کمیته ملی المپیک، پناهگاه مدیران بیکار!

انتخاب افراد متخصص برای پست‌های مختلف وظیفه‌ای مهم بر دوش مدیران ارشد ورزش است. آن‌ها موظفند قدر موقعیت خود را بدانند و با گرفتن تصمیمات درست، ورزش را به سمت موفقیت سوق دهند، نه اینکه تا آخرین لحظه به فکر تقسیم صندلی‌های ریاست بین دوستان و همفکران خود باشند.
اعطای پست جدید به رامین طباطبایی، رئیس پیشین فدراسیون بسکتبال از سوی کمیته ملی‌المپیک بسیار عجیب بود. رئیس پیشین تا قبل از روی کار آمدن جواد داوری، حواشی متعددی را برای این رشته دانشگاهی رقم زد و بسکتبال ایران و فدراسیونش اتفاقات جنجالی جدیدی را تجربه کردند. عدم تأیید صلاحیت او برای شرکت در انتخابات مهر تأییدی است بر این ادعا، اما همین رئیس پرحاشیه بعد از چند ماه بیکاری به عنوان مشاور و سرپرست معاونت آموزشی و پژوهشی آکادمی ملی‌المپیک انتخاب شد!
آکادمی که زیرمجموعه کمیته است و مدیرانش از سوی رئیس کمیته، یعنی صالحی‌امیری انتخاب می‌شوند. این اولین تصمیم عجیب و غریب کمیته ملی نیست. در این اواخر برخی از مدیران بیکار شده و از وزارت ورزش فاصله گرفته به ساختمان کمیته راه یافتند تا هم بدون میز و صندلی نمانده باشند و هم از مدیریت ورزش دور نمانند. احمدی، معاون سابق وزیر ورزش سمت عضو شورای سیاستگذاری تاریخ شفاهی را گرفته و ژاله فرامرزیان معاون سلطانی‌فر، وزیر پیشین ورزش هم به عنوان مشاور رئیس کمیته در امور مالی مشغول به فعالیت است.
گرفتن تصمیمات تعجب‌برانگیز اتفاق جدیدی در ورزش محسوب نمی‌شود و معمولاً نیز تأثیرات این تصمیمات بعداً و به مرور زمان بر همگان آشکار خواهد شد. البته در آن زمان قطعاً تغییرات مدیریتی شامل حال تصمیم‌گیرنده اصلی شده و مدیران جدید تقصیر را به گردن مدیران قبلی می‌اندازند. اصولاً کسی هم از قبلی‌ها در مورد عملکردشان بازخواست نمی‌کند. به همین خاطر است که آقایان با فراغ بال و بدون نگرانی هر زمانی صلاح دیدند آشنایان و معتمدان‌شان را به سمت‌های مختلف منصوب می‌کنند. با نگاه حزبی، جناحی و انتخاباتی، مهم این است که طرفداران یک فرد خاص جایی مشغول به کار باشند، حتی اگر پست در نظر گرفته شده من‌درآوردی یا اصلاً عملکرد و بازدهش مبهم باشد. اصل این است که اجازه ندهند دوستان و نزدیکان بیکار باشند. با همین دیدگاه مدیران ورزش تنها کسانی را دور خود جمع می‌کنند که با آن‌ها کاملاً همسو، همفکر و متحد باشند.
اگرچه تا پیش از این شعار برقراری صلح و صفا و تعامل بین وزارت و کمیته داده می‌شد، اما بعد از روی کار آمدن دولت سیزدهم، تعامل طرفین به حداقل رسید و این اواخر هم جنگ بین کمیته و وزارت علنی شد. البته رئیس فعلی کمیته همچنان بر همکاری مسالمت‌آمیز با وزارت تأکید دارد، اما عملکرد او و نهاد تحت مدیریتش خلاف این ادعا را نشان داده است. برگزاری مجمع انتخاباتی فدراسیون سوارکاری در ساختمان کمیته ملی‌المپیک، آن هم در شرایطی که وزارت، مجمع را به تعویق انداخته بود خبر از به اوج رسیدن اختلافات داد. یکی، دو روز بعد نیز حکم جدید طباطبایی برای حضور در آکادمی صادر شد. برآیند اینگونه رفتار‌ها چیزی جز جنگ و جدل مدیریتی نیست. عمر ریاست صالحی‌امیری به پایان رسیده و به گفته خودش، او در انتخابات آتی ثبت‌نام نخواهد کرد، ولی اینکه چه کسی قرار است در مجمع انتخاباتی شهریورماه رأی بیاورد و جانشین او شود، موضوعی مهم و محل اصلی دعواست. هرچه به پایان ریاست صالحی‌امیری نزدیک‌تر می‌شویم تعداد اخبار حاشیه‌ای کمیته و تصمیمات خلق‌الساعه رئیس و همکارانش نیز افزایش می‌یابد. اگر ملاک میدان دادن به مدیران بازمانده از بدنه ورزش تجربه و عملکرد خوب است که این مسئله قطعاً شامل حال طباطبایی، رئیس قبلی فدراسیون بسکتبال نمی‌شود. حالا بماند که مدیران جوان، خلاق و باانگیزه زیادی برای رسیدن به جایگاه مدیریتی و استفاده از پتانسیل‌شان پشت سد همین مدیران چسبیده به ورزش مانده‌اند. ضمن اینکه این‌گونه تصمیمات غیرفنی و شائبه‌برانگیز وجهه کمیته ملی‌المپیک به عنوان یکی از نهاد‌های تأثیرگذار ورزش کشور را زیر سؤال می‌برد.