پیمان مولوی ما زیر بار الگو توسعه نمی‌رویم!

در تمامی نشست‌ها و همایش‌هایی که در زمینه تامین مالی، سرمایه‌گذاری و مباحث اقتصادی در صنایع گوناگون حضور داشته‌ام یک موضوع برایم بسیار جالب بوده و هست؛
اینکه همواره مسئولان که سکاندار اقتصاد و توسعه کشور هستند از ارائه هرگونه مدل ملموسی که منجر به توسعه شده باشد پرهیز می‌کنند و بیشتر از مدل‌های آزمایشگاهی که هیچ کشوری تا به حال از آنها بهره نبرده‌ نام می‌برند و با ارائه گزارش‌های مفصل و اسلاید پشت اسلاید آن را برای بینندگان یا شنوندگان تبیین می‌کنند.
پرسش اساسی در این زمینه این است که آیا بدون داشتن الگو یا الگوهایی از پیشرفت و توسعه، امکان پی‌ریزی توسعه در ابعاد گوناگون و در نهایت همه‌جانبه وجود دارد یا خیر؟
برای مثال از بازارهای مالی و سرمایه‌گذاری شروع می‌کنیم. دو بال این حوزه نظام بانکی و بازار سرمایه هستند. هنوز برای بسیاری از دست‌اندرکاران بخش خصوصی و سایر فعالان معلوم نیست که قرار است نظام بانکی ایران سر از نظام بانکی تراستی ژاپن دربیاورد یا با الگویی مانند نظام کارای چند سطحی آلمان به فعالیت ادامه دهد یا علاقه‌مند به نزدیک شدن به نظام مالی انگلوساکسونی مبتنی بر مدل بریتانیا یا آمریکا است یا نوعی بانکداری مبتنی بر بانکداری اسلامی در سایر کشورهای اسلامی یا غیراسلامی را طلب می‌کند. با بررسی روندهای بانکداری ایران به این نکته می‌رسیم که در واقع هیچ کدام از الگوی یادشده سرلوحه و هدف نهایی بانکداری ایران نیستند. درحقیقت مدل بانکداری در ایران به‌طور تقریبی با هیچ مدلی در جهان مشابهت ندارد. چنانچه به لحاظ استفاده از مدل‌های مدیریت ریسک جزو ضعیف‌ترین‌ها هستیم اما در شیوه‌های پرداخت در برخی موارد بسیار پیشرفته، اما هنوز تکلیف‌مان با فلسفه بانکداری روشن نیست.


در حوزه بازار سرمایه نیز مردد هستیم. بسیاری از مدیران کلان دولتی آشنایی با بزرگ‌ترین ابزار تامین مالی جهان ندارند و فقط در سطحی غیرکاربردی با آن و مکانیسم‌هایش آشنا هستند. در این حوزه نیز معلوم نیست می‌خواهیم بازار سرمایه‌ای مانند ژاپن، چین، آلمان یا آمریکا داشته باشیم؟ الگوهای هرکدام متفاوت و کارکردهای‌شان بسیار فراتر از تصور ما از بازار سرمایه است.
در حوزه‌های زیرساختی نیز وضعیت به همین منوال است. تکلیف توسعه زیرساخت‌ها مشخص نیست. کارخانه فولاد ساخته‌ایم اما در وسط بیابان، زمین‌های زراعی داریم اما در جایی که کمترین میزان بارندگی و آب را دارد، سد زده‌ایم؛ سدهایی که برق تولید کرده‌اند اما باعث نابودی محیط‌زیست شده‌اند، خودرو می‌سازیم اما با همان‌ها شهرها‌ی‌مان را شلوغ و آلوده می‌کنیم، در تهران با اینکه می‌دانیم مترو و حمل‌ونقل ریلی و شهری در اولویت است، اتوبان پشت اتوبان ساخته‌ایم؛ مثال‌ها بسیار هستند اما الگویی در میان نیست. به نظر نگارنده نداشتن الگویی روشن و قابل‌لمس در حوزه‌های گوناگون ما را به ناکجاآباد خواهد برد. نبود الگو و پیروی نکردن از الگوی‌های ساختاری مشخص موجب خواهد شد هیچ تصوری از نتیجه کار برای‌مان وجود نداشته باشد و همانطور که در سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ دیده‌ایم به‌طور تقریبی در بیشتر حوزه‌ها به آنچه می‌خواستیم نرسیم. در این بین توجه به این نکته هم ضروری است که فقط ۷ سال برای تحقق اهداف پیش‌بینی شده در افق ۱۴۰۴ زمان باقی مانده است. در خاطرات زنده‌یاد دکتر نیازمند نکته‌ای وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نیست. در بحبوحه دهه ۴۰ که ایران بیشترین رشد صنعتی را در جهان به خود اختصاص داده بود، کره جنوبی علاقه‌مند به الگوبرداری از مدل توسعه ایران بود. با توضیح موارد یادشده باید گفت الگوبرداری می‌تواند چشم‌انداز ملی ایجاد کند و تصمیم‌سازان و اجراکنندگان را در مسیر و هدفی که دارند منسجم‌تر سازد. در این بین نباید فراموش کرد که با الگوبرداری می‌توان در عصر حاضر بهترین‌ها را از کشورهای گوناگون برگرفت و به اجرا گذاشت. در این صورت دیگر نیاز به اختراع چرخ از ابتدا نیست و می‌توان با طی کردن مسیر موفقیت یک کشور با توجه به شرایط کشور خود، بهترین مسیر را برای پیشرفت و توسعه انتخاب کرد. از انتخاب الگو نهراسیم و زمان را با مدل‌های آزمایشگاهی بدون پشتوانه هدر ندهیم. زمان ارزشمندترین دارایی یک ملت است و نباید حتی یک لحظه از آن هدر برود.