بی‌اخلاقی یک اصلاح‌طلب به نام اخلاق دعایی

درگذشت سید محمود دعایی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات برای برخی اصلاح‌طلبان این فرصت را فراهم آورد تا مثل هر اتفاق تلخ دیگری، دنبال ماهیگیری سیاسی خود باشند. محمدجواد روح، عضو حزب اتحاد ملت و از فعالان رسانه‌ای تندرو، یادداشتی در هفته نامه صدا نوشته و درونیات وهن‌آلود خود در باره «انقلابی‌گری» و «جوانان مؤمن و انقلابی» را بیرون ریخته است.
محمدجواد روح از مدح دعایی شروع کرده و نوشته که «داستان دعایی، داستان «شدن» است» و بعد، دلخواه خود در سیاست را به دعایی نسبت داده است: «داستان دعایی برخلاف آنچه گفته‌اند، داستان کنار هم نشاندن اصلاح‌طلبی و انقلابی‌گری در لباس میانه‌روی نیست که پنبه و آتش را نمی‌توان کنار هم نشاند. داستان گذشتن از انقلابی‌گری و رسیدن به اصلاح‌طلبی و میانه‌روی است.»
او انقلابی‌گری را «پیله‌ای» دانسته که برای رشتن ابریشم باید از آن «گذشت»؛ و این به زعم او گذشتن دعایی از انقلابی‌گری را «رشد انسان انقلابی» دانسته و انقلابی‌گری را برای دوران «خامی» و «جوانی» توصیف کرده است. او انقلابی‌گری کنونی را «کسب و کار» و انقلابی‌های کنونی را «دعاگویان» و «ادعاگویان» خطاب کرده است.
سنتگرایان و فقاهتی‌ها عنوان دیگری ا‌ست که او برای انقلابی‌های قبل انقلاب به کار می‌برد و می‌گوید «تا پاک خواندن خود و نجس دانستن غیرخود پیش رفتند» و بعد، در تهمتی آشکار می‌گوید که «بعد از انقلاب هم به حکم دادن و زندان انداختن و اعدام کردن پرداختند.»


آنچه او پاکی خود و نجس خواندن غیرخود توسط انقلابیون می‌نامد، حکم شرعی اسلام در مورد نجاست کفار است و بر همین مبنا، مسلمانان در زندان‌های پهلوی با مارکسیست‌ها تعامل نمی‌کردند. در واقع اصلاً بحث «خود» مطرح نیست تا مبنای نجسی و پاکی باشد، بلکه اعتقاد به خدا موضوعیت دارد؛ معتقدین به وجود خدا، پاک و کفار و انکارکنندگان وجود خدا نجس هستند. اما از همین حکم شرعی هم محمدجواد روح، تحلیل سیاسی درست کرده است!
این هم همانان بعد انقلاب حکم و زندان آوردند که مغالطه روشن است. مگر اداره حکومت بدون دادگاه و زندان می‌شود؟ البته قابل درک است که محمد جواد روح با سابقه زندان و محکومیت، علاقه‌مند باشد که در قوه قضائیه کلاً بسته شود!
روح تصمیم امام برای کنار گذاشتن نهضت آزادی از حاکمیت را زیر سؤال می‌برد. نویسنده صدا در این زمینه به مخاطب القا می‌کند که امام‌خمینی بی‌آنکه بخواهد تحت تأثیر انقلابیون دهه ۶۰ که پیروان خط امام خوانده می‌شدند، کانالیزه شده و مجبور به حذف نهضت آزادی از ساحت قدرت شده است! انقلاب را براندازی لقب می‌دهد، ایدئولوژی را امری سفت و سخت می‌نامد، اسلام را زیر سؤال می‌برد و با تخطئه اسلام و امام و انقلاب، در واقع همه علایق سید محمود دعایی را زیر سؤال می‌برد. گرچه مدعی نوشتن در مدح اوست!
از سویی او چنان بی اخلاقانه و رادیکال می‌تازد و مرز‌های صدق و میانه روی و دین را درمی‌نورد که در عمل، هیچ نسبتی با اخلاق و صفا و میانه روی محمود دعایی پیدا نمی‌کند، گرچه در کلام مدعی مدح او شده است. این هم از تناقض‌های اصلاح‌طلبی رادیکال است، کسی و رفتاری را مدح می‌کنند که در مسیر آن مدح، همه همان اخلاق مدح شده را لگدکوب می‌کنند.