روزنامه ایران
1401/03/31
اینجا هر کسی باغچه خودش را بیل میزند
اینجا هر کسی باغچه خودش را بیل میزندعطر ریحان و نعناع و پونه فضای پارک را پر کرده است. عقربههای ساعت هشت صبح را نشان میدهد. نگهبان فضای سبز روی یکی از صندلیهای پارک نشسته و با دوستش بلند بلند حرف میزند. جیک جیک گنجشکها ریتم زیبایی به صبح بوستان نارنج داده و گاهی اوقات قار قار کلاغها به شکل خوشایندی آن را به هم میزند.
عکس : رضا معطریان /
ایران : یوسف حیدری گزارشنویس
عطر ریحان و نعناع و پونه فضای پارک را پر کرده است. عقربههای ساعت هشت صبح را نشان میدهند. نگهبان فضای سبز روی یکی از صندلیهای پارک نشسته و با دوستش بلند بلند حرف میزند. جیک جیک گنجشکها ریتم زیبایی به صبح بوستان نارنج داده و گاهی اوقات قار قار کلاغ به شکل خوشایندی آن را به هم میزند. سراغ بوستان خانواده را از نگهبان پارک میگیرم. انتهای پارک را نشان میدهد و میگوید همه اهالی بزرگراه محلاتی و خیابان نبرد این مزرعه را میشناسند. اینجا سالهاست که بخشی از زندگی مردم منطقه شده و بوی عطر سبزیهایش تا چند خیابان آن طرفتر هم پخش میشود.
«اینجا بازنشستگی ندارد. برای همه بازنشستهها هم کار هست. اینجا فقط برای دلت کار میکنی و دستمزد را هم از همین خاک میگیری. نمیدانی وقتی ریحان و نعناع و خیاری که خودت کاشتهای سرسفره میگذاری چقدر لذت دارد.» این را طاهره یکتا میگوید. یکی از زنان محل که سالهاست در این مزرعه سبزی کاری میکند ،زودتر از همه آمده است. نایلون بزرگی به دست گرفته و مشغول چیدن سبزی است. توجهی به اطراف نمیکند و مراقب است همه جای باغچه خوب آبیاری شود. میگوید وقتی با این سبزیها و مزرعه سرگرم میشود دیگر هرچیزی حتی مشکلات زندگی روزانه را فراموش میکند.»
هفت سالی است این مزرعه کوچک را دارم. شش ماه اول سال هیچ وقت سبزی خوردن نمیخرم و به خیلی از دوستان و همسایهها از همین سبزی باغچه میدهم. باور میکنید این دو قطعه از مزرعه خانواده پارک این همه برکت دارد؟ علاوه بر آن برای من و خیلی از همسن و سالها شرایطی فراهم شده تا با کاشت و پرورش سبزی و صیفیجات آرامش فکری پیدا کنیم و روحیه بگیریم. من زودتر از خانمهای دیگر به مزرعه میآیم و مشغول کار میشوم. چیزهایی را که در کلاس آموزش گل و گیاه یاد میگیریم اینجا انجام میدهیم. با همین نکاتی که یاد گرفتهایم سالهاست سبزی میکاریم و استفاده میکنیم. این ایده از شهرداری منطقه 14 شروع شد و شنیدهام برخی از مناطق تهران هم در بعضی از بوستانها مزرعه خانواده درست کرده و در اختیار مردم قرار دادهاند. این بوستان دو تا مزرعه دارد و این بخش از پارک برای بانوان است و آنجا را که میبینی مزرعه آقایان است. سه روز در هفته هم کلاس آموزشی گل و گیاه در اداره فضای سبز برگزار میشود. خیلی از خانمها که در مزرعه خانواده باغچه دارند در این کلاسها شرکت میکنند، ولی آقایان کمتر شرکت میکنند و معتقدند کشاورززاده هستند و همه چیز را بلدند.»
کم کم زنان دیگر از راه میرسند و بیلچه و نایلون و قیچی به دست مشغول چیدن میشوند. گاهی از هم مشورت میگیرند و گیاهانی را که کاشتهاند نشان میدهند. لبخند به چهره دارند و سعی میکنند قبل از شروع کلاس سبزیهای بیشتری جمع کنند. طاهره با دست بوتههای خیار را نشان میدهد و میگوید: «خیلی از مردان و زنان سالمند و بازنشسته در این باغچههای کوچک برای خودشان سبزی و صیفیجات و داروهای گیاهی میکارند. نفع مالی برای ما ندارد، فقط به خاطر روحیه گرفتن سبزی میکاریم و لذت میبریم. کسی هم از ما سبزی بخواهد دست خالی برنمیگردد. مشکل بزرگ ما سارقانی هستند که در تاریکی شب به این مزرعه دستبرد میزنند. ای کاش حداقل به اندازه نیازی که دارند ببرند. آنها خیار و لوبیا را از بوته در میآورند و باعث میشوند دیگر سبز نشوند. اینجا را ببین! چند بوته خیار کاشته بودم، اما الان فقط دو بوته مانده که آنها را بین سبزیها مخفی کردهام تا کامل برسند. چند بار تقاضا کردیم حصار بکشند ولی هنوز خبری نشده.
میخواهیم خودمان بنر بزنیم و روی آن بنویسیم اینجا مزرعه خانواده است، لطفاً بدون اجازه داخل نشوید. چند بار وقتی سارقان مشغول چیدن سبزی و صیفیجات بودند مچشان را گرفتم که گفتند اینجا برای شهرداری است و حق دارند سبزی بچینند. همین ریحان را ببین! اگر رسیدگی کنیم شش بار سبزی میدهد ولی وقتی از ریشه کنده شود دیگر بار نمیدهد. این لوبیا را ببین! خودم کاشتهام، دیروز نیم کیلو لوبیا چیدم و بردم لوبیا پلو درست کردم. بعد از من همه خانمها لوبیا کاشتند. هرچقدر از طعم آن بگویم کم گفتهام. فرق میکند که حاصل دسترنج خودت که مثل بچههایت از آن مراقبت کردهای سر سفره باشد تا چیزی که از تره بار یا مغازه میخری. ما از سم و کود هم استفاده نمیکنیم و همه اینهایی که میبینی ارگانیک است، البته خیلیها فکر میکنند یک شبه میتوانند سبزی و صیفیجات بکارند و روز بعد بچینند. روز اول با کلی ذوق و شوق میآیند و زمین میگیرند اما چند روز بعد تازه متوجه میشوند فکرشان اشتباه بوده. باید زحمت بکشی و هر روز به باغچهات سرکشی کنی. متأسفانه بعضی از آنها بعد از مدتی باغچه را رها میکنند و میروند. ما میمانیم و باغچههایی که دلمان نمیآید آبیاری نکنیم.»
زن چادرش را به کمرش گره میزند تا گِلی نشود. با دقت قیچی را پایین میگیرد و مشغول چیدن میشود. تعارف میکند برای ما هم سبزی بچیند. میگوید اگر یک روز به این باغچه سر نزند تا شب حال خوبی ندارد: «این باغچهها را به محلیها میدهند، یعنی کسی که خانهاش همین اطراف باشد تا بتواند به باغچهاش رسیدگی کند. من 13 سال است اینجا باغچه دارم و انواع سبزی جات و صیفیجات میکارم. این بوته خیار را سه ماه است که کاشتهام. مثل بچهام از آن مراقبت میکنم. هر کسی بخواهد از این سبزیها و خیار و لوبیا میچینم و به او میدهم ،ولی بعضیها حق خودشان میدانند که شب وارد باغچه بشوند و سرقت کنند.»
چند گنجشک کمی پایینتر مشغول نوک زدن به چغندرها هستند. کسی هم کاری با آنها ندارد. طاهره با لبخند آنها را نشان میدهد و میگوید: «این پرندهها حق خودشان را میخورند و این روزی آنها است. سه تا چغندر کاشتهام که همه آنها را گنجشکها خوردهاند. این قسمت را میبینی؟ اینجا گیاهان دارویی میکاریم. دوسالی است زیره میکارم اما آنقدر روی این باغچه پا میگذارند که این گیاه بار نمیدهد. محلیها میدانند اینجا باغچه است ،اما رهگذرها اطلاعی ندارند و از وسطش رد میشوند. با شروع پاییز و سرد شدن هوا دیگر مزرعه بار نمیدهد و زمستان بیل میزنیم که خاک هوا بخورد. اگر یک روز من و این خانمها اینجا نیاییم حالمان بد میشود. خوشبختانه در چند بوستان تهران دیدهام مزرعه خانواده دارند و مردان و زنان بازنشسته یا هر کسی که توانایی داشته باشد باغچه میگیرد و مشغول کار میشود. خیلی از همسن و سالهای من کشاورززاده هستند و کودکیشان در مزارع سپری شده است.»
مشهدی قدرت چهار سالی است که بازنشسته شده و از همان اولین روز خودش را با این باغچه و مزرعه سرگرم کرده است. علاقهای به شرکت در کلاسهای آموزش گل و گیاه ندارد، چون وقتی جوان بوده کشاورزی میکرده و میداند چه چیزی بکارد. با بیلچه مسیر آب را به سمت باغچهاش منحرف میکند و منتظر میماند تا همه سبزیها حسابی آب بخورند. «سه سال قبل بازنشسته شدم. چند روز در پارک با همسن و سالهای خودم مینشستم، ولی از اینکه بیکار بودم حس خوبی نداشتم. وقتی شنیدم اینجا زمین میدهند بلافاصله آمدم و الان هم برای خودم باغچه دارم. سالهای جوانیام در یکی از روستاهای همدان کشاورزی میکردم. اینکه صبح زود بیایی و باغچهات را آبیاری کنی حس و حال خوبی دارد. با سارقان هم مشکلی ندارم. گفتهام هرکسی از باغچه من هرچقدر سبزی و صیفیجات خواست بردارد من حلال میکنم. باور کنید همین که هرروز با یک هدفی از خانه بیرون میآییم و سرمان در این باغچه گرم میشود امیدمان به زندگی هم بیشتر میشود.»
با صدای طاهره خانم همه دست از کار میکشند و راهی ساختمان اداره فضای سبز میشوند: «خانمها زود باشید الان کلاس شروع میشود.» یکی از آنها با خنده میگوید خانمها لطفاً در یک صف حرکت کنید، از زنگ تفریح هم خبری نیست. نسرین ثانی کارشناس آموزش و مشاوره اداره فضای سبز با چند بذر جدید وارد کلاس میشود. میگوید: دنیای این زنان و مردان به همین مزرعه گره خورده است: «طرح مزرعه خانواده سال 85 با هدف جدا کردن مردم از محیط آپارتمانی آغاز شد. تلاش کردیم تا مردم از چهاردیواری آپارتمان به این باغچهها بیایند. 3 هزار و 910 متر مربع مزرعه خانواده در نواحی مختلف شهرداری منطقه 14 داریم. در کنار آموزش گل و گیاه این باغچهها را با آب رایگان در اختیار مردم قرار میدهیم. دو سال گذشته بهدلیل کرونا استقبال کمرنگ شده بود، اما امسال دوباره رونق گرفته است. در کنار مزرعه خانواده مزرعه دوستدار کودک هم داریم تا بچهها با کشت و زراعت آشنا شوند. البته این را هم بگویم که خانمها علاقه بیشتری نشان میدهند، هرچند آقایان تجربه بیشتری در این زمینه دارند.»
کلاس که به پایان میرسد همه به مزرعه برمیگردند؛ با بیلچه گوشهای از باغچههایشان را کنار میزنند و بذرهای جدید را میکارند. طاهره خانم نایلون بذرها را نشان میدهد و میگوید: «هفته بعد تشریف بیاورید سبزی تازه ببرید.»
سایر اخبار این روزنامه
فرهنگ، پیوند ایران و جمهوری آذربایجان را محکمتر میکند
نمادتخصص و تعهد
اعلام وصول استیضاح غیرقانونی بود
تمرین ضربه به صهیونیستها
جیره بندی آب در شالیزارهای سرزمین باران
کمک دیپلماسی به اقتصاد
افزایش 9برابری اجارهبها در 10 سال
ادامه سریال اعتراف بر شکست فشار حداکثری
اینجا هر کسی باغچه خودش را بیل میزند
ایجاد یک برنامه هدفمند برای ارتقای ارکستر های ایران
مهر پایان پردیسان بر پرونده پتروشیمی میانکاله
لزوم برخورد جدی با آمران آمدنیوزهای داخلی
باز شدن پای کارتخوانهای هوشمند به نانواییهای تهران