جایگاه ممتاز معلمان، کارگران و بازنشستگان در سپهر سیاسی، فرهنگی و... ایران

کیکاوس پورایوبی - در گذار از تاریخ و تکامل و توسعه علم بالاخص علوم اجتماعی، به نقش و جایگاه پررنگ سازمان‌های اجتماعی و نهادهای ‌مردمی بیشتر پی می‌بریم، به ویژه درمورد آنچه که اینک بطور معمول سرمایه اجتماعی نامیده می‌شود، توجه فزاینده‌ای نشان داده شده است. در بحث سرمایه ملی و اجتماعی که با عضویت افراد در مشاغل مرتبط و یا علاقه‌مند به کنش‌های اجتماعی صورت می‌گیرد، گذشته از اینکه آشکارا سیاسی باشند یا نه، کالایی به نام سرمایه اجتماعی تولید می‌کنند که به نوبه خود پایداری برای جامعه‌ای همراه و همگام در داخل واحد ملی ایجاد می‌کنند. عضویت‌های سازمانی بطور کلی سبب پرش اساسی افراد جامعه می‌شود.
تاثیر آشکار عضویت گروه را وقتی می‌توان دید که سطوح عضویت گروهها در ردیفی از کشورهای گوناگون سنجیده شود، کشورهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته؛ سازمان بررسی ارزش‌های جهانی درباره عضویت در سازمان‌های اجتماعی پرسش‌‌هایی کرده و تفاوتهای مشخصی حتی میان دموکراسی‌های توسعه یافته بدست آورده است.
در یک سر طیف، کشورهای اسکاندیناوی و اروپای شمالی قرار دارند که در آنها شهروندان در سازمان‌های زیادی عضویت دارند ‌‌که دربرگیرنده فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌باشند.
از طرف دیگر طیف کشورهای کمتر توسعه یافته هستند که سازمان‌های بسیار کمتری دارند و شهروندان اندکی عضو آنها هستند. از معضلات اساسی که این نوع کشورها با آن درگیرند علاوه بر عدم دستیابی به حقوق اساسی و ابتدائی، ایجاد هرج و مرج و به آشوب کشیدن خواسته‌های صنفی و عمومی است، عدم مانور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... که منجر به حرکت‌های ناگهانی، انفجاری و فصلی می‌شود با برخورد فیزیکی از طرف قدرت سیاسی و امنیتی و سرخوردگی و حذف این نوع سازمان‌ها را در بردارد؛ در بهترین شکل موجود دولت‌ها راغبند گروه‌های ذی‌نفوذ را شناسنامه‌دار کنند و آنان را به رسمیت بشناسند و گروه‌های ذی‌نفوذ نیز پیرو اساسنامه موجود حرکت‌های لازم را انجام می‌دهند. عضویت در گروه های ذینفوذ کسالت زیست اجتماعی افراد را در چارچوبی معین برطرف می‌کنند و کنشگران ملی و صنفی را در قالب اتحادیه‌های همبستگی برای فعالیت‌های مشخصی هدایت می‌کنند.


از جمله تشکل‌های ریشه دار و تاریخی که دارای نفوذی عمیق در دل جامعه‌اند و زیست هویتی و تکاملی یک جامعه را هم می‌سازند و هم تغییر می‌دهند، کانون معلمان، کارگران و بازنشستگان هستند، آنان در واقع همان سرمایه ملی‌اند، ایشان روح جامعه و نیروی ایمان، شرافت و حضور عدالتند که زیر بنای تاریخ یک ملت را پایه‌ریزی می‌کنند، پس نگذارید بخاطر مشکلات معیشتی راهی خیابان‌ها و کوچه‌ها شوند و با انگ‌های مختلف سرخورده از زندگی و ادامه تلاش شوند. آرامش فکری و روانی یک معلم، کارگر و بازنشسته را در نظر بگیرید که اگر متلاشی شود می‌دانید چه بلایی بر سر جامعه و نسل آینده خواهد آمد؟
تصور اینکه هدایت نسل آینده با انسان‌هایی است که بشدت درگیر معاشند، فرزندان ما چگونه از آنان درس امیدواری به زندگی و آینده را بیاموزند؟
قسم به الفبا و سوگند به ‌قلم، نگذارید این مشکلات و زخم‌ها همچنان رو باز بماند و همچون آتش زیر خاکستر هر از چند گاهی زبانه باز کند و تار و پود جامعه را درهم سوزاند، جای معلم در کف خیابان‌ها نیست و اگر پیامی دارند هر چند اعتراض‌آمیز، جنس زبانش با دیگران فرق می کند، شاهد هستیم در طول سالیان متمادی که این انسان‌های آگاه همواره مشکلات صنفی خود را بیان کرده‌اند، کمتر وارد شعارهای هنجارشکنانه و ساختاری شده‌اند، اما مشکلات همچنان لاینحل باقی مانده است.
مشکلات کارگران نیز چون در قالب اتحادیه‌ها نمی‌باشد و بشکل پراکنده برگزار می‌شود، همواره بشکل نرم بوده است که برای معاش و تامین مایحتاج زندگی صورت گرفته‌، اما این آرامش ممکن است دائمی نباشد و خدای ناخواسته به شکلی ویرانگر طغیان کند، حرکتی کور و آشفته. قشری که چرخ اقتصاد و تولید را در دستانش دارد مشکلات معیشتی باعث می‌شود اولین صدمات را به اقتصاد کشور بزند.
بیایید این دلهای آشفته و روح‌های خراشیده را مرهم باشید و در این کشور بزرگ و پر نعمت نگذارید بیشترین آسیب‌ها را کسانی ببینند که سهمی مهم و بسیار زیاد را در ایجاد امکانات برای دیگران متقبل شده‌اند.
بازنشستگان که زمان آرامش آنان اکنون است دغدغه برای قرص نانی، چند کیلو برنج، تهیه مرغ و گوشت و... را نباید داشته باشند، حداقل در مقطعی از بدترین شرایط اقتصادی دولت را هدایت کنید به دولت رفاه، اصلا در شان نظام و حاکمیت نمی‌باشد تجمع این قشر شریف، شکایت آنان زنگ خطری است برای زیر ساخت‌های اجتماعی، سیاسی و... جامعه.