نهادهای هنجار ساز و حواشی تجمع نوجوانان شیراز

کیکاوس پورایوبی - در چند روز اخیر رخدادی هرچند کوچک در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی کشور صورت پذیرفته که در اصطلاح جامعه‌شناسی به آن کجروی رفتاری می‌گویند، کجروی به عنوان رفتاری که از هنجار عمومی سرپیچی شده است، برای اینکه مسئله‌ کجروی اجتماعی وجود داشته باشد، جمع سه مولفه لازم است: نخست باید هنجاری موجود باشد، سپس از آن هنجار سرپیچی شده باشد و بالاخره واکنش اجتماعی، نسبت به این سرپیچی از هنجار ایجاد شده باشد.
تحول پایدار تاریخی هنجارها همانا دامنه کجروی را تعیین می‌کند و برخی از رفتارها که در گذشته مجرمانه و ننگین محسوب می‌شدند امروزه دیگر مجرمانه نیستند، برعکس برخی از رفتارها که در گذشته بهنجار بودند امروزه نابهنجار شمرده می‌شوند.
در هفته گذشته جامعه شاهد هنجارشکنی از طرف تعداد اندکی از نوجوانان در شیراز بود که این نوع رفتار اجتماعی برخلاف قانون و ارزش‌های حاکم بر جامعه است. مشخص شد پایداری تاریخی، معیار ارزش و ضد ارزشی بودن هنجار را تعیین می‌کند. واقعیت این است که هرچند از لحاظ عرف و قانون رسمی، چنین رهیافتی کجروی محسوب می‌شود اما چون بررسی پیمایشی از افکار عمومی درباره این موضوع در اختیار نیست نمی‌توان حکم کلی صادر کرد.
مطلبی که باید در نظر گرفت، بعضی افراد قانون و نظم اجتماعی را راحت‌تر می‌پذیرند و بنابراین آن را بی‌قید و شرط قبول می‌کنند، برعکس افرادیکه فداکاری، از خودگذشتگی، دلبستگی به دیگران را اصل عمل اخلاقی و خود را وقف خدمت به آنان می‌کنند، قلب مهربان و روح سخاوتمندی دارند، اما رفتارشان برعکس سنخ اول به دشواری نظم پذیر است.


در مجموع سنخ اول، اقتداری بر روی خودشان اعمال می‌کنند که از تکلیف اخلاقی ناشی می‌شود، در حالیکه سنخ دوم، بی‌تردید پرهیجان‌تر، در دلبستگی با جامعه پرحرارت‌تر رفتار می‌کنند.
امیل دورکیم به تمایز میان دو سنخ از افراد بسنده نمی‌کند، بلکه می‌خواهد تاکید کند که هر دو رکن نظام اخلاقی در ساختن جامعه شریک‌اند.
سوال اینجاست برای ساختن افکار چنین نوجوانان و جوانانی و جهت دادن به ایستارهای آنان کدام نهاد اولویت دارد؟ و علت اصلی چنین گرایشاتی کدامین عوامل می‌باشند، نهاد خانواده، مدرسه و دانشگاه، جامعه، گروه‌های مرجع، نهادهای رسمی فرهنگی و دینی، ساختار رسمی اجتماع، رسانه‌های عمومی یا فضای مجازی و...؟ قطعا هر کدام از این نهادها سهم بسزایی در شکل دادن به فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه دارند لیکن شانه خالی کردن دستگاه‌های متولی در امر فرهنگ سازی حاکم بر جامعه و عدم تقبل مسئولیت در زمان‌های حساس و کم کاری و نداشتن گفتمان و پارادایم مناسب جهت هدایت ارزش های با جامعه امروزی، فضای دو قطبی بر حیات فرهنگی جامعه حاکم ساخته .
شاهد هستیم ۴۳ دستگاه فرهنگی ردیف بودجه جداگانه‌ای از دولت می‌گیرند تا برنامه‌ریزی فرهنگی را اجرا و سیستم حاکم بر ارزش‌ها را پیاده کنند اما زمانیکه کار در جایی بلنگد مقصر و صحنه‌ساز و تصویر‌پرداز قضیه فضای مجازی و دنیای هوشمند شبکه‌های ارتباطی می‌شود که جهان را بهم متصل ساخته است.