خرمشهر در 10 پرده

يادداشتي به مناسب چهلمين سالروز آزادسازي خرمشهر
سوم خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر پس از ۵۷۶ روز اشغال توسط عراق، به دست نيروهاي مسلح ايران آزاد شد. فتح خرمشهر كه نقطه عطف جنگ بود، بازتاب جهاني داشت و باعث شد عراق با از دست دادن خرمشهر، تكيه‌گاهش را براي مذاكرات از دست بدهد. در خلال ۲۶ روز عمليات بيت‌المقدس حدود ۱۶ هزار نيروي عراقي كشته و زخمي، ۱۹ هزار نفر نيروي عراقي اسير، ۳ هزار نيروي ايراني شهيد و ۱۲ هزار نفر مجروح شدند. شوراي عالي انقلاب فرهنگي اين روز را به عنوان «روز مقاومت، ايثار و پيروزي» در تقويم رسمي كشور نام‌گذاري كرد. روزي كه هر ساله گرامي داشته مي‌شود اما اينك و در آستانه چهلمين سال از آن روز وضعيت خرمشهر چنان است كه لفظ «جنگ‌زده» همچنان در توصيفش مصداق دارد. فارغ از تمام حماسه‌سرايي‌ها، جشنواره‌ها و گراميداشت‌ها ذكر چند نكته در اين باره ضروري و لازم‌التوجه است: 
يك) چهل سال زماني كافي و بيش از كافي بود كه شهري در حد و اندازه خرمشهر كوبيده و از نو بازسازي شود. درحالي كه خرمشهر هم كامل تخريب نشده بود، هم پيش از جنگ، قطبي اقتصادي بود و هم مجهز به منابع و پتانسيل‌هايي بود كه درصورت فعال شدن و حمايت و تكيه بر خود مي‌توانست در زماني خيلي كمتر متحول شود. پتانسيل‌هايي كه بعد از جنگ هنوز هم نيمه جان فعال بودند اما به‌جاي حمايت به تدريج و با برنامه خاموش شدند و اندك اميد به تغيير را خاموش كردند. 
دو) از آنجا كه فتح خرمشهر رويدادي جهاني بود و نام خرمشهر را فراملي كرد، مي‌طلبيد جمهوري اسلامي براي استمرار افتخار فتح خرمشهر و نمايش توانمندي‌هاي خود هم كه شده خرمشهر را به محلي مدرن، خاطره‌ساز، محبوب و معروف تبديل كند كه اين مهم محقق نمي‌شد مگر با عمران اساسي. 
بي‌توجهي به اين امر كم‌كم حماسه خرمشهر را از حافظه جهاني پاك كرد و امروز آن را به حد يك نماد يك روزه تبديل كرد. مطلعان به‌خوبي مي‌دانند چه بهره‌برداري‌هاي استراتژيكي مي‌شد از بازپروري اين حماسه كرد و آن را به شاخصي بين‌المللي از جنگ معاصر تبديل كرد. 


سه) مرزها هميشه استراتژيك بوده‌اند و اين مهم درباره خرمشهر به علت قدمت، موقعيت ژئوپليتيك جغرافيايي و ظرفيت‌هاي مذهبي، سياسي و اقتصادي، استراتژيك بودنش بيش از همه است. ايجاد دژِ مستحكم براي دور كردن هرگونه خيال تجاوز دشمن خارجي (همچون تجربه عراق يا احتمال پيشروي داعش) در اين نقطه از اهم واجبات است. شهرِ ضعيف، جنگ‌زده، كم‌جمعيت و فاقد زيرساخت مي‌تواند دندان طمع متجاوز را تيز كرده و ۵۷۶ روز ديگري رقم بزند. فكر علاج پيش از حادثه بايد كرد، چراكه استحكام دژ پيش از ادوات نظامي به شهرونداني با انگيزه و سربازاني اميدوار و جان بركف نياز دارد.
چهار) موج مهاجرتي كه در پي كم‌توجهي كشور به اين نقطه ايجاد شده و روزبه‌روز گسترده‌تر مي‌شود نه ‌تنها منابع انساني و ظرفيت‌هاي اقتصادي را مضمحل كرده كه شهر را رفته‌رفته كوچك‌تر و كم‌رونق‌تر مي‌كند و كيست كه از خطر تخليه مرز بي‌اطلاع نباشد؟ ‌استمرار پديده ريزگردها، كمبود و ناسالمي آب، سياست‌هاي غلط اقتصادي دولت در مناطق مرزي و آزاد تجاري، نگاه امنيتي به رويدادها و موضوعات، فقر و بيكاري و تبعيض، آمار عجيب خودكشي و ديگر آسيب‌هاي اجتماعي، عدم برقراري عدالت اجتماعي در آموزش، پزشكي و بهداشت، ورزش و هنر از مهم‌ترين دلايل ماندگاري لفظ «محروم» بر اين شهر و ادامه موج مهاجرت مردمش است. مردمي كه علي‌رغم ميل خود و براي يافتن شرايط مناسب‌تر اقدام به كوچ مي‌كنند.
پنج) كافي است سفر كوتاهي به خرمشهر كنيد. اين ميزان از محروميت و ديده نشدن در مقايسه با شهرهاي مشابه يا حتي كوچك‌تر جاي بُهت دارد. حقيقتا آسفالت‌هاي پُرچاله، فاضلاب روان، بازارهاي غيربهداشتي و كولوني‌وار، ضعف و قطعي مكرر شبكه‌هاي توزيع آب و برق، روستاهاي محروم و شهري كه زيرساخت‌هايش ميراث قبل از جنگ است چيزهاي جذابي براي ديدن نخواهند بود. تغييرات مكرر مناصب و پُست‌ها و البته مهاجرت يا سكوت خيلي از نخبگان و شاخص‌ها هم مزيد بر علت است. كمتر سرمايه‌گذاري براي راه‌اندازي كسب و كار ريسك شهري را مي‌پذيرد كه شوراي شهرش فقط طي هشت ماه اخير پنج‌بار دست به تغيير شهردار زده است.
شش) خرمشهر چهل سال اخيرش را به شعار و عده و لقب گذراند. چندين يادواره و جشنواره و سخنراني و شعر و فيلم و نمايشگاه و بازديد و سفرهاي نيابتي و اصالتي مجموع چيزهايي بود كه نصيبش شد [در كنار برخي فعاليت‌هاي خيرخواهانه يا جهادي كه كفاف بحرانش را نمي‌داد] اما خبري از عمران، آباداني و خرمي‌، نگاه ويژه، نگاه ملي و عمل واقعي نبود. اين سال‌ها ديگر نه نورافشاني‌ها دل كسي را تكان مي‌دهد و نه سخنراني‌هاي پرطمطراق كسي را سرذوق مي‌آورد. سوم خردادي هم كه روزي براي ما خرمشهري‌ها عيد و منشا اميدواري بود به روز نمادين شعار و وعده تبديل شد.
هفت) روي ديگر خروجي چهل ساله كشور در خرمشهر، ايجاد فضاي تحريك و تفرقه براي فرصت‌طلبان است. تنها گذاشتن خرمشهر در شرايطي كه از وهابي گرفته تا ديگر فرق و از سلطنت‌طلب گرفته تا تجزيه‌طلب همه دنبال منفذي براي ابراز وجودند، بيان اجحاف صورت گرفته در حق خرمشهر بهترين گزينه براي پيشبرد اهداف است. پنهان كردن هدفي ضدمردمي پشت مطالبه‌اي مردمي از ترفندهاي قديمي نفوذ است كه علي‌القاعده به يمن وجود بسترش، امروز هم كاربرد داد. جمهوري اسلامي اگر حتي به همين وجه از مساله خرمشهر نظر كند هم به قيد فوريت بهبود وضعيت خرمشهر صحه خواهد گذاشت.
هشت) يكي ديگر از بزرگ‌ترين مشكلات خرمشهر تفاوت فاحش امروزش با تاريخ شكوفاي نه چندان دورش پيش از جنگ تحميلي است. اكنون فرزنداني در شهر زندگي مي‌كنند كه وصف حال خوب شهرشان را از زبان پدران و پدربزرگان بسيار شنيده‌اند. حكايت شهري را شنيده‌اند كه مقصد تمام بيكاران براي كار، تاجران براي تجارت، هنرمندان براي اجراي برنامه و بسط هنر و مردم براي گردش و تفريح بود و اكنون در همان شهرند منهاي كار و تجارت و اقتصاد و تفريح. اين تناقضات آشكار و ساده يكي از مهم‌ترين علل اظهار تاسف خرمشهري‌هايي است كه خاطرهاي‌شان بسيار زيباتر از امروزشان است. كساني كه ترجيح مي‌دهند به جاي زندگي در امروز، در خاطرات غوطه بخورند و به ياد آبادي‌هاي آن روزها به زنده ماني و نه زندگاني ادامه دهند.
نه) حلقه محذوفه ديگري در خرمشهر است كه علي‌رغم كمتر ديده شدن بسيار موثر است و آن دايره شخصيت‌هاي شاخصِ مديريتي، اقتصادي، سياسي و علمي است كه به علل مختلفي مثل جنگ و انقلاب و استمرار ويراني و... از بدنه تاثيرگذار خرمشهر خارج شده يا كلا كوچ كرده‌اند. اين افراد بودند كه در موقعيت‌هاي مهم و با تكيه بر داشته‌هاي مالي، سياسي، اجتماعي و علمي گام به گام شهر را پوياتر و فعال‌تر مي‌كردند و بحران‌هاي احتمالي را مديريت مي‌كردند. با كاهش و نهايتا حذف اين چهره‌ها، شهر عملا پشتوانه مديريتي خود را از دست داد، كار به دست افرادي ضعيف‌تر، ناكارآمد‌تر و بي‌تخصص‌تر ولو متعهد افتاد و پُلهاي پيشرفت يكي بعد از ديگري حتي اگر نشكست، رها و مستهلك شد.
ده) روا نيست شهري كه براي بازپس‌گيري‌اش دل هشتاد ميليون نفر خون شد اين‌چنين زخمي رها شود. انصاف نيست خون سه هزار شهيد براي آزادسازي شهري جاري شود كه حفظ و نگهداريش اين‌چنين فاجعه‌بار باشد. شايد آنان كه جان و خون و دست و پاي‌شان را در خرمشهر جاگذاشتند اگر زنده بودند امروز خرمشهر چنين نبود. كاش متوليان امر مي‌فهميدند چقدر سنگين است شنيدن جمله: «ديگه خرمشهر جاي موندن نيست.» از كساني كه سال‌هاست صبورانه به اميد بهبود شرايط به معني واقعي كلمه جان كندند تا خرمشهر خرم شود. همان‌طور كه قبلي‌ها جان دادند تا خرمشهر ايراني بماند. اگر حتي كمي منصفانه به اين نقطه زير پونز نقشه نگاهي كنيم حداقل چند پرده از يادداشت فوق را خواهيم پذيرفت.