مردم از سينما حال خوب مي‌خواهند

تينا جلالي
سينماي ايران در يكي، دو سال گذشته با فراز و نشيب‌ها و مشكلات زيادي روبه‌رو بوده است. اين البته به معني عاري بودن از مشكلات در سال‌هاي دورتر نيست. منظور اين است كه به دنبال شيوع بيماري كرونا، دامنه سختي‌ها و مشكلات پيش روي سينماي ايران گسترده‌تر شده و مصداق‌هاي روشني دارد. از تغيير كاربري و تعطيلي بسياري از سالن‌هاي سينما گرفته تا افت فروش فيلم‌ها و حتي كاهش توليدات سينمايي كه تبعاتي چون بيكاري اهالي سينما و همچنين صف طويل اكران فيلم‌ها و ... را در پي داشته است. اينها بخشي از مشكلات سينما در دو سال اخير است؛ اما اينكه چه راهكاري براي برون‌رفت از اين وضعيت مي‌توان طراحي كرد و آيا با روي كار آمدن دولت سيزدهم و رييس جديد سازمان سينمايي گشايشي حاصل و موانع هموار شده يا نه، پرسش‌هاي مهمي هستند كه در گفت‌وگو با همايون اسعديان مطرح كرديم. متن گفت‌وگوي «اعتماد» را با اين نويسنده و كارگردان و تهيه‌كننده نام‌آشناي سينماي ايران مي‌خوانيد.
 
  سال گذشته همين ‌وقت‌ها كه اوج يكي از پيك‌هاي كرونا را پشت سر مي‌گذاشتيم، گفت‌وگويي با شما داشتم كه بر خلاف بعضي از اهالي سينما و كارشناسان كه نظرشان از بين رفتن مطلق سينما بود، معتقد بوديد سينما تعطيل نمي‌شود كه البته نشد. اگر موافق باشيد بحث را از همين‌جا با موضوع افت كمّي مخاطبان سينما شروع كنيم.
اولا خوشحالم كه سينما تعطيل نشد؛ نه بابت اينكه من اين جمله را گفتم. خوشحالم براي اينكه ما دوست نداريم سينما تعطيل شود و همچنان هم يقين دارم سينما تعطيل نمي‌شود. جهان قبل از كرونا و پساكرونا معادلات را به صورت كامل در زندگي همه ما و در تمام عرصه‌ها تغيير داد. انگار ما با سبك جديدي از زندگي روبه‌رو شديم. واقعيت اين است كه كرونا بعضي از مسائل را در سينما و صنعت تصوير تسريع كرد؛ چند سالي بود كه پلتفرم‌ها و شبكه‌هاي وي.او.دي در ايران فعال شده بودند و كار مي‌كردند اما بسيار ضعيف. اگر در امريكا نتفليكس بسيار قدرت گرفته بود، اما در ايران اين شبكه‌هاي اينترنتي خيلي حركت كندي داشتند. همان موقع پيش‌بيني ما در خانه سينما اين بود كه آينده در اختيار اين شبكه‌ها قرار خواهد گرفت. حالا ممكن است 10 سال طول بكشد ولي به هر حال جهان به سمت اين ماجرا مي‌رود و تكنولوژي در حال گسترش است؛ اما ماجراي كرونا باعث شد اين قضيه تسريع شود؛ در واقع كرونا همه ما را به خانه‌هاي‌مان هدايت و سالن‌هاي سينما را تعطيل كرد. اكران آنلاين براي اولين‌بار شروع شد. فيلم‌ها در شبكه‌هاي آنلاين اكران مي‌شدند و فروش‌ها بسيار قابل قبول بود؛ از اين جهت كه اگر فيلمي اكران مي‌شد در بهترين حالت شايد 100 يا 150 ميليون فروش مي‌كرد كه از آن فروش شايد 50 ميليون به تهيه‌كننده مي‌رسيد. در اكران آنلاين چيزي نزديك به 500 ميليون فروش داشت؛ البته فيلم‌هاي ميلياردي را كنار مي‌گذاريم. از طرف ديگر ساخت سريال‌ها در شبكه نمايش خانگي گسترش پيدا كرد و روند توليدشان تسريع شد. در اين دو سالي كه اوضاع از جهت اقتصادي و به لحاظ كاري براي اهالي سينما بد بود، خود اين موضوع به ‌شدت كمك كرد. يعني بدنه سينما را اين سريال‌هاي شبكه نمايش خانگي سرپا نگه داشتند. همين 20 يا 30 سريالي كه ساخته شدند، دو، سه هزار نفر را مشغول به كار كردند و از اين حيث خيلي اين موضوع براي ما اهميت داشت؛ چراكه توليد در سينما به ‌شدت پايين آمده بود. آخرين جشنواره‌اي كه خود من عضو كميته انتخاب آن بودم، برگزار شد و بعد با كرونا تداخل پيدا كرد و سينماها تعطيل شد. حدود 100 فيلم از آن جشنواره و تعدادي فيلم از قبل مانده بود. همه اين فيلم‌ها پشت خط اكران ماندند. خود به خود ترس از توليد به ‌شدت بالا گرفت. با اين پرسش كه آيا مي‌توانيم فيلم‌مان را اكران كنيم يا نمي‌شود؟ توليد پايين آمد اما فشردگي پشت خط اكران باقي ماند و به آن فيلم هم اضافه مي‌شد. خود به خود توليد وقتي در سينما كم مي‌شود، خيلي از اهالي سينما بيكار مي‌شوند؛ وي.او.دي‌ها و شبكه نمايش خانگي اين مشكل را مرتفع كردند؛ اما اينكه چرا آن موقع معتقد بودم و هنوزم معتقدم كه سينما نمي‌ميرد و ادامه پيدا مي‌كند، چون نظرم اين است كه سينما شكل جديدي به خود مي‌گيرد . ما متوجه شديم خيلي از فيلم‌هايي كه مي‌سازيم بضاعت اكران در سالن را ندارند. نه به اين معنا كه فيلم‌هاي خوبي نيستند؛ به اين معنا كه تماشاگر وقتي به سالن مي‌رود، انتظار ديگري دارد. در حالي كه همان فيلم را در شبكه‌هاي وي.او.دي تماشا مي‌كند و لذت مي‌برد. خب اگر ما در سال صد فيلم توليد مي‌كنيم كه در زمان اكران براي نمايش اين صد فيلم با هم جنگ داشتيم كه آن فيلم را چهار هفته‌اي از پرده ‌برداريد يا آن فيلم دو هفته‌اي بايد اكرانش تمام شود يا فيلمي كه همچنان مي‌فروشد سر 7هفته از اكران پايين بياوريد چون فيلم بعدي بايد اكران شود. بدين صورت اين احتمال به وجود مي‌آمد كه سينما بتواند سبك شود، اگر يكسري توليدات ما در سال مستقيم به شبكه آنلاين برود صف اكران كوتاه‌تر خواهد شد و فيلم‌هايي كه قابليت اكران را داشته باشند تايم بيشتري براي اكران پيدا مي‌كنند و اتفاقا مي‌توانند فروش مناسب‌تري داشته باشند. 
جنگ در مقابل تكنولوژي چيز جديدي براي صنعت سينما نيست. وقتي تلويزيون آمد اين تصور به وجود آمد كه سينما نابود مي‌شود و به اين فكر افتادند كه پرده‌هاي عريض اختراع كنند و سعي كردند شكل ديگري به آن بدهند. بعد شروع كردند به اينكه صداي استريوفونيك و بعد صداي دالبي و بعد دالبي اتموس بياورند تا سينما را حفظ كنند. اما وقتي من در خانه‌ام اين امكان را دارم با يك تلويزيون بزرگ بتوانم فيلم ببينم بايد در سينما شما چيز ديگري به من بدهيد! اگر قرار است در جهان امروز و در شهر تهران امروزي يك سفر شهري را به جان بخرم و راه بيفتم به مجتمع سينمايي بروم (كه از اين جهت وضع‌مان خيلي خوب شده و بسيار مجتمع‌هاي سينمايي خوبي داريم كه رغبت مي‌كنيد روي صندلي‌هاي آن بنشينيد) يا در اين فضاي مناسب قهوه‌اي بخورم، انتظارم از فيلمي كه بابت آن تايم مي‌گذارم و به سالن سينما مي‌روم چيزي فراتر از آن است كه فكر مي‌كنم در تلويزيون هم مي‌توانم اين فيلم را ببينم. خب ماهواره انواع و اقسام فيلم‌هاي خارجي را در اختيار ما مي‌گذارد، امكانات تكنولوژي بسيار گسترش پيدا كرده و شما به راحتي از طريق موبايل‌تان سريال تماشا مي‌كنيد . در حال حاضر سريال‌هاي چند دقيقه‌اي اينستاگرامي در عرصه قرار مي‌گيرد خود به خود اين موارد كار فيلمساز را براي اينكه تماشاگر را به سالن بكشاند، سخت مي‌كند. تماشاگر با توقع ديگري به سالن مي‌آيد، ممكن است يك فيلمي را در خانه‌اش راحت ببيند اما براي اينكه به سالن سينما بيايد حتما بايد پارامترهاي جديدي به او بدهيم.از جهت تكنولوژي كه سينما پيشرفت داشته به اين معني كه صدا، تصاوير و سالن خيلي خوب تهيه كرديم، اما سوژه و پرداخت بايد داشته باشيم كه براي مخاطب بي‌ارزد تا از خانه بيرون بيايد و اين سفر را به جان بخرد و حركت كند و به سالن سينما بيايد.خود به خود عرصه براي همه فيلم‌هايي كه براي سينما ساخته شده، تنگ مي‌شود و بعضي بايد در آنلاين اكران شود؛ اما تعدادي كه مي‌توانند انتظارها را برآورده كنند، باعث رونق سينما مي‌شوند و سينما را سرپا نگه مي‌دارند. وقتي ذره‌ذره با هزار جور مشكلات سالن‌هاي سينما باز شد براي خيلي‌ها سوال است كه چرا فقط فيلم‌هاي كمدي مي‌فروشد و فيلم‌هاي اجتماعي فروش خوبي ندارد. آن هم دليل جدايي دارد و معني‌اش اين نيست كه مردم از سينما بريدند. فيلم‌هاي كمدي ديناميت، سگ‌ بند، انفرادي فروش بالايي دارند، حالا فيلم آقاي فرهادي هم فروش‌اش خوب هست اما نه مثل آنها . دليلش اين است كه حال‌مان بد است وقتي حال‌مان بد است انتظارمان از سينما رفتن چيز ديگري است . فيلم‌هاي اجتماعي زماني فروش خوبي دارند كه حال مردم بهتر است و تحمل و صبر اين را دارند كه در سالن بنشينند و با تلخي‌ها و معضلات اجتماعي روبه‌رو شوند و به آن فكر كنند. وقتي ما صبح تا شب كه اينستاگرام خود را نگاه مي‌كنيم، تلخي‌هاي اجتماع و فضاي بد را مي‌بينيم و تمام مدت با اضطراب و استرس داريم زندگي مي‌كنيم چرا بايد دو ساعت وقتي كه در سالن سينما مي‌آييم بخواهيم به اضطراب‌مان افزوده شود. من مي‌خواهم دو ساعت به سينما بيايم فراموش كنم آنچه در اطرافم اتفاق مي‌افتد .در تاريخ همين سي، چهل ساله سينما اگر مرور كنيد مثلا فيلمي مثل زير پوست شهر خانم رخشان بني‌اعتماد كه فيلم اجتماعي تلخي هم است در مقطعي خاطرم هست چهارصد ميليون فروش مي‌كند كه در آن زمان بسيار فروش خوبي است . آن زمان جو رواني اجتماع به ‌شدت اميدوار به آينده بود، اما چهار سال بعد كه انگار اين اميد‌ها از بين رفته و يك مقدار يأس جايگزين آن شده فيلم‌هاي اجتماعي كه در آن زمان اكران مي‌شود، فروش خوبي ندارد . به نظرم بخشي از اكران ما در سينما به روانشناسي اجتماعي‌مان برمي‌گردد. حال مردم چگونه است؟ حال مردم خوب است؟ دغدغه نان دارند، دغدغه ماكاروني دارند، دغدغه دارند كه قيمت‌ها روز به روز بالا مي‌رود. حالا من مي‌خواهم در سينما همين مسائل را به او نشان دهم و به او بگويم اوضاع خوب نيست و بد است . خب به من مي‌گويد من اين نكات را بهتر از تو مي‌دانم پس چرا بايد به سينما بيايد؟ حالا شايد كسي بخواهد ما را با سينماي هند مقايسه كند؛ اگر هم مي‌خواهيم با سينماي هند مقايسه كنيم و بگوييم آنجا فقر است ولي مردم به سينما مي‌روند بايد بدانيم كه آنجا فقر معناي ديگري دارد . در ايران خانواده‌هايي را مي‌شناسيم كه ماهانه گوشت نمي‌خورند اما در كشوري كه مردم اساسا گوشت نمي‌خورند فقر معناي ديگري دارد.نمي توانيم اين دو را با هم مقايسه كنيم، چراكه اساسا نگاه آنها به زندگي، مذهب و فرهنگ‌شان با ما فرق مي‌كند .پس ملاك نمي‌توانيم سينماي هند را قرار دهيم . در ايران وقتي ما حال‌مان بد است نمي‌رويم سينما كه بخواهيم فيلم اجتماعي، فلسفي و آموزشي ببينيم. من مي‌روم سينما كه دو ساعت بخندم تا فراموش كنم و همه‌ چيز يادم برود، چون وقتي از سالن بيرون مي‌آيم دوباره بايد به قيمت‌ها و دلار اينكه اجاره‌خانه چقدر است فكر كنم.پس انتظاري كه در اين شرايط فيلم‌هاي اجتماعي فروش خوبي داشته باشد به نظر من يك مقدار غيرواقع‌بينانه و غيرمعقول است.
  پس شما هم معتقديد كه چينش اكران نوروز امسال خوب نبوده؟ 
قطعا در اين شرايط خوب نبود. اولا همان‌طور كه گفتم ما انتظار نداشته باشيم فيلم‌هاي اجتماعي به اندازه فيلم‌هاي كمدي بفروشد، همه جاي دنيا هم همين است. واقعيتش اين است كه انتظار عموم مردم از سينما سرگرمي است، سينما صنعتي است كه جداي از جنبه‌هاي هنري عامه مردم مي‌خواهند با سينما سرگرم شوند . اين نگاه روشنفكرانه كه به همه انگار مي‌خواهيم بگوييم بياييد فيلم فرهنگي ببينيد، نگاه غلطي است . ما بايد تلاش كنيم كه فيلم‌هاي فرهنگي مخاطبش بتواند بيايد ببيند، يعني امكان اكران برايش فراهم شود اما انتظار اينكه مثلا فيلم آقاي فرهادي يا فيلم بي‌همه‌ چيز آقاي قرايي يا تومان آقاي فرشباف در حد ديناميت و... بفروشد غلط است، چراكه انگار ما شناختي از شرايط اجتماعي و جامعه و اساسا از مردم نداريم . در بهترين شرايط هم غالب با فيلم‌هاي بدنه و فيلم‌هايي است كه براي سرگرمي مردم ساخته مي‌شود.
 در 6 ماه گذشته و از زماني كه ديناميت و قهرمان و گشت ارشاد اكران شد، گفته شده كه ميزان استقبال مخاطبان از سينما بي‌نظير بوده. خيلي‌ها معتقد بودند چينش اكران نوروز بايد طوري مي‌بود كه اين ارتباط وصل مي‌شد و باعث قطع مخاطبان با سينما نمي‌شد.
اين چيزي كه مي‌فرماييد قطعا تاثير دارد. فكر كنم شوراي صنفي اكران در حال حاضر عمر بيست ساله دارد و من چندين دوره در آن شورا عضو و رييس بودم. امروز وقتي آيين‌نامه شوراي صنفي را به من مي‌دهند، مي‌بينم مثل بيست سال پيش است. در حالي كه مكانيسم اكران عوض شده، آن زمان سالن‌هاي سينما تك سالنه بود، اما الان سينماها همه مجتمع شده.
 به تعبيري، روانشناسي اكران فيلم‌ها را هم بايد در نظر داشت.
در حال حاضر همه ‌چيز تغيير كرده ما الان مجتمع‌هاي سينمايي داريم، شرايط سالن‌ها عوض شده ولي مدل اكران مثل بيست سال پيش است. يعني باز مي‌گوييم: «اين ميزان كف فروش باشد، چند فيلم اكران شود، اكران عيد چگونه باشد در آرايش اكران چه كنيم و چه نكنيم» تا وقتي اين نگاه را عوض نكنيم تا وقتي متوجه نباشيم شيوه اكران را بايد تغيير بدهيم، معتقدم در حال درجا زدن هستيم بايد آيين‌نامه را كنار بگذاريم و آيين‌نامه به‌روز توسط دوستاني از پخش‌كنندگان حرفه‌اي، تهيه‌كنندگان، سينماداران و كارگردانان آيين‌نامه جديد طراحي شود بر اساس شرايط امروز سينماي ايران نه آنچه در ده سال پيش اتفاق افتاده.
 آقاي اسعديان كمي بيشتر از 6 ماه از استقرار مديران سازمان سينمايي در دولت جديد مي‌گذرد. صريح بفرماييد اوضاع سينما بهترشده يا بدتر؟ 
منصفانه بخواهم بگويم نه بهتر شده است و نه بدتر. اصلا اتفاقي نيفتاده. واقعيتش اين است كه ما در سي، چهل سال چيزي را ياد گرفتيم، همه مي‌آيند و با بد وبيراه به قبلي‌ها، مي‌گويند كه مي‌خواهيم آرمان‌ها را تعريف كنيم، ما مي‌خواهيم آرمان‌ها را بياوريم، سينمايي كه در جهت آرمان‌هاي انقلاب باشد، سينمايي كه در جهت آرمان‌هاي ايران عزيز باشد .حالا بگذريم كه هيچ تعريفي از آرمان‌ها ندارند، يعني تعريفي نمي‌دهند و حرف‌هاي كلي و شعارهاي كلي است كه مي‌زنند . دو، سه دوره ديديم كه خواستند ريل‌گذاري بكنند و ريل‌هاي جديد بچينند و اين ريل‌ها دوباره به بيراهه رفته و بعد از چند سال فهميدند كه اساسا هنر اين نيست، اساسا سينما اين نيست، اساسا در هنر بايد نداريد، اين جملاتي كه مي‌شنويد هنر بايد در خدمت اين باشد، هنر بايد در خدمت آرمان‌هاي فلان باشد به معني اين است كه شما هيچ دركي از هنر وسينما و هر اثر هنري ديگري نداريد. هيچ كس براي هنرها در هيچ جاي تاريخ نمي‌تواند بايد بگذارد. جز در دوران اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي كه نگاه هنر سوسياليستي داشتند و بايدهايي مي‌گذاشتند كه هنر مردمي، هنر سوسياليستي اين است و خارج از آن هنر بورژوايي مي‌شود ولي آنجا هم هنر راه خودش را رفت و مسير خودش را طي كرد، هيچ كس نمي‌تواند براي هنر بايد بگذارد هيچ كس نمي‌تواند براي هنر ريل‌گذاري كند؛ مسوولان فقط مي‌توانند بستر‌سازي كنند به اين مفهوم كه كاري به كار ما نداشته باشند ما بلديم كارمان را انجام دهيم شما شرايط را براي ما تسهيل كنيد .  قرار نيست كسي به ما سينما ياد دهد، قرار نيست مديران كه مي‌آيند، وزيران ارشاد به ما سينما ياد دهند، من فكر مي‌كنم آنقدر كه يك كارگردان جوان سينما، تهيه‌كننده جوان از سينما مي‌داند يك‌دهم آن را وزير ارشاد نمي‌داند، اساسا شايد نداند مكانيسم فيلم ساختن چه شكلي است؛ وزير فعلي را عرض مي‌كنم، فقط مي‌توانند شعار كلي بدهند. يا مسوولان سينمايي كه آقاي خزاعي هم از خود بچه‌هاي سينما و از تهيه‌كنندگان سينما بودند، اين را خوب مي‌دانند كه ما كارمان را خوب بلديم، بچه‌هاي سينما بلدند چگونه فيلم بسازند، بچه‌هاي سينما شاخك‌هاي‌شان از خيلي از سياستمدارهاي ما حساس‌تر است، بچه‌هاي سينما و هنرمندان خيلي راحت‌تر مي‌توانند بفهند كه در حال حاضر جامعه به چه چيزي احتياج دارد و به چه چيزي احتياج ندارد، لازم نيست براي سينما تعيين كنند كه ببين مي‌خواهيم مسير نو و درخشان به تو نشان دهيم . اين مسيرها قبلا هم بارها امتحان شده و قطعا به خارستان منجر مي‌شود و برگشت به قبل است. اجازه بدهند بچه‌ها كارشان را بكنند. شرايط را براي‌شان راحت كنند، فيلم ساختن را براي‌شان تسهيل كنند. اينقدر فيلم ساختن را سخت نكنند . اينقدر امكانات دادن را سخت نكنند. امكانات سرمايه‌گذاري را بر‌اي بچه‌ها تسهيل و شرايطي فراهم كنند كه كارگردان‌هاي خوب ما بتوانند با آرامش كارشان را بكنند نه اينكه درگير جنگ با شوراي پروانه ساخت ارشاد، ساترا باشند، در شوراي پروانه ساخت كه خودم هم عضوش بودم، در سال بايد چيزي حدود 200 تا دويست خرده‌اي پروانه ساخت بدهيد تا از بين آنها 80 فيلم ساخته شود، چون لزوما تمام كساني كه پروانه ساخت فيلم دريافت مي‌كنند فيلم نخواهند ساخت. اگر در يك‌سال شما 80 پروانه ساخت دهيد يعني آن سال 40 فيلم خواهيد داشت . 
دوستاني كه الان آمدند متاسفانه طبق آماري كه حداقل من دارم (در يك ماه گذشته اين روند تسريع شده) در 6 ماه گذشته جلساتي بوده كه به زور يك پروانه ساخت صادر مي‌شده به خاطر سخت‌گيري، نوع نگاه و مميزي كه به طرز عجيب و غريبي به همه‌ چيز سرايت مي‌كند و اين نكته توليد را پايين مي‌آورد. اتفاق در شبكه نمايش خانگي هم مي‌افتد 
 در شبكه نمايش خانگي هم گويا پروانه ساخت سريال به سختي و به ندرت صادر مي‌شود.
بله، متاسفانه چه در تلويزيون و چه در شبكه نمايش خانگي شاهد اين روند هستيم. ظاهرا گروه جديد آمدند و مي‌خواهند برنامه‌هاي جديد از هنر ارايه دهند. تعريف جديدي از جايگاه هنرمندان بدهند و به ما بگويند كه شما هنرمندان چگونه بايد باشيد. چگونه بايد نقاشي بكشيد. چگونه شعر بگوييد و لابد چگونه مجسمه‌سازي كنيد! ولي براي من مثل روز روشن است كه يك‌سال ديگر شكست مي‌خورند و همه ‌چيز دوباره برمي‌گردد به جاي قبل. فقط ما دوباره چند سال هزينه مي‌دهيم و چند سال بيكاري داريم. نگراني امروز من و خيلي‌ها از سينما، از بيكاري گسترده‌اي است كه در سال 1401 در سينما گريبان اعضاي خانه سينما را خواهد گرفت. پارسال همين موقع چيزي حدود بيست يا سي سريال شبكه نمايش خانگي داشته ساخته مي‌شده، الان حدود سه، چهار پروژه در حال كار است. تلويزيون هم همه كارهايش را متوقف كرده، سينما هم كه خيلي وضع مناسبي ندارد . چه كسي پاسخگوي اين نيروي عظيم كار سينماست. ممكن است بعضي از تهيه‌كنندگان و كارگردان‌ها با كاري كه مي‌كنند يك تا دوسال زندگي‌شان را بكنند اما حقوق عموم بچه‌هاي سينما كفاف يك ماه بيشتر را شايد ندهد. چند بازيگر مطرح فعلي را كه دستمزدهاي بالا مي‌گيرند كنار بگذاريد . دستمزد بدنه سينما بالا نيست به خصوص اينكه اگر6 ماه كار مي‌كنند سه ماه بيكاري دارند . اگر آن سه ماه بيكاري بشود چهار يا پنج ماه رنگ زندگي‌شان سخت مي‌شود به قرض و گرفتاري مي‌افتند و اگر اين بيكاري يك‌سال شود مجبورند صورت‌شان را با سيلي سرخ نگه دارند و ممكن است حركت‌هاي ناجوري هم صورت بگيرد متاسفانه. 
 منظور از حركت‌هاي ناجور چيست؟
به هر حال وقتي آدم‌ها را گوشه رينگ بيندازند... مي‌گويند گربه را گوشه ديوار بيندازي چنگ مي‌اندازد. آدم‌ها را نبايد در شرايطي قرار دهيم كه دست به واكنش‌هاي تند بزنند. آدم‌ها هميشه بايد احساس كنند كه مفري هست. راه اميدي هست. الان بيكاري است ولي دو ماه ديگر كار داريم؛ ولي اگر احساس كنم تا يك‌سال ديگر بيكارم يا اين حرفه را كنار مي‌گذارم، يا دست به دزدي مي‌زنم يا راه مي‌افتم مي‌روم دم وزارت ارشاد و داد و فرياد مي‌زنم و مي‌گويم آقا كسي به داد من برسد، چون خيلي از ما كار ديگري بلد نيستيم. خيلي از ما راه ديگري براي اين زندگي نداريم. 
 بحثي كه وجود دارد توليدات زيرزميني افزايش پيدا كرده است.
آن هم ناشي از اين است كه دوستان ما در وزارت ارشاد همچنان با آيين‌نامه‌هايي حركت مي‌كنند كه متعلق به بيست يا سي سال پيش است. يك موقعي براي اينكه من فيلم بسازم بايد در نوبت قرار مي‌گرفتم و از فارابي دوربين مي‌گرفتم، نگاتيو فقط فارابي داشت الان ديگر نگاتيو و دوربين شوخي است. من با موبايلم مي‌توانم فيلم بسازم، نياز به هيچ گونه مجوزي ندارم و فيلم را هم با دو كليك روي اينترنت به هر جشنواره‌اي كه دلم بخواهد، مي‌فرستم. در حالي كه اين فيلم‌ها را پيش از اين بايد به ارشاد مي‌بردم و سيم و سربش مي‌كردم و مجوز مي‌گرفتم و گرفتاري داشتم . اگر ما اين شرايط و اين تغيير شرايط را درك نكنيم، قطعا گسترش پيدا مي‌كند و نمي‌توانيم جلوي آن را بگيريم. به اعتقاد من هر گونه مقابله‌اي با تكنولوژي و با روند رو به رشد جهاني كه در حال اتفاق است يك‌جوري دن‌كيشوت‌وار به جنگ آسياب بادي رفتن است . قطعا انتهايش شكست است و ما در ايران اين را بارها تجربه كرديم. ما با ويديو مقابله كرديم و آخرش مجبور شديم كوتاه بياييم و كنار برويم. هنوز قانون منع استفاده از تجهيزات ماهواره‌اي در مجلس و بيرون موجود است، اما ديگر كسي با ماهواره كاري ندارد، چون واقعا نمي‌شود! چقدر مي‌خواهيد از بالاي پشت‌بام ديش‌هاي ماهواره را پايين بريزيد و آدم‌ها دوباره به فاصله نيم ساعت ماهواره را نصب كنند. حالا بحث صيانت در مجلس به نظر من شوخي است اصلا مگر در جهان فعلي [فضاي مجازي] صيانت شدني است؟ ممكن است در كره شمالي كه از ابتدا و پنجاه، شصت سال است كه اين كار را مي‌كنند بشود اما در جامعه ايران كه جوانان با تكنولوژي آشنا هستند و اين ارتباطات جهاني را دارد، به نظر من قطع كردن و حتي محدود كردنش كار عبث و شكست خورده‌اي است. اتفاقا دوستاني كه در مجلس خيلي نگرانند فضاي مجازي يكسري حريم‌ها را ممكن است از بين ببرد، بدانند راه مقابله از آن همين فضاي مجازي است. به قول آقاي آيت‌الله جوادي‌آملي فضاي مجازي يعني چي؟ اين ديگر مجاز نيست، واقعيت است. حالا اصطلاحا ما به آن فضاي مجازي مي‌گوييم. اگر نتوانيم درك درستي از آن داشته باشيم، فقط داريم جنگ عبث انجام مي‌دهيم كه قطعا انتهاي آن شكست است، ولي با هزينه بسيار زياد. 
سينما همين است. چهار سال پيش عليرضا داوودنژاد يك كار تجربي مي‌كند و با موبايل فيلم مي‌سازد. آن مقطع فيلم ساختن با موبايل، يك فيلم تجربي به شمار مي‌رفت، اما كيفيت دوربين‌هاي موبايل يا دوربين‌هاي بسيار كوچك كه آمده يا همين دوربين‌هايي كه شما اين برنامه را مي‌گيريد با دوربين‌هاي «بي‌ال فور و بي‌ال تو» كه ما با آن سي و پنج كار مي‌كرديم مقايسه كنيد، بسيار متفاوت است. براي بچه‌هاي امروز اگر آن دوربين‌ها را بگذاريد تعجب مي‌كنند همان‌طور كه من روزي از دوربين پاناويژن تعجب مي‌كردم. اما الان شما مي‌توانيد با اين دوربين‌هاي كوچك فيلم سينمايي درجه يك بسازيد با كيفيت بسيار خوب و در جشنواره‌ها هم نشان دهيد. نياز به هيچ مجوزي هم نداريد. فردا هم اگر بپرسند چرا اين فيلم مجوز نگرفته در پاسخ هم مي‌توان گفت كجاي قانون اساسي گفته بايد مجوز داشته باشيم؟ ما در قانون اساسي، براي ساخت فيلم نياز به مجوز نداريم. انتهاي قضيه محصول بايد بررسي شود. اينها قوانيني است كه گذاشته شده در يك مقطعي و جلو آمده. اگر اين حركت جهاني و تحولات را درك نكنيم قطعا بازنده‌ايم. اگر فكر مي‌كنيم مي‌توانيم شرايط را محدود كنيم قطعا بازنده‌ايم. مردم خوراك فرهنگي ذهني مي‌خواهند و تلويزيون بايد اين خوراك را به آنها بدهد. اگر تلويزيون به آنها اين خوراك را ندهد پناه مي‌برند به شبكه‌هاي ماهواره‌اي، پناه مي‌برند به جم. اگر جم به آنها خوراك ندهد به جاي ديگري پناه مي‌برند. 
 شبكه نمايش خانگي و تلويزيون مي‌توانند مكمل هم باشند. 
قرار نيست پاي آدم‌ها را كوتاه كنيم كه همه را اندازه خودمان كنيم. ما بايد كاري كنيم كه خودمان قد بكشيم و بالا برويم. من آدم كوتاه‌قدي هستم و از اين ناراحتم و مي‌خواهم پاي آدم‌ها را قطع كنم. ولي من بايد قد بكشم و بالا بروم وگرنه با جامعه‌اي كوتوله روبه‌رو خواهيم بود با يك جهان‌بيني كوتوله‌وار.
  پس شما عدم صدور پروانه ساخت سريال براي پلتفرم‌ها را جدي مي‌دانيد؟ 
بسيار سخت‌گيري زياد شده . من هنوز بعد از چهل سال كار، هيچ كس براي من تعريف نكرده خط قرمزهاي نظام چيست؟ اين موضوع كاملا شخصي است و سليقه‌اي . يعني هر مديري به سليقه خودش خط قرمز براي نظام مي‌گذارد و مي‌گويد اين خلاف مصالح است . يك شخصي در تلويزيون مدير و رييس مي‌شود با طلاق مساله دارد، طلاق حلال شرعي است اما او با طلاق مساله دارد و مي‌گويد در هيچ سريالي نبايد طلاق باشد. اين از كجا آمده؟ و بعد تبديل به حكم مي‌شود و مي‌گويند در سريال‌ها نبايد طلاق بگذاريد. مدير ديگري مي‌آيد با طلاق مشكل ندارد با آشپزخانه اوپن در خانه‌ها مساله دارد و مي‌گويد اين فرهنگ ايران اسلامي را از بين مي‌برد. آقا اين معماري امروز است و اجباري است. مديري در ساترا يا در ارشاد دقيقا ديدگاه‌هاي شخصي از مصالح ملي وارد مميزي مي‌كند و شما هيچ پاسخي نمي‌توانيد بدهيد و زورتان هم به او نمي‌رسد كه بگوييد اين را از كجا آورديد؟ چرا اين قضيه را من نبايد بگويم. به اعتقاد من اوضاع در 6 ماه گذشته طوري شده كه سريالي كه دو سال پيش براي تلويزيون ساختم را ديگر نمي‌توانم بسازم. نمي‌گويم سريال ده سال پيش. مدام گستردگي اين موضوع بيشتر شده به گونه‌اي كه بايد فكر كنيم راجع به چه چيزي مي‌توان حرف زد؟ راجع به چه موضوعي مي‌توان سريال ساخت؟ كوچك‌ترين انتقاد اجتماعي مي‌توانم بكنم؟ در سريال گرگ و ميش نكاتي از تلويزيون مطرح شد كه وقتي در سريال خسوف مشابه آن بود و به من مي‌گفتند بايد حذفش كنيد به آنها گفتم اين موارد سه سال پيش از تلويزيون منتشر شد، خير نبايد باشد. چرا؟ جاي چانه زدن نداريد. با مديران چانه مي‌زنيم و سعي مي‌كنيم آرا‌م‌شان كنيم ولي واقعيتش اين است كه پروتكل نوشته شده‌اي هست كه به ما نشان مي‌دهند و مي‌گويند: «آقا طبق اين قضايا، اين موارد خط قرمز‌هاي نظام است و ما نمي‌خواهيم زير پا گذاشته شود، وجود خارجي ندارد.» شما در مورد اين خط قرمز يك‌جور نگاه مي‌كنيد، من يك‌جور نگاه مي‌كنم و ارشاد جور ديگري. الان مثلا ديدگاهي مطرح مي‌شود كه چه كسي گفته كه ما بايد در سال، 80 فيلم داشته باشيم. ما [بايد] 10 فيلم فاخر در تراز انقلاب اسلامي داشته باشيم و همين كفايت مي‌كند . اين يعني اينكه  اصلا شما دركي از اقتصاد سينما نداريد. اساسا نمي‌دانيد اين حجم سالن‌هاي سينما چگونه قرار است سرپا بايستد. اصلا نمي‌دانيد مردم چه خوراكي به لحاظ فرهنگي احتياج دارند و دركي ازش نداريد.
 يعني از توليد سالانه 100 فيلم به 10 فيلم برسيم.
اين يك ديدگاه است كه آگاهانه يا ناآگاهانه منجر به تعطيلي موقت سينما مي‌شود. اينها هيچ كدام نمي‌تواند حرفه هنر را تعطيل كند. فقط مي‌توانند دست‌انداز و مساله ايجاد كنند. مديران بزرگ‌تر در ارشاد آقاي خزاعي يا آقاي انتظامي يا ديگر مديران قبلي، آنقدر درگير مسائل روزمره سينما مي‌شوند و گرفتاري‌هاي سينما و بچه‌ها آنقدر زياد است كه اساسا به سياستگذاري‌هاي كلان نمي‌توانند برسند. به خصوص اينكه هيچ اعتمادي ندارند تا چه زماني در سازمان سينمايي براي سياستگذاري كلان هستند . سياستگذاري كلان يعني يك مديري كه بداند هشت سال هست. قرار نيست سياستگذاري كه امروز انجام مي‌شود، فردا جواب دهد. آقاي خزاعي اگر مي‌خواهد كاري انجام دهد بايد بداند هشت سال هست يا چهار سال هست و مي‌تواند، چون اين اطمينان وجود ندارد سعي مي‌كند روزمره را به سلامت بگذراند. مثلا جشنواره فيلم فجر سال آينده؛ بعضي از دوستان مي‌گفتند آيا دوست‌مان آقاي اميني كه دبير جشنواره فيلم فجر سال آينده شدند، مناسب هستند يا نيستند؟ از نظر من مگر فرقي مي‌كند؟ جشنواره‌اي كه اساسا جشنواره مستقلي نيست، به اين معنا كه هر نهادي راجع به آن بحث و اظهارنظر مي‌كند كه چگونه بايد باشد و سياست‌هايش در جشنواره تعيين نمي‌شود، بلكه سياست‌هايش در جاهاي ديگر مشخص مي‌شود شما هر كسي را مي‌خواهيد مدير جشنواره بگذاريد.چه فرقي مي‌كند؟ موقعي مي‌توانيد بگوييد مدير اين جشنواره خوب است يا بد كه جشنواره مستقل باشد، مثل جشنواره كن كه جشنواره مستقل است. اين مدير سياست‌هاي خودش را اعمال مي‌كند و دو يا چهار سال سياست‌هايش اعمال مي‌شود تا عوض شود و مدير بعدي بيايد كه نگاهش را عوض مي‌كند. در ايران اصلا چنين چيزي نداريم. سياست‌هاي جشنواره در جاهاي ديگري تعيين مي‌شود، مدير جشنواره تعيين نمي‌كند. مدير جشنواره نهايتا مي‌تواند بگويد كه آقا من برنامه داورها را خوب تنطيم كردم كه فيلم‌ها را ببينند، پذيرايي آنها خوب بود، سعي كردم سالن‌هاي سينما براي فيلم ديدن مناسب و خوب باشد. اين نكات را يك مدير معمولي هم مي‌تواند انجام دهد. در ايران مدير به مفهومي كه بخواهد براي جشنواره فجر سياستگذاري كند، شوخي است. به نظر من آقاي اميني نبودند، آقاي نقاش‌زاده بودند! چه فرقي كرد؟ حالا آقاي اميني را هم ببينيد، نفر بعدي را هم ببينيد! تا وقتي جشنواره استقلال نداشته باشد، هيچ اتفاقي نمي‌افتد.
 آقاي اسعديان بحث تنوع سليقه مديران را مطرح كرديد. ياد فيلم «مارمولك» افتادم، در مقطعي از پرده سينماها پايين كشيده شد و امسال نوروز از تلويزيون پخش شد.
در همان مقطع كه از پرده پايين كشيده شد، بسياري از كساني كه خواستار پايين كشيدن فيلم بودند خودشان فيلم را نديده بودند بر اساس روايت‌هايي كه به آن شده بود چنين نظرات و فتواهايي داده بودند . خيلي از آنها بعدها رسما از منوچهر محمدي حلاليت طلبيدند كه ما اشتباه كرديم. به اعتقاد من مارمولك فيلمي است كه شايد بهتر از آن نمي‌شد در خدمت روحانيت فيلم ساخت. منوچهر محمدي كه معتمد نظام است اين فيلم را تهيه كرده. او بازمانده را تهيه كرده. آدمي است كه «زير نور ماه» و «طلا و مس» را تهيه كرده. نگاه او به اين قضيه چيست؟ مارمولك فيلمي است كه به اعتقاد من و منوچهر محمدي به اين لباس و جايگاه و پوشش حرمت قائل مي‌شود. اگر امروز از مديران سينمايي سابق چهل سال گذشته اين نكات را بپرسيد، مي‌گويند كه ناشي از شرايط بود ما نمي‌توانستيم كاري كنيم. خب معيارهاي اخلاقي و شرعي كه قاعدتا نبايد فرقي كرده باشد. منافع و مصالح ملي كه قاعدتا نكات ثابتي است . چه چيزي فرق كرده كه اين فيلم در يك مقطعي سازندگان آن منوچهر محمدي و كمال تبريزي كارشان به قوه قضاييه و دادگاه مي‌رسد و امروز از تلويزيون پخش مي‌شود.  اين همان چيزي است كه ده سال پيش موقعي كه طلا و مس از تلويزيون پخش شود جمله «دوستت دارم» را از تيزرش در بيار. چرا؟ در كجا آمده است كه جمله دوستت دارم ممنوع است؟ آيا چنين دستورالعملي داريم؟ مي‌خواهم بگويم خيلي از اين نكات شفاهي است و مكتوب نيست، چون اگر نوشته شود بايد پاسخگو باشند، چون نوشته شده نيست هر مديري اين نظر را مي‌دهد كه «دوستت دارم» را از تيزر در بياوريد. مگر ما از دوست داشتن حرف نمي‌زنيم؟ مگر تمام تلاش ما اين نيست كه به آدم‌ها بگوييم كه يكديگر را دوست داشته باشند؟ چرا از بيان دوستت دارم انگار نگران مي‌شويد؟ حالا شما بخش‌هاي ديگر را ببينيد. آلات موسيقي؛ يواش يواش داريم يك مقدار گل‌هاي جلويش را كوچك مي‌كنيم.اين صدا و موزيك‌هاي زيبايي كه پخش مي‌شود، بالاخره يك چيزي آنها را زده از آسمان نيامده، موسيقي خودش ارزشمند است كنسرت هم مي‌گذاريم . سمفوني خرمشهر را آقاي انتظامي اجرا مي‌كند، هيجان‌انگيز است براي ما. ولي فقط همان تعدادي كه آنجا رفتند اين اركستر و سازها را ببينند تلويزيون نبايد نشان دهد چرا؟ در اين قضايا سردرگم و بلاتكليف هستيم.
 باتوجه به اينكه محمد خزاعي هم‌صنف و از اهالي سينما هستند انتظارات شما رادر 6 ماه گذشته به عنوان سينماگر برآورده كردند؟ خودشان در جشن كارگردانان اذعان داشتند كه سينما روزهاي سختي را پشت سر مي‌گذارد.
سعي مي‌كنم آدم منصفي باشم. من نمي‌توانم از آقاي خزاعي انتظار داشته باشم در اين 6 ماه شق‌القمر كرده باشد . در اين 6 ماه فقط طول كشيده تا بفهمد در وزارت ارشاد چه خبر است؟ در سينما چه خبر است؟ دعواي تهيه‌كنندگان سر چه چيزي است؟ اكران فيلم‌ها را بايد چه كند؟ 
 در اين 6 ماه سينما با اتفاق‌هاي مهمي روبه‌رو بود. جشنواره جهاني تعطيل شد.
به نظر من آن از اشتباهات بزرگ بود.
 انزواي گروه هنر و تجربه... مي‌خواهم بگويم تصميمات مهمي در اين چند وقت گرفته شد.
بله، اين نكات اشتباهات بزرگي بود.يعني يكسري صورت مساله را پاك كردند. اين تصميمات عجولانه بوده و به اعتقاد من ممكن است دوسال ديگر برگردد. براي همين است كه مي‌گويم مسيري را كه مي‌رويم متوجه مي‌شويم اشتباه كرديم و دوباره برمي‌گرديم.ببينيد جشنواره فجر اصلا خودش به تنهايي نمي‌تواند بار بين‌المللي را به دوش بكشد.  اصلا بياييد راحت حرف بزنيم. جشنواره فجر جشنواره نيست. يك جشن ملي است به اين معني كه ما براي دهه فجر نياز به يك جشن براي بازتاب بيروني داريم جشنواره فجر فقط همين است . به نظر من جشنواره فجر يك گردهمايي و دورهمي است. در خلال آن آثار يك‌سال سينما را مي‌بينيم و به بعضي از آنها هم مي‌گوييم دست‌تان درد نكنه و يك سيمرغي هم به آنها مي‌دهيم.جشنواره به آن مفهوم واقعي نيست.  مثال بزنم جشنواره امسال بدون اينكه بخواهم نام ببرم، براي من هميشه حيرت‌انگيز است كه چگونه فيلمي مي‌تواند بهترين فيلم باشد در حالي كه نه جايزه بهترين كارگرداني را گرفته و نه جايزه بهترين فيلمنامه را؟ ولي چون مي‌خواهيم يك جايزه‌اي به همه بدهيم، مي‌گوييم بهترين كارگرداني مال تو، بهترين فيلمنامه مال تو و بهترين فيلم هم از آن تو. اين همان دورهمي است يعني همه بايد راضي باشند. وگرنه جشنواره جدي و سرو‌سامان‌دار كه دنبال رضايت كسي نيست. ممكن است فيلمي تمام جوايز را درو كند. نبايد بگوييم فلاني گناه دارد و فلاني هم نبايد بي‌نصيب بماند. 
سالي كه خود من «طلا ومس» را در جشنواره فجر داشتم به يك‌باره سه سيمرغ ويژه اهدا شد . يعني چه؟ يعني چه كه سه سيمرغ ويژه به كارگرداني مي‌دهيم؟يك سيمرغ بايد داده مي‌شد و كافي بود. چون آن سه نفر ديگر ناراحت مي‌شوند و نگران هستيد؟ نگران نباشيد از چه نگرانيد؟ همين نكات جشنواره آن را تبديل به دورهمي مي‌كند . بنابراين جشنواره ملي نمي‌تواند باري كه دوستانم در جشنواره جهاني زحمت كشيده بودند به دوش بكشد.
 يك عده جو‌سازي مي‌كنند كه جشنواره جهاني هزينه‌هاي آنچناني داشت. پرسش من اين است هزينه‌هاي آنچناني جشنواره جهاني چه بوده؟ كجا بوده؟ آمار جشنواره جهاني كه رو و شفاف بوده است. امروز از هفت يا هشت ميليارد صحبت مي‌كنيد شوخي است يك آپارتمان كوچك نمي‌توانيد با آن بخريد. اما دوستان با اين هفت و هشت ميليارد جشنواره برگزار و بسيار مهمان خارجي دعوت مي‌كردند . پل شريدر و يكسري فيلمسازان شناخته شده به ايران آمدند.كارهاي بزرگي در جشنواره جهاني شد . به نظر من آقاي خزاعي عجله كردند كه به سرعت جشنواره جهاني را تعطيل كردند، چون بارش را نمي‌توان بر عهده جشنواره ملي گذاشت . جشنواره جهاني باعث شده بود ايران عضو فياپف شود و اعتباري در آن سوي مرزها پيدا كند. براي اينكه به جشنواره A تبديل شويم و از گروه B دربياييم قدم‌هاي اول برداشته شده بود. زحماتي بود كه دوستان متقبل شده بودند كه حاصل آن دو يا سه سال بعد برداشت مي‌شد. ولي با اين جوسازي‌ها كه يك عده مي‌زنند و مي‌خورند و مي‌برند و ببينيد چه بخور بخوري است. آن هم در مملكتي كه هزار ميليارد در آن اختلاس مي‌شود اين مبالغ شوخي است. ما در خانه سينما بوديم، مي‌گفتند رانتخواران خانه سينما و كساني كه در خانه سينما باعث فساد مالي مي‌شوند . در حالي كه كل بودجه خانه سينما مثلا پنج يا شش ميليارد من نمي‌دانم فساد مالي اين بودجه كجا مي‌توانست باشد. در مملكتي زندگي مي‌كنيم كه مي‌گويند هزار ميليارد اختلاس هم شوخي به شمار مي‌رود و مي‌گويند جدي نگيريد جمعش كنيد.جشنواره جهاني چه فساد مالي و رانتي در آن بوده؟ كه همه ‌چيز آن شفاف بوده است. 
 صحبت از سخت‌گيري صدور پروانه ساخت سينمايي كه مطرح شد، اين نكته را هم يادآوري كنيم كه در سال‌هاي اخير بحث انحلال شوراي صدور پروانه ساخت مطرح بوده، مبني بر اينكه ساخت فيلم به عهده خود فيلمسازان گذاشته شود، چون فيلمسازان خودشان مي‌دانند سرمايه‌اي كه به كار مي‌گيرند كجاي فيلم بايد مميزي و كجا نبايد نكاتي منتشر و عنوان شود. به بيان ديگر خود سينماگران با خطوط قرمز بيشتر آگاهند. اما در دوره جديد انگار دشوار‌تر هم شده.
چندين بار بحث انحلالش مطرح بوده اما انحلالش لزوما مورد تاييد همه اهالي سينما نبود. دليلش هم اين است كه در كشوري هستيم كه معلوم نيست قوانين آن روز به روز چه تغييري قرار است بكند و آدم‌هايي كه قرار است آن قوانين را تفسير كنند مي‌توانند متغير باشند به اين نكات اعتمادي نيست. بله، تهيه‌كنندگان و كارگردانان مي‌گفتند آن امتياز اوليه و مجوز را براي ساخت فيلم بگيرند اما ما از كجا مي‌دانيم فردا شوراي پروانه نمايش با چه سليقه‌اي به فيلم‌ها نگاه مي‌كند؟ ما به آنها هم اطميناني نداريم. اين شورا متغير است و آدم‌هايش عوض مي‌شوند هر كدام مميزي خاص خود را دارند، هر كدام ديدگاه خودشان را نسبت به هنر دارند و هر كدام يك‌جور به سينما نگاه مي‌كنند .روحانيوني كه در آن شورا هستند گو اينكه بايد بار تمام كارها و مسووليت‌هاي حفظ ارزش‌هاي اخلاقي جامعه را خودشان به عنوان روحاني [تقبل] مي‌كردند و نتوانستند انجام دهند، مي‌خواهند در سينما اتفاق بيفتد و مي‌گويند چرا سينما اين كار را نمي‌كند؟ خب شما چرا نتوانستيد اين كار را بكنيد؟ اين وظايف مساجد بوده، وظيفه سينما نيست. اينكه رابطه پدرها و مادرها با بچه‌ها چگونه بايد باشد كه وظيفه سينما نيست كه بخواهد آموزش دهد، اين وظيفه آموزش و پرورش است، وظيفه تلويزيون و مساجد است. همه را به دوش سينما انداخته‌اند. بعد آنها به شوراي پروانه نمايش مي‌آيند و به فيلم‌هاي ما اين نگاه را دارند. خب من دلم خوش است كه مجوز اوليه به عنوان پروانه ساخت دارم كه فردا اگر خواستم نشان دهم بگويم كه اين فيلم را با پروانه ساختم. دوستان ما مي‌ترسند كه در حال حاضر سرمايه ده ميليارد را براي توليد فيلم راه بيندازند فردا شوراي پروانه نمايش بگويد من اصلا با اصل فيلم مخالفت دارم. ببينيد، اين اتفاق براي خود ما افتاده است كه مي‌گويم. ما در سال 99 از وزارت ارشاد بابت سريال خسوف مجوز مي‌گيريم؛ دوازده، سيزده فيلمنامه ارايه مي‌دهيم و پروانه مي‌گيريم و در سال 99 شروع به ساخت سريال مي‌كنيم. در ارديبهشت و خرداد 1400 ساترا به ما مي‌گويد اين فيلمنامه رد است و نبايد بسازيد. ما به آنها گفتيم پنج ماه فيلمبرداري مي‌كنيم. مجوز از وزارت ارشاد گرفتيم كه قانوني بوده و حالا شما آمديد و ... بعد از دو ماه كشمكش و برو بيا گفتند حالا به اعتبار شما و چون سرمايه‌گذاري شده، بسازيد ولي ما بايد نظارت كنيم. حالا شما بگوييد اگر من مجوز ارشاد را نداشتم، تكليفم چه مي‌شد؟ من با مجوز شروع مي‌كنم و جاي ديگر مي‌آيد كار ما را رد مي‌كند و مي‌گويد من آن مجوز را قبول ندارم. ما وقتي در اين بي‌ثباتي به سر مي‌بريم هر ارگاني حرف خودش را مي‌زند و من نمي‌دانم فردا ساترا، مسوول قضيه است يا ارشاد يا تلويزيون.
 صحبت از سريال «خسوف» شد كه شما يكي از نويسندگان و تهيه‌كننده آن بوديد. تا حدودي استقبال خوبي از سريال شد. 
آقاي ميري بايد درباره سريال صحبت كنند. مي‌توانم بگويم توقعي را كه داشتيم، برآورده كرد. نه من و نه آقاي ميري ادعا نداشتيم كه كاري ساخته بشود كه مخاطب شگفت‌زده شود. هيچ‌ وقت هيچ‌ كدام‌مان در هيچ مصاحبه‌اي چنين ادعايي نداشتيم. ما فكر كرديم كار آبرومندي انجام دهيم و سريالي براي شبكه نمايش خانگي بسازيم كه مخاطب را راضي كنيم. طبق آماري هم كه از شركت نماوا داريم، آمار مخاطبان روزبه‌روز بالا رفت و به جاي خوبي رسيد. من نه آدم خودشيفته‌اي هستم كه گول چهار نقد خوب را بخورم و نه آنقدر ضعف اعتماد به نفس دارم كه وقتي دو نفر گفتند كار بد است با خودم بگويم واي چه كار بدي كردم! هميشه فكر مي‌كنم سخت‌گيرترين منتقد خودم هستم و مي‌فهمم كارم چطور شده. در رابطه با خسوف هم به عنوان كسي كه كنار كار بودم، مي‌گويم خيلي از نكاتي كه در ذهن داشتيم [عملي] شد و خيلي‌ها نكات نشد و يك جايي هم شايد ضعيف درآمد. بعضي جاها هم خيلي خوب درآمد. در مجموع من و آقاي ميري نمره قبولي مي‌گيريم.
 مهم‌ترين نكته درباره سريال خسوف استفاده از بازيگران غير جديد بود. كار نويي بود با چهره‌هايي جديد و تازه‌نفس. بودجه كار نبايد خيلي بالا بوده باشد. چينش بازيگران جديد در آن كار اساسا ريسك بود.
خسوف جزو سريال‌هاي گران نبود و متوسط بود. بله، ريسك بود ولي اساسا سينماي ايران راهي جز اين ندارد. يكي از معضلات ما در سينما افزايش عجيب و غريب دستمزد بازيگران است كه به اعتقاد من سينما را به سمت نابودي سوق داده و شبكه نمايش خانگي را هم به سمت نابودي مي‌برد، چون بودجه يك ظرفيتي دارد. نمي‌توان 50 تا 60 درصد بودجه 50 ميليارد توماني يك سريال را به بازيگران آن اختصاص داد، چون كار را زمين مي‌زند. ما نياز به شكستن اين فضاي دستمزد بازيگران داريم. دستمزدهاي نجومي كه به اعتقاد من هيچ منطقي هم ندارد . شما به آن بازيگران بالايي كه مي‌گويند ماهي يك ميليارد مي‌گيرم نگاه نكنيد كه انگار اوضاع با همين تمام است. وقتي او مي‌گويد من ماهي يك ميليارد مي‌گيرم بازيگر كوچك‌تر هم مي‌گويد من ماهي 250 ميليون مي‌گيرم و يك تهيه‌كننده براي يك سريال هشت يا ده ماهه براي بازيگري كه اگر بيلبوردش در خيابان نصب شود و كسي او را نمي‌شناسد بايد سه ميليارد پول بدهد در حالي كه عوامل پشت صحنه شايد يك‌دهم آن دستمزد را دريافت مي‌كنند. اين به نظر من ظالمانه است. قبلا گفتم به زودي يك شكاف طبقاتي درون گروه‌هاي سينمايي ايجاد مي‌كند. بازيگري كه آن‌جور دستمزد مي‌گيرد يواش‌يواش مي‌گويد (از خودم نمي‌گويم) ماشين مجزا بايد من را بياورد، راننده و ماشين بايد براي من باشد مرا بياورد و ببرد. يا دستيار خودم را بايد داشته باشم تا سر صحنه آب و چايي مرا بدهد. وقتي چنين بازيگري باشد كه اين‌گونه كار مي‌كند شما فكر مي‌كنيد عوامل سر صحنه دل‌خوشي نسبت به اين آدم دارند؟ يا با كينه به او نگاه مي‌كنند؟ ممكن است تو روي اين بازيگر بخندند چون زورشان به او نمي‌رسد اما حتما يك بغض و نفرتي نسبت به اين آدم پيدا مي‌كنند . اين فضاي سينما و سر صحنه را به هم مي‌ريزد. من اطلاع دارم سر صحنه‌اي كارگردان و دو بازيگر او و فيلمبردارش ميز غذاي جداگانه گذاشته مي‌شود. اين فضاي اخلاقي حرفه ما را به هم مي‌ريزد و به اعتقاد من نفرت ايجاد مي‌كند.
تمام دل‌خوشي ما اين بود كه وقتي سرصحنه هستيم از آبدارچي تا تهيه‌كننده و كارگردان يكسان هستيم با هم زندگي مي‌كنيم ولي اين دستمزدها فضا را به هم مي‌ريزد . دوستان تهيه‌كننده ما بايد تلاش كنند اين فضا را بشكنند. به خصوص اينكه ظرفيت بسيار خوبي در بازيگران جوان دختر و پسرمان داريم. نه فقط در بازيگران جوان‌مان كه در بازيگر‌هاي ميانسال‌مان آنقدر بازيگران تئاتري خوب ناشناخته داريم كه بسيار خوب بودند اما ديده نشده‌اند كه مي‌توانيم از آنها استفاده كنيم و يك تعادل در صنعت سينما و دستمزدها ايجاد كنيم.
آنهايي كه اين نگاه را ممكن است در حرف تاييد كنند اما در عمل از همان روش استفاده مي‌كنند فقط نوك دماغ خود را مي‌بينند و فقط همان پروژه را مي‌بينند و مي‌گويند بگذار اين پروژه را انجام دهم و سودش را ببرم . آنها در درازمدت نگاه نمي‌كنند كه باعث مي‌شود همه ما زمين بخوريم و همه ما تعطيل شويم، چون اقتصاد كه اين‌گونه نيست كه پول از آسمان مي‌آيد و حالا شما با هر قيمتي كه خواستيد كار كنيد، خير بايد پاسخگو باشند، چون عرضه و تقاضاست . ولي من فكر مي‌كنم اين مسير به جاهايي مي‌رود كه درآينده خيلي خطرناك مي‌شود.
 صحبت از پشت صحنه سينما شد. بحثي در چند وقت گذشته ميان خانم‌هاي سينماي ايران مطرح است كه در كليت به جنبش «مي‌تو» معروف است و قطعا شما هم شنيديد كه آنها از بي‌اخلاقي در پشت صحنه سينماي ايران صحبت مي‌كنند. اگر مايل باشيد براي‌مان توضيح دهيد كه اين بحث چقدر در سينماي ايران جدي است و چه نظري در اين رابطه داريد؟
البته بگويم جنبش «مي‌تو» با خانم‌هايي كه بيانيه صادر كردند در عمل جداست و دو جريان مختلف هستند. متاسفانه ما در شرايطي زندگي مي‌كنيم كه روز به روز ارزش‌هاي اخلاقي سقوط مي‌كند. هر قدر ريا و تزوير و تظاهر مذهبي بالا مي‌رود، ريزش اخلاقيات و فضايل انساني هم كه هميشه شعارش را مي‌داديم، بيشتر مي‌شود. اينها با هم نسبت عكس دارند. به اعتقاد من، اين مربوط به كل جامعه ايران است و وقتي مي‌گويم نزول و سقوط اخلاقيات و از دست دادن چيزهايي كه براي ما ارزش بوده، اين فقط جنبه‌هاي اقتصادي نيست. [گرچه] در جنبه‌هاي اقتصادي فساد بدجور ريشه دوانده. رشوه گرفتن يك ارزش شده و ديگر قبحي ندارد. اگر قديم مي‌گفتيم آدم شريفي است كه رشوه نمي‌گيرد، امروز مي‌گوييم طرف ببو است، بعد به كسي كه با زدوبند و حقه‌بازي به جايي مي‌رسد، مي‌گوييم باجربزه! خب، اين اتفاق كه فقط در عرصه اقتصاد نمي‌افتد! در مناسبات اجتماعي ما هم هست. آدم‌ها فقط به خودشان فكر مي‌كنند. صبح به صبح كه از خانه بيرون مي‌آيند فكر مي‌كنند زره آهنين بپوشند وارد اين شهر شلوغ بشوند و وارد اين جنگل شوند. بجنگند تا شب بتوانند قوت مختصري براي خانواده‌شان ببرند. در اين جنگيدن قرار نيست من به كسي رحم كنم. قرار است كه تنه بزنم و جلو بروم و خودم را حفظ كنم. به قول معروف، گليم خودم را از آب بيرون بكشم. خب، اين فردگرايي به ‌شدت گسترش پيدا مي‌كند. خود مسوولان همه مي‌دانند و آمارش هم هست. اين سقوط اخلاقي وقتي در عرصه‌ها وجود دارد در مناسبات زنان و مردان يا مناسبات كاري زنان و مردان هم وجود دارد كه باز فقط مربوط به سينما نيست . اين موضوع را در كلان مملكت داريم . دختر جواني كه در فروشگاهي به عنوان فروشنده مي‌خواهد استخدام شود يا در مطب دكتر به عنوان منشي استخدام شود او شايد خيلي خوب اين نكات را درك مي‌كند كه اين ربطي به سينما ندارد. 
مگر مي‌شود كه در كل كشور و در تمام مناسبات اين ريزش وجود داشته باشد و سينما از اين قضيه مصون باشد؟ قطعا در سينما هم اين اتفاق افتاده همان‌طور كه در سينما صحبت از پول‌هاي كثيف يا بحث‌هاي اقتصادي مشكوك مي‌كنند . اين از كجا به سينما آمده؟ ازكل جامعه به سينما آمده.
نكاتي كه دوستان و همكاران خانم در بيانيه‌شان مطرح كردند، از اين زاويه كاملا درست است و كسي با آن مخالفتي ندارد متاسفانه چيزي كه شايد ده يا بيست سال پيش به ندرت در سينما داشتيم يا بسيار كمياب بود الان وجود دارد. شايد تنها اختلافي كه بين ما وجود دارد، اين است كه من معتقد نيستم كه سيستماتيك است، چون وقتي مي‌گوييم سيستماتيك معنايي دارد ولي وقتي مي‌گوييم آدم‌ها به صورت فردي ممكن است كاري كنند معناي ديگري دارد. نكته ديگر كه ممكن است با دوستان اختلاف داشته باشيم، اين است كه وقتي حركتي را شروع مي‌كنيم بايد تبعاتش را هم ببينيم، لزوما ممكن است آن حركت تا انتها آن مسيري را كه مي‌خواهيم پيش نرود، ممكن است جريانات ديگر وارد شوند و آن را دست خودشان بگيرند و به سمت و سوي ديگري ببرند. ما اين موارد را در خانه سينما داشتيم. در شوراي صيانت خانه سينما كه حداقل چهار سال خودم رييسش بودم چند پرونده از اين دست داشتيم كه مورد بررسي قرار گرفته اما بدون اينكه بخواهيم روي اين پرونده‌ها هياهويي كنيم، آن كسي كه حكم محكوميتش صادر شده به صنف مربوطه اطلاع داده شده و شامل محروميت‌هاي صنفي هم شده. مي‌خواهم بگويم شوراي صيانت در خانه سينما وجود داشته برخلاف شوراي داوري. شوراي داوري به مسائل حقوقي بچه‌ها رسيدگي مي‌كند. شوراي صيانت حافظ شأن و منزلت اهالي سينماست كه اين مورد هم جزو آن است. 
در اين شورا هم نمايندگان صنوف هستند كه خودشان افراد را انتخاب كردند به همراه رييس هيات‌مديره خانه سينما كه در اين شورا هستند.حالا مي‌شود آن شورا را تكميل و گسترش داد و اين بحث‌ها را درون خانواده سينما حفظ كرد با حفظ حريم شخصي افراد و با حفظ حرمت افراد و به ‌شدت هم با آن سخت برخورد كرد كه من به شخصه بسيار با آن موافقم.  بر خلاف بسياري از دوستان كه مي‌گويند خيلي از دختران جوان خودشان پيشنهاد مي‌دهند، ولي من در آن مورد هم خودمان را مقصر مي‌دانم چون معتقدم خودمان شرايطي ايجاد كرديم كه يك دختر جوان فكر مي‌كند براي اينكه وارد كار شود بايد اينچنين پيشنهاداتي را بدهد. در آن مورد هم من مقصرم و نمي‌توانم بگويم او مقصر است. معتقدم ما مقصريم. ما هستيم كه اين شرايط را ايجاد كرديم. ما بايد شرايطي ايجاد كنيم كه او احساس كند كه اصلا نيازي به چنين باج دادني نيست . يا آن پسر جوان بازيگري كه مي‌آيد بداند كه نياز به باج دادن مالي نيست. در تمام اين موارد ما مقصريم و تقصير را گردن ديگري نيندازيم. 
اما با شيوه و مسيري كه مي‌رود به شخصه فكر مي‌كنم بهتر است اين مسير بيايد در خانه سينما تحت امر صيانت و با حضور دوستان و صنوف خانه سينما . 
قبل از اينكه بخواهيم اسامي آدم‌ها را نام ببريم كه در جنبش «مي‌تو» اين اتفاق مي‌افتد كه من نمي‌دانم در هيچ دادگاهي هم قبل از اينكه چيزي ثابت شود حق نداريم اسم آدم‌ها آورده شود و درباره‌شان صحبت كنيم . بياييم در خانه سينما و آنجا حلش كنيم و آنجا محكوميت و محدوديت بدهيم.هر چيزي كه بتواند فضاي ما را سالم‌تر كند را در خود خانه سينما انجام دهيم . خانه سينما خانه همه ماست . بايد حريم و محل امنيت ما باشد، چه مردان و چه زنان سينما. اگر جاهايي خدشه وارد مي‌شود بايد آنجا درستش كنيم نه اينكه بخواهيم از بيرون حركت كنيم. وقتي شما از بيرون حركت مي‌كنيد و به اين شكل درون ماجرا قرار مي‌گيريد يكي از تبعاتش اين است كه اين موضوع براي خود دوستان هم خوب نيست و جو بي‌اعتمادي در جامعه نسبت به سينما به و جود مي‌آيد.  به عنوان مثال، اگر براي كار آقاي ميري يا سريال لحظه گرگ و ميش 3500 نفر دختر و پسر تست مي‌دهند لابد امنيتي احساس كردند كه آمدند تست دادند. اگر بخواهيم اين امنيت را با فضا‌سازي از بين ببريم لطمه‌اش را خودمان خواهيم خورد و همكاران زن ما كه در سينما با ما كار مي‌كنند و خانواده‌هاي‌شان با آرامش اين موضوع را تحمل مي‌كنند كه در محيطي امن همسرشان، مادرشان و دخترشان مشغول به كار است. وقتي جو بي‌اعتمادي لجام‌گسيخته را ايجاد كنيم، تبعاتش اين است كه آشفتگي‌هايي در سينماي ايران پيش مي‌آيد. همان‌طور كه گفتم حركت را مي‌توانيم شروع كنيم ولي كاش يك مقداري به تبعات اين حركت و مسيري كه طي مي‌كند هم فكر كنيم كه خداي نكرده جريان‌هاي ديگر بر آن غالب شود و حركت را از مسير اصلي خارج كند شايد هدف اصلي كساني كه اين حركت را شروع كردند خودشان هم بگويند كه قرار نبود به اينجا برسد، قرار بود به جاي ديگري برسد. نكته مهم ديگر اينكه دنبال تب و تاب لحظه‌اي نباشيم. گاهي وقت‌ها حركات داغي را شروع مي‌كنيم اما يك ماه بعد فراموش مي‌شود ولي به اعتقاد من كاري را شروع كنيم كه فراموش نشود و ماندگار باشد و نه اينكه بگويند جوي ايجاد كردند و يك ماه بعد هم همه يادشان رفت. ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه هيچ خبري بيشتر از دو، سه روز داغ نيست. يعني شما نگاه كنيد اوج داغي خبر خانواده آقاي قاليباف در تركيه با خبر آرد كه قرار است ده برابر شود تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرد. مطمئن باشيد سه روز ديگر خبر ديگري مي‌آيد كه همه اين موضوعات يادمان مي‌رود.بنابراين كاري كنيم كه ماندگار باشد. مكانيسمي در خانه سينما ايجاد كنيم براي دوستاني كه الان كار مي‌كنند و دوستان جديدي كه مي‌خواهند وارد شوند فضاي امن ايجاد شود. 
 حرف شما درست است ولي بعضي‌ها معتقد بودند خانه سينما نسبت به اين مساله موضع محافظه‌كارانه گرفته. 
من خيلي دوست دارم دوستاني كه اين نظر را دارند مثلا بگويند دو مورد يا يك مورد شكايت بوده كه بهش رسيدگي نشده. يعني بگويند: «ببينيد برگه شكايت وجود دارد، آنجا شكايت كردم و رسيدگي نشده». حداقل در چهار سالي كه من در شوراي صيانت بوده و در يكي، دو سال اخير هم مي‌دانم چنين موردي نداشتيم. موضع خانه سينما محافظه‌كارانه نيست. خانه سينما لزوما ممكن است اخبارش را بيرون ندهد. سعي مي‌كند حفظ خانواده كند و درون خانواده مسائل را حل كند. خب، شما در خانواده با فرزند يا همسرتان دعواي‌تان مي‌شود. سعي مي‌كنيد دعواي‌تان در چهارديواري خانه بماند و صداي‌تان بيرون نرود. حتي آبروداري مي‌كنيد و مي‌گوييد يواش حرف بزن تا همسايه بغلي نشنود. خانه سينما مي‌خواهد يواش حرف بزند. خانه سينما دارد حريم همه اعضايش را حفظ مي‌كند و اگر چنين مواردي وجود دارد -كه دارد- ما اصلا منكرش نمي‌شويم. همان‌طور كه منكر مسائل شديد مالي نمي‌شويم. متاسفانه بايد گفت فساد بابت اينكه بازيگر زن نقشي را قبول كند، راجع به آقايان هم وجود دارد. يعني چقدر پول مي‌دهي تا به تو نقش بدهم؟ حالا براي خانم‌ها جور ديگري است. به نظر من جفتش زشت و بسيار قبيح است كه به جوان‌هايي كه مي‌آيند بگوييم چقدر پول مي‌دهي تا به شما نقش بدهيم. متاسفانه اينها مسائلي است كه وجود دارد و ما با حفظ حرمت كليت سينما، بايد اينها را اصلاح كنيم. به شخصه منافع كلي سينما براي من ارجح است؛ يعني اينكه [معتقدم] بايد با كساني كه به‌ شدت علاقه‌مند هستند سينما را بزنند و بگويند همه سينمايي‌ها فاسد هستند و ... مقابله كرده و حرمت تك‌تك اعضا را حفظ كنيم. حتي در مواردي كه به قوه قضاييه مي‌رسد، اگر شكايت صورت بگيرد و ثابت هم بشود، باز هم اسم و عكس آدم‌ها را بيرون نمي‌دهند! يعني [قانون] حريمي براي آدم‌ها قائل است. ما متاسفانه به يك‌باره همه اين حريم‌ها را كنار مي‌گذاريم. به شخصه ترجيح مي‌دهم فعلا هيچ قضاوتي نكنم. اگرچه من هم چيزهايي شنيدم و مي‌دانم اين مسائل وجود دارد اما قضاوت كار سختي است. 
نسخه كامل ويديويي اين گفت‌وگو را  در سايت « اعتماد آنلاين» بخوانيد.
   مي‌گويند گربه را گوشه ديوار بيندازي چنگ مي‌اندازد. آدم‌ها را نبايد در شرايطي قرار دهيم كه دست به واكنش‌هاي تند بزنند. آدم‌ها هميشه بايد احساس كنند كه مفري هست. راه اميدي هست. الان بيكاري است ولي دو ماه ديگر كار داريم؛ ولي اگر احساس كنم تا يك‌سال ديگر بيكارم يا اين حرفه را كنار مي‌گذارم، يا دست به دزدي مي‌زنم يا راه مي‌افتم مي‌روم دم وزارت ارشاد و داد و فرياد مي‌زنم و مي‌گويم آقا كسي به داد من برسد.


   متاسفانه چه در تلويزيون و چه در شبكه نمايش خانگي شاهد اين روند هستيم. ظاهرا گروه جديد آمدند و مي‌خواهند برنامه‌هاي جديد از هنر ارايه دهند. تعريف جديدي از جايگاه هنرمندان بدهند و به ما بگويند كه شما هنرمندان چگونه بايد باشيد. چگونه بايد نقاشي بكشيد. چگونه شعر بگوييد و لابد چگونه مجسمه‌سازي كنيد! ولي براي من مثل روز روشن است كه يك‌سال ديگر شكست مي‌خورند و همه ‌چيز دوباره برمي‌گردد به جاي قبل. فقط ما دوباره چند سال هزينه مي‌دهيم و چند سال بيكاري داريم.
   دوستان ما در وزارت ارشاد همچنان با آيين‌نامه‌هايي حركت مي‌كنند كه متعلق به بيست يا سي سال پيش است. يك موقعي براي اينكه من فيلم بسازم بايد در نوبت قرار مي‌گرفتم و از فارابي دوربين مي‌گرفتم، نگاتيو فقط فارابي داشت الان ديگر نگاتيو و دوربين شوخي است. من با موبايلم مي‌توانم فيلم بسازم، نياز به هيچ گونه مجوزي ندارم و فيلم را هم با دو كليك روي اينترنت به هر جشنواره‌اي كه دلم بخواهد مي‌فرستم. در حالي كه اين فيلم‌ها را پيش از اين بايد به ارشاد مي‌بردم و سيم و سربش مي‌كردم و مجوز مي‌گرفتم و گرفتاري داشتم.
   درباره جنبش مي‌تو و سينماي ايران بر خلاف بسياري از دوستان كه مي‌گويند خيلي از دختران جوان خودشان پيشنهاد مي‌دهند، خودمان را مقصر مي‌دانم چون معتقدم خودمان شرايطي ايجاد كرديم كه يك دختر جوان فكر مي‌كند براي اينكه وارد كار شود، بايد چنين پيشنهادهايي بدهد. ما هستيم كه اين شرايط را ايجاد كرديم. ما بايد شرايطي ايجاد كنيم كه او احساس كند اصلا نيازي به چنين باج دادني نيست. يا آن پسر جوان بازيگري كه مي‌آيد بداند كه نياز به باج دادن مالي نيست. در تمام اين موارد ما مقصريم و تقصير را گردن ديگري نيندازيم. 
   بسياري از كساني كه خواستار پايين كشيدن فيلم «مارمولك» بودند، خودشان فيلم را نديده بودند و بر اساس روايت‌هايي كه به آن شده بود چنين نظرات و فتواهايي داده بودند. اگر امروز از مديران سينمايي سابق چهل سال گذشته اين نكات را بپرسيد، مي‌گويند كه ناشي از شرايط بود ما نمي‌توانستيم كاري كنيم. خب معيارهاي اخلاقي و شرعي كه قاعدتا نبايد فرقي كرده باشد. منافع و مصالح ملي كه قاعدتا نكات ثابتي است . چه چيزي فرق كرده كه اين فيلم در يك مقطعي سازندگان آن منوچهر محمدي و كمال تبريزي كارشان به قوه قضاييه و دادگاه مي‌رسد و امروز از تلويزيون پخش مي‌شود.