تئوريسين‌هاي خودعلامه‌پندار و متوهم!

در روزهاي اخير شاهد اظهارات توهين‌آميز دو سخنور درباره فعالان عرصه فيلم و سينما بوده‌ايم كه واكنش‌هاي متعددي به همراه داشته است. اين اولين برگ از دفتر توهين‌هاي اين دسته از افراد نيست و ما در گذشته شاهد اظهارات توهين‌آميز و ادعاهاي عجيب و غريب آنها بوده‌ايم. در اين يادداشت به دلايل اجتماعي رشد اين دسته از مدعيان انديشه‌ورزي يا تئوريسين‌هاي خودخوانده خواهيم پرداخت.  ريشه‌هاي رشد تئوريسين‌هاي خودخوانده را بايد در انجماد گفتمان‌هاي فكري مطرح جامعه ايران جست‌وجو كرد كه جامعه تشنه انديشه‌هاي جديد را به دامن افرادي سوق مي‌دهد كه با ساختارشكني و انتخاب گزينشي برخي دال‌هاي گفتمان‌هاي رايج، مفصل‌بندي التقاطي از آنها ارايه مي‌كنند. اين گفتمان‌هاي التقاطي به عنوان بدل و شكل نوين گفتمان‌هاي موجه به جامعه القا مي‌شود. اين نوع گفتمان يا آنچه در اين نوشتار از آن به شبه‌انديشه نيز ياد مي‌كنيم، تصوير و تفسيري واژگونه از مسائل، ريشه‌ها، اولويت‌بندي و راهكارهاي مقابله با آنها ارايه مي‌دهد. ترويج شبه‌انديشه‌ها در سطح جامعه نه تنها كمكي بر حل مسائل نيست، بلكه با تحريك عامه به فوران نابهنگام احساسات و هيجانات زودگذر مانعي مهم در راه عقلانيت و مصلحت‌انديشي است. سخنوران اين گفتمان‌هاي التقاطي و مروجان شبه‌انديشه‌ها به جاي آنكه تحت مشاوره‌هاي روانشناختي قرار گيرند در انجماد گفتمان‌هاي ديگر فرصت پيدا مي‌كنند ..
تركيبي از توهم و تفكر را به نام انديشه جديد به عامه القا كنند. صد افسوس برخي طيف‌هاي سياسي و فرهنگي نيز از آنها به نام تئوريسين حمايت كرده و تريبون در اختيار آنها قرار مي‌دهند و به صورتي گسترده، شبه‌انديشه‌هاي آنها را بازنشر مي‌كنند. اين تئوريسين‌هاي خودخوانده داراي ويژگي‌هاي شخصيتي و توانايي‌هاي فردي ويژه‌اي هستند كه به آنها در جذب مخاطب قدرت خاصي مي‌بخشد. مهم‌ترين ويژگي تئوريسين‌هاي خودخوانده دهه 90 را به صورت زير مي‌توان خلاصه كرد: 
الف- خودعلامه‌پنداري
 تئوريسين‌هاي خودخوانده اين تصور را درباره خود دارند كه داراي دانشي ممتاز و گسترده هستند. آنها سخنان عجيب و جنجالي در حوزه‌هاي مختلف از جمله سياست، سينما، اقتصاد، تاريخ و فلسفه مطرح مي‌كنند، در حالي كه تخصص آكادميك و سابقه روشني در هيچ ‌كدام از اين زمينه‌ها ندارند!  اين خودعلامه‌پنداري موجب شده است آنها در شرايط فرهنگي خاص كشور در سال‌هاي اخير به وي‍ژه انزواطلبي و سكوت يا مهاجرت برخي نخبه‌هاي مطرح، جولان‌دهنده و سخنران محافل در مناسبت‌هاي ديني و اجتماعي شوند.
ب- توهم افشاگري‌هاي جهاني


تئوريسين‌هاي خودخوانده در محافل مختلف سعي در افشاگري‌هاي جهاني دارند! مثلا آنها خبر دارند كه كشورهاي همسايه در حال سرقت ابرهاي باران‌زاي ما هستند، شلوار «جين» برآمده از مفهوم جن و كفش پاشنه‌بلند نماد سُم جن است، تاسيسات هارپ در حال توليد زمين‌لرزه در كشور است، فوتبال نوعي قمار و تماشاي آن معادل تماشاي نبرد گلادياتورهاست، پزشكي نوين تقلبي است و كمر به انقراض نسل بشر بسته است و طب سنتي بايد جايگزين آن شود...! تئوريسين‌هاي خودخوانده در كل به همه ‌چيز با ديده شك و ترديد مي‌نگرند و به‌زعم خود سعي دارند پشت پرده توطئه‌هايي را كه بيشتر ما از آن غفلت داريم به ما عيان كنند؟!
ج- استدلال‌ورزي‌هاي غلط و دور شدن از واقعيت‌ها
 استدلال‌ورزي يا صغري و كبري كردن‌ها و نتيجه‌گيري از آنها نيازمند طي مراحل درست است. آگزيوم‌ها بايد صحيح باشد تا جريان استدلال‌ورزي و نتيجه‌گيري نيز صحيح باشد. در تئوريسين‌هاي خودخوانده اين جريان به صورت ناقص يا غلط پيگيري مي‌شود. اين نتيجه‌گيري‌هاي غلط، ريشه در اطلاعات غلطي دارد كه اين افراد از منابعي نامعتبر خوانده يا شنيده‌اند. متاسفانه حتي برخي از اين افراد با وجود آشكار شدن نظريه‌ها يا پيش‌بيني‌هاي غلط با لجبازي با مسائل برخورد مي‌كنند و اصرار بر حفظ تصورات اشتباه خود دارند. آنها مطالعه‌گراني حرفه‌اي و مشاهده‌گراني كنجكاو هستند. آنها ساعت‌ها در كتاب‌ها، مجلات، روزنامه‌ها، سايت‌ها، برنامه‌هاي تلويزيوني، فيلم‌ها و كارتون‌ها وقت صرف مي‌كنند. اما اين مطالعه‌هاي گسترده ولي سطحي و اين كنجكاوي‌هاي برآمده از ذهن آشفته در خدمت تصور آنها بر تقويت باورهاي غلط است. بر اين اساس آنها با وجود اين تلاش‌ها و تقلاها به منابع معتبري كه باورهاي آنها را رد مي‌كند، اطمينان ندارند. در نتيجه ذهن تئوريسين‌هاي خودخوانده روز به روز از واقعيت‌ها دورتر مي‌شود.
د- تمايل به احساس كنترل امور
به اعتقاد «كارن داگلاس»، روانشناس بريتانيايي يكي از دلايل اعتقاد به تئوري توطئه كه مي‌تواند نياز كاذب انسان‌ها را به تئوريسين‌هاي خودخوانده تبيين كند، پايين آمدن شاخص‌هاي امنيت و افزايش استرس عمومي در جامعه است. اين افراد با اطمينان‌بخشي كاذب مي‌توانند عامه را به حل اين استرس‌ها با راهكارهايي كه خود تجويز كرده، اميدوار كنند. خود اين افراد در تحليل‌هاي خود نگراني‌هاي كاذبي مطرح مي‌كنند كه حس نياز افراد جامعه را به كنترل اين نگراني‌ها افزون مي‌كند. متاسفانه شرايط اقتصادي و سياسي دهه نود اين نگراني‌ها را در افكار عمومي و نياز كاذب عامه را به تحليل‌هاي تئوريسين‌هاي خودخوانده افزايش داده است.
هـ- اعتبارجويي اجتماعي
تحقيقات نشان داده است افرادي كه در جامعه داراي موقعيت اجتماعي خوبي نيستند، بيشتر به تئوري‌هاي توطئه اعتقاد دارند. تئوريسين‌هاي خودخوانده معمولا افرادي هستند كه در هيچ يك از رشته‌هاي علمي نتوانسته‌اند جايگاه معتبر آكادميك كسب كنند. آنها براي كسب اعتبار علمي مسيري غلط طي مي‌كنند. به اين معنا كه با سوءاستفاده از عطش جامعه به دانستن به‌زعم خود بر اساس شالوده‌شكني مسائلي جديد مطرح مي‌كنند. اين شيوه طرح بر اساس مهارت خاص آنها در سخنوري و ايده‌پردازي است كه آنها را در مركز توجه عمومي قرار مي‌دهد. با وجود اين آنها هرگز در مراكز معتبر علمي جايگاهي نداشته و فقط در مراكزي كه خود، حاميان يا مروجان آنها برپا داشته‌اند به عنوان تئوريسين‌ها حضور مي‌يابند.
و- توهين و تخريب نخبه‌ها
 تئوريسين‌هاي خودخوانده سعي در تخريب منتقدان و مخالفان خود دارند. به ويژه زماني كه كذب و توخالي بودن شبه‌نظريه‌هاي آنها بر همه بر ملا مي‌شود. براي بقا در مركز توجه افكار عمومي نه تنها از ارايه پاسخ درباره تصورات‌شان شانه خالي مي‌كنند، بلكه به مغلطه روي آورده و به منتقدان و فعالان سياسي، چهره‌ها و نخبه‌هاي محبوب هنري، ورزشي، جهاني، اقتصادي، علمي، ادبي و عقايد و سلايق مختلف مردم مي‌تازند يا آنها را به استهزا مي‌گيرند. به تازگي آنها با ملغمه توهم و توهين، پرده‌هاي حيا را دريده و ناجوانمردانه اقدام به افترازني‌هاي اخلاقي مي‌كنند.
ز- تناقض در طرد و جذب شخصيت‌ها
طرد و جذب در تئوريسين‌هاي خودخوانده از رويكرد مشخصي برخوردار نيست. به اين معنا كه آنها با قضاوت‌هاي عجولانه، درباره شخصيت‌هايي كه ادعاي توبه و بازگشت به آموزه‌هاي مورد تاييد و تبليغ آنها را دارند، مطالبي در تاييد و تصديق آنها به كار مي‌گيرند كه پس از مدتي كوتاه همگان به اشتباهي بودن آنها پي مي‌برند. اين مساله ناشي از استدلال‌ورزي‌هاي غلط و دور شدن آنها از واقعيت‌هاست. به عبارت ديگر آنها، در جذب و طرد افراد نه بر اساس واقعيت‌ها، بلكه توهمات خويش و تعميم اشتباه جزييات به كل عمل مي‌كنند.  آينده تئوريسين‌هاي خودخوانده از شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعه ايران تاثير مي‌گيرد. به اين معنا كه هر چه شرايط ناامني و استرس ناشي از اين شرايط افزايش يابد، افكار عمومي آمادگي بيشتري دارند تا در دام تحليل‌هاي تركيب يافته از توهم، توهين و شبه‌انديشه گرفتار شوند. خطر جدي‌تر زماني است كه تحليل‌هاي آنها سياستگذاري‌هاي حوزه‌هاي مختلف كشور را تحت تاثير قرار دهد. سكوت و انزواي متفكران اصيل، اين خطر را با گسترده‌تر كردن ميدان مانور اين دسته از مدعيان افزايش خواهد داد. با اين همه مباحثه و مناظره مستقيم با اين افراد به صلاح نيست، چراكه متفكران اصيل قصد ارايه حقايق علمي را دارند در صورتي كه با تكيه بر نظريه «كارن داگلاس»، روانشناس بريتانيايي تئوريسين‌هاي خودخوانده بسته به نيازهاي رواني خود از حس افشاگري، كسب كنترل و چهره معتبر كاذب خود، حقايق مسلم را انكار خواهند كرد. بر اين اساس بهترين شيوه نقد، تحليل غيرمستقيم شبه‌نظريه‌ها بدون ذكر نام اين افراد است. مخاطب قرار دادن مستقيم آنها با برآورده كردن نياز آنها به كسب حيثيت اجتماعي، موجب خواهد شد بر توهمات خود اصرار بيشتري داشته باشند. اما در سطحي كلان، نقش نظام آموزش و پرورش در پرورش نسلي كه با روش تفكر و استدلال منطقي آشنايي بيشتري داشته باشد، غيرقابل انكار است. اين كار به تمايز بين توهم و واقعيت و علم و شبه‌علم در نزد افكار عمومي كمك شاياني خواهد كرد.