی از پیامبران و فرشتگان هستید و آمدهاید تا امورات ما را سامان بدهید. میگفتند ما چند سال است که اسیر هستیم و عمرمان به بطالت میگذشت. وقتی شما اینجا آمدید همه چیز عوض شد. ما براساس گفته مرحوم ابوترابی که اعتقاد داشت اردوگاه باید دانشگاه باشد عمل میکردیم. کسانی که در هر رشتهای مهارت داشتند را به کار میگرفتیم و واقعاً یک دانشگاه درست میشد و بچهها بعد از چند سال معلوماتشان بالا میرفت.»
روحانی آزاده جلال جابریان درباره نقش تبلیغی و جهادی روحانیت در دوران اسارت میگوید: «نقش تبلیغی روحانیان در اردوگاه دارای دو بعد بود؛ ترویج روحیه شهادت طلبی و ایثار و غلبه بر سختیها و امیددهی به اسرا. در آن دوران فرهنگ و روحیه استقامت در اردوگاهها حاکم بود و در راستای فرهنگ استقامت روحانیان اردوگاهها یک برنامه مدون و جامع تنظیم کرده بودند که سبب میشد بچهها در این مسیر ماندگار شوند و به بیراهه نروند. ۸۰ درصد کار تبلیغی روحانیان بر حاکم کردن فرهنگ استقامت در اردوگاهها ختم میشد؛ چراکه دشمن لحظهای از هجمه و تبلیغات منفی فرهنگی علیه اسرا دریغ نمیکرد. جلوگیری از ایجاد یأس و ناامیدی هم کار تبلیغی دیگر روحانیان بود.» حجتالاسلام محمدهاشم عاملی در ۹ اردیبهشت ۶۵ در یک عملیات ایذایی اسیر شد. عاملی در مورد فعالیتهایش در اسارت میگوید: «من در طول مدتی که در اسارت بودم حتی بعضی از سالها تا هشت ساعت تدریس میکردم. بدون داشتن کتابی ناچار بودم اندوختههایم را به بچهها منتقل کنم. چون طلبگی را زود شروع کرده بودم و اندوختههای علمیام را مرور و تدریس میکردم. بعداً از کتابهایی که آوردند استفاده کردم. چون طلبهای که سطح علمیاش بالاتر از من باشد در اردوگاه نبود بیشتر زمانم به تدریس میگذشت.»
عاملی در ادامه بیان میکند: «در اردوگاههایی که من بودم تعداد طلبهها به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید. البته این آمار دلیلی بر حضور کم روحانیت در جبهه نیست، چون آمار شهدا و اسرای طلبه و روحانی از صنوف دیگر بیشتر است. زمانی که بعثیها افراد را با عنوان سپاهی و روحانی یا فرمانده دستگیر میکردند برایشان خیلی مهم و حساس بود. حساسیتشان را اینگونه نشان میدادند که هرگاه اتفاقی در اردوگاه رخ میداد نخست به سراغ افراد شاخص میآمدند و مورد بازخواست و تنبیه قرار میدادند.»
آموزش با قرآن و نهجالبلاغه
حضور حجتالاسلام سیدعلیاکبر ابوترابی در میان آزادگان در اسارت یک نعمت بزرگ بود. حضور سیدآزادگان، دوران اسارت را برای اسرای ایرانی بسیار پربار و غنی کرد. مرحوم ابوترابی برای آزادگان حکم یک امام و پیشرو را داشت و در موقعیت و بزنگاههای مختلف به یاری اسرا میآمد.
روحانی آزاده، علی علیدوست، نقش مهم مرحوم ابوترابی را چنین توضیح میدهد: «اگر آقای ابوترابی نبود ما تلفات و خسارت بیشتری به لحاظ جسمی و روحی و معنوی میدادیم. آقای ابوترابی لطفی از طرف خدا بود تا با آن تجربه، ایمان و اخلاق و علم اسیر شود تا کمک حال آزادگان باشد. در بین کسانی که در اسارت بودند هیچکسی نمیتوانست نقش آقای ابوترابی را ایفا کند. ایشان حالت معنوی پدرانه نسبت به همه اسرا داشت و هر کسی که ایشان را میدید احساس میکرد نزدیکترین فرد به او در اسارت ایشان است.»
نریمیسا در مورد شیوه کار و رهبری سیدآزادگان میگوید: «مدل کار حاجآقا ابوترابی اینگونه بود که سعی میکرد روحانیون را شناسایی و تربیت کند. هر روز جلسهای با ایشان داشتیم و بخشی از قرآن و نهجالبلاغه را یاد میگرفتیم و مکلف بودیم چیزی که یاد گرفتهایم را به دیگران انتقال دهیم. ایشان سیاستهای حفظ اردوگاه از لحاظ اخلاقی، امنیتی و فکری را تبیین میکردند و به نمایندگانشان در هر آسایشگاه انتقال میدادند. اینها هستههای فرهنگی بودند و با اینکه وسایل ارتباطی نبود موبهمو هر چه ایشان مدنظرش بود در اردوگاه انجام میشد و امور مثل ساعت میچرخید و هیچ مشکلی ایجاد نمیشد. هر اردوگاهی که رفتیم این مدل را اجرا میکردیم، بنابراین به صورت خیلی سریع طرح شایع میشد و مورد توجه آزادگان قرار میگرفت.»
تبلیغات دشمن علیه روحانیت
نریمیسا در مورد حساسیت بعثیها روی روحانیون آزاده میگوید: «عراقیها روی پاسداران و روحانیون خیلی حساس بودند. اگر میفهمیدند کسی روحانی است میگفتند پس بقیه آزادگان از او تبعیت میکنند. به همین خاطر روحانیون همیشه در مظان اتهام بودند و اگر یک روحانی را در جبهه میگرفتند شهیدش میکردند. روحانیون زمان رزم لباس نظامی نمیپوشیدند و پس از اسارت عراقیها متوجه هویتشان نمیشدند. اگر یک روحانی را در جبهه میگرفتند تبلیغات زیادی علیه روحانیون انجام میدادند. در اردوگاه هر مخالفتی که میشد سریع روحانیون را احضار میکردند و میگفتند مقصر شما هستید و حتماً تحریکشان کردید تا مخالفت کنند و هر مخالفتی را حتی مخالفتهای شخصی را به گردن روحانیون میانداختند. مسئولان اردوگاه به من و سایر روحانیون میگفتند که ما فرمانده ظاهری هستیم و الان که شما وارد شدهاید فرمانده واقعی خواهید بود.»
جابریان نیز حساسیت بعثیها را اینگونه بازگو میکند: «دشمن در دوران جنگ به روحانیت حساسیت خاصی داشت، همه اتفاقاتی که در دوران جنگ تحمیلی رخ میداد دشمنان بعثی آن را زیر سر روحانیت میدانستند. در دوران اسارت، اسرا ملجا و پناهگاهی غیر از روحانی نداشتند، مرجع همه امور اسرا در دوران اسارت روحانی بسیجی و ولایی بود. وظیفه یک روحانی در دوران اسارت بسیار سنگین بود، ثابت قدم نگهداشتن اسرای ایرانی در بند رژیم بعث عراق وظیفه بسیار سنگین و سختی بود. در آن دوران هیچ گونه امکانات و کتابی وجود نداشت که بتوان از روی آن برای اسرا احکام و معارف دینی را آموزش داد، این امر وظیفه روحانیت در آن دوران را بسیار دشوار کرده بود. قرآن تنها منبع و ملجا بچههای آزاده برای آموزش معارف دینی در آن دوران بود، بچههای آزاده برای دریافت قرآن کریم باید شش ماه در نوبت میماندند. در دوران اسارت همه اعمال یک روحانی زیر ذره بین بعثیها بود؛ چراکه رژیم بعث عراق همه تحرکات و انفعالاتی که در اردوگاههای اسرای ایرانی اتفاق میافتاد را زیر سر روحانیان میدانست؛ از اینرو همه اعمال و حرکات یک روحانی را زیر نظر میگرفتند.»
سایر اخبار این روزنامه
برای تویی که نمیشناختیمت
تداوم دیپلماسی همسایگی
آوار متروپل در آبادان
ترور در تهران واکنش به تغییر بازی در سوریه
روحانیون با وجود فشار دشمن فرهنگ مقاومت را در اردوگاهها حاکم کردند
زندگینامه نگاری داستانی مجال استناد را ضیق کرده است
سینمای عقبمانده در تار «عنکبوت» کن
۴ هزار شهید گویای نقش و سطوح مختلف حضور روحانیون در دفاع مقدس است
تقویت امنیت غذایی در ۲ سال پیشرو
رئیس قوه قضائیه: مسئولین و غیر مسئولین درباره گرانیها کلی گویی نکنند