تشییع باشکوه«صيادخدايي» با نداي يا زينب

مراسم تشييع پيكر شهيد «صيادخدايي» در تهران با حضور مردم عزادار و ارادتمندان به اين شهيد برگزار شد. پيكر اين شهيد بر دوش مؤمنان از ميدان امام حسين تا ميدان شهدا تشييع شد.
در اين مراسم همه مردم آمده بودند و در اين ميان خانواده‌هاي شهدا به ويژه شهداي مدافع حرم كه پوسترهاي عكس شهداي خود را در آغوش كشيده بودند، حضورشان به چشم مي‌خورد.
همچنين به منظور رعايت پروتكل‌هاي بهداشتي الكل و گلاب در مسير آبپاشي مي‌كردند و از آنجا كه هوا به شدت گرم و غبارآلود بود، خادمان با دستگاه آب‌پاش قدري به خنك كردن فضا مي‌پرداختند.
ابتداي مراسم قدري حاضران به عزاداري و سينه‌زني پرداختند. اكثر مردم عكس شهدا را به ويژه شهداي مدافع حرم را روي سينه‌هاي‌شان گرفته بودند و همراه با مداحي‌ها اشك مي‌ريختند. برخي ديگر عكس شهيد صيادخدايي، شهيد همت و شهيد ابراهيم هادي را در دستان‌شان داشتند. پيكر شهيد صيادخدايي ابتدا در مسجد امام حسين قرار داده شد و آيت‌الله صديقي بر پيكر اين شهيد نماز خواند. حدود ساعت9:30 بود كه پيكر شهيد از مسجد خارج شد و به سمت ميدان شهدا با همراهي مردم حركت كرد و حاضران با يا حسين و يا زينب پيكر شهيد خدايي را بدرقه كردند.


بر بالاي ماشين حامل خودروی پيكر شهيد صيادخدايي جمله‌اي از شهيد حاج قاسم سليماني «ما ملت امام حسينيم» و «يا اباعبدالله الحسين» درج شده بود و مردم پيكر شهيد را با شعار مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل از ميدان امام حسين تا ميدان شهدا همراهي مي‌كردند.
در این مراسم ميثم مطيعي، مداح اهل بيت‌(ع) دقايقي به مداحي پرداخت و حاضران با جمله يا زينب مدد مداح را همراهي كردند.
در ميان مردم پرچم‌هاي مشكي و قرمز رنگ ياحسين و يا اباعبدالله الحسين به چشم مي‌خورد. پرچم قرمز نشانه خون بناحق ريخته‌اي‌ است كه انتقام او گرفته نشده است.
سرهنگ پاسدار «حسن صيادخدايي» يكي از پاسداران نيروي قدس سپاه، حوالي ساعت۱۶ روز گذشته يك‌شنبه يكم خرداد ماه در حال بازگشت از محل كار به منزل خود واقع در يكي از كوچه‌هاي فرعي خيابان مجاهدين اسلام توسط دو ضارب موتورسوار به شهادت رسيد. ضاربان با شليك پنج گلوله وي را در مقابل منزل خود به شهادت رساندند و متواري شدند. وي در حالي ترور شد كه داخل ماشين پرايد سفيد خود مقابل منزل قرار داشت و در حال ورود به ساختمان بود. همسر وي اولين كسي بود كه با پيكر غرق به خون شهيد رو‌به‌رو شد.
پيكر شهيد صيادخدايي در قطعه ۵۰بهشت زهرا در جوار شهيد طارمي (يكي از محافظان حاج قاسم سليماني) به خاك سپرده شد.
رئيس ستادكل نيروهاي مسلح: ترور صيادخدايي بي‌پاسخ نمي‌ماند
سرلشكر باقري با صدور پيامي شهادت مظلومانه مدافع حرم سردار رشيد اسلام «سرتيپ دوم پاسدار صيادخدايي» را تبريك و تسليت گفت و تأكيد كرد كه ترور شهيد پاسدار صيادخدايي مطمئناً بي‌پاسخ نخواهد ماند.
در پيام سرلشکر باقري با تبريك و تسليت شهادت شهيد حسن صيادخدايي آمده است: بي‌شك صياد عزيز كه عمر خود را با مجاهدت در مسير نوراني ولايت و عشق به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و دفاع از آرمان‌هاي بلند انقلاب و نظام اسلامي و امنيت، عزت و سربلندي ايران عزيز سپري كرد، براي هميشه الگوي مهاجران الي‌الله و پاسداران فداكاري و سلحشور است كه در اخلاص، گمنامي و ساده‌زيستي در سپهر شرافت و مردانگي اوج مي‌گيرند.
اين پيام مي‌افزايد: ترور اين شهيد والامقام نشانه زبوني و خواري مدعيان دروغين حقوق بشر و تلاش مذبوحانه‌شان در جهت سرپوش گذاشتن به شكست‌هاي مفتضحانه برابر جبهه مقاومت است و مطمئناً بي‌پاسخ نخواهد ماند.
فرمانده كل سپاه: سپاه انتقام خون صيادخدايي را خواهد گرفت
سردار سرلشكر پاسدار حسين سلامي، روز دوشنبه در سومين اجلاسيه «مجمع جهادگران كشور» در اردوگاه شهيد باكري خرمشهر با اشاره به ترور شهيد صيادخدايي اظهار كرد: ان‌شاءالله انتقام خون اين عزيزان سخت خواهد بود و انتقام خون وي گرفته خواهد شد، هيچ عمل شرورانه دشمن بدون پاسخ نخواهد بود و دشمن را در آرزوي‌هايش منجمد مي‌كنيم.
خرده‌روايت‌هايي در مورد شهيد
پدر خانم شهيد: خيلي جاها دست‌گير ما بود. خدا رحمتش كند. با ما دوست بود. دوستي بود كه هميشه خيرش مي‌رسيد. ما از او حتي يك بار هم اخم نديدیم. هر مشكلي هم پيش مي‌آمد سعي مي‌كرد با آرامش و اخلاق برخورد كند، حتي يك بار نديديم از امكانات و روابطش براي رفع مشكل خودش استفاده كند. در خيابان مثلاً تصادف كرده باشد و بيايد پايين كارت نشان بدهد و آشنا رديف كند، ابداً و اصلاً. روز قبل از شهادتش يكي از دوستان ما در بيمارستان بود. گفتم سعيد جان اينها نمي‌گذارند ما بالا برويم، يك كاري بكن. گفت حاجي من مي‌توانم الان كاري كنم كه همه‌شان كنار بروند ولي وقتي به هيچ‌كس اجازه نمي‌دهند، شما هم بالا نرو. اينقدر مقيد به قانون و راه و روش بود.
همكار شهيد: شهيد مستأجر و خانه‌اي كه در آن زندگي مي‌كرد اجاره‌اي بود. با اينكه شهيد از فرماندهان مياني سپاه بود، زندگي‌اش با ساده‌زيستي همراه بود. دقيقاً صبح همان روزي كه شهيد به شهادت رسيد، همكار جديدي به جمع ما اضافه شده و اولين روز كاري‌اش بود. شهيد براي او وقت گذاشت و با او صحبت كرد. به او مي‌گفت اينجا جاي مقدسي است، جاي شهيد و شهادت است و برايش يك فضاي معنوي و جهادي از كار ترسيم كرد. زندگي براي او در جهاد و مبارزه و تلاش براي كشور خلاصه شده بود.
برادر شهيد: از 12سالگي در جبهه بود. اذن پدر و مادرم را گرفت و رفت جبهه. بعد هم در سپاه استخدام شد و خدمت كرد. يك ريال حرام و حلال را قاطي نمي‌كرد. حرام اصلاً در ذات ايشان نبود. كوچك‌ترين برادر من بود. نمازخوان بود. ماه شعبان و رجب را يكسر روزه مي‌گرفت. خيلي مخلص بود. زبان من در تعريف از او واقعاً قاصر است. هميشه شهادت آرزويش بود. مي‌گفت ما ساخته شده‌ايم براي خدمت. ما دو سه تا برادر هستيم كه مجروح جنگ هستيم ولي من تا مدتي پيش نمي‌دانستم ايشان مجروح است. يك بار پسرم بدن ايشان را ديده بود، مي‌گفت عمو بدنش تركش دارد. من واقعاً خبر نداشتم كه بدن سعيد تركش دارد و مجروح است. خيلي مخلص بود. از من كه برادر بزرگش هستم از لحاظ ايمان و توكل خيلي برتر بود. ما از زمان جنگ منتظر شهادت ايشان بوديم، ولي قسمت اين بود كه در اين مقطع به اين افتخار برسد.