روزنامه ایران
1401/04/14
وضعیت قرمز خشونت علیه زنان در امریکا
گروه سیاست/ خشونت علیه زنان شاید موضوعی باشد که در کشورهای غربی نسبت به آن مباحث زیادی مطرح شده است، اما در امریکا شاید این موضوع از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. بهرغم ظاهر قضیه که همواره دولتهای امریکایی تلاش کردهاند چهرهای زیبا و نمادین از وضعیت زنان در کشورشان به نمایش بگذارند ولی با کمی تحقیق در مورد این مهم شاید ابعاد تازهای از آن آشکار شود.با یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی و در صفحات اینترنتی شاید مطالب بسیار زیادی از شکایت سازمانهای مدافع حقوق زنان و نیز نهادهای حقوق بشری به چشم بخورد که در آن از تجاوز و اعمال خشونت علیه زنان سخن به میان آمده است.
گزارشهای زیادی وجود دارد که نشان میدهد برای مثال اوضاع در زندانهایی که زنان در آن حبس هستند چندان مطابق ادعاهای مقامات امریکایی نیست. در گزارشی که یکی از زندانهای فدرال زنان در امریکا فاش کرده، آمده است: زندانیان از سوی افسران مراقب و حتی سرپرستان زندان مورد آزار و اذیت جنسی قرار میگیرند. این در حالی است که در هنگام آزادی تمامی این زنان تهدید میشوند که در صورت افشای آنچه بر آنها در دوران حبس گذشته شاید عواقب بدی در انتظارشان باشد. این موضوع تا جایی پیش رفته که حتی به استناد بسیاری از گزارشها از داخل امریکا در ایالت کالیفرنیا، زندانیان و کارکنان مؤسسه اصلاح و تربیت فدرال دوبلین این مرکز را باشگاه تجاوز جنسی نامیدهاند.
افزایش تهدید از سوی مقامات زندانها و زندانبانها تا حدی است که وضعیت زنان در دوران حبس در مناطق مختلف امریکا برای سالها از دید عموم پنهان مانده بود و کسی از آن خبری نداشت. در مواردی که برخی از زندانیان پس از آزادی به افشای برخی وقایع پرداختهاند به گفته رسانههای امریکایی پس از شناسایی این افراد بار دیگر به بازداشت و حبس انفرادی متهم شدهاند.
طبق گزارشهایی که در سالهای اخیر و به صورت پیاپی در مؤسسه تامسون صورت گرفته است امریکا همواره در بین 10 کشور نخست ناامن برای زنان در جهان قرار دارد. این آمار و دادههای مربوط به آن بهرغم فاش شدن ابعاد مختلف آن برای حدود یک دهه بدون تغییر مانده است.
با یک نگاه اجمالی به گزارشهای منتشر شده در داخل امریکا بهخوبی میتوان به این نتیجه رسید که این کشور آمار بالایی در اعمال خشونتهای خانگی علیه زنان دارد. نخستین بار در اوایل دهه 1970 بود که موضوع خشونت علیه زنان به عنوان یک چالش و معضل جدی در امریکا مطرح شد و سازمانهای حقوق بشری نسبت به آن حساس شدند. از آن زمان تا به امروز بسیاری از زنان و مدافعان حقوق آنها تلاش کردهاند تا ابعاد تازهای از خشونت علیه این قشر از جامعه را افشا کنند.
در تحقیقاتی که از سوی نهادهای حقوق بشری در امریکا صورت گرفته است از هر 6 زن در امریکا حداقل یک نفر چه در دوران کودکی چه در بزرگسالی تجاوز جنسی و یا خشونت به صورت کامل را تجربه کرده است. در ادامه همین پژوهش آمده است که بیش از 8 درصد از زنان و کمتر از 2 درصد از مردان در طول زندگی خود مورد ارعاب قرار گرفتهاند که این رفتار را یا از سوی اعضای خانواده و نزدیکان یا در محیطهای اجتماعی، تجربه کردهاند. مؤسسات حقوق بشری در امریکا فاش کردهاند سالانه حداقل یک میلیون زن در امریکا تجربه ارعاب را داشته اند که در این موضوع آمار مردان حدود 370 هزار نفر است که تفاوت این ارقام میتواند برای پژوهشگران قابل تأمل باشد.
همین پژوهش در بخش دیگری از نتایج تحقیقات خود آورده است که حداقل نیمی از زنان امریکا تجربهای تلخ در دوران زندگی خود از اعمال خشونت یا تجاوز و آزار و اذیت جنسی در ذهن دارند. این آمار در زمان کودکی هم بسیار قابل تأمل است. بسیاری از زنان در سن خردسالی و کودکی خود یا از سوی خانواده یا در محیطهای اجتماعی تجربه خشونت یا تجاوز داشتهاند.
زنان حتی در محیطهای کاری هم بهرغم انجام کارهای یکسان و ساعتهای یکسان کاری با شرایط مشابه با مردان از حقوق پایینتری برخوردارند. زنان در جایگاههای شغلی در جامعه امریکا با نگاهی یکسان با مردان دیده نمیشوند و همواره به عنوان نیروی کار دسته دوم به آنها دیده میشود و حقوق و مزایایی به مراتب کمتر از مردان دریافت میکنند.
اما گزارشی که انتشار آن اخیراً توجه بسیاری از کارشناسان حوزه اجتماعی و خانواده را به خود جلب کرده میگوید که زنان در جوامع لیبرال و در رأس آن امریکا به رغم فرصتها و آزادیهای ظاهری در مقایسه با کشورهایی که به ظاهر زنان با محدودیتهایی مواجه هستند کمتر شادند.
میزان افسردگی در زنان در جوامع پیشرفته و لیبرال که فریاد آزادیهای جنسی را سر دادهاند در سطح بسیار قابل توجهی بالاست. در تحقیقات مفصلی که توسط مؤسسات مردم شناسی در امریکا صورت گرفته در بازه زمانی بین سالهای 1970 تا 2005 میزان شادی در میان زنان سیری نزولی داشته است. در دهه 1970 زنان شادتر بودند. در آن دوران حقوق زنانی که به صورت تمام وقت کار میکردند کمتر از 60 درصد متوسط حقوق مردان بود. اما با وجود تصویب قوانین به ظاهر حمایتی در امریکا این میزان در سال 2005 به 76 درصد متوسط حقوق مردان رسید. یعنی این روند به طور معناداری سیری نزولی دارد.
این آمار در دنیای سیاست در امریکا هم از جایگاه مهمی برخوردار است. با اینکه زنان بیش از 50 درصد از کل جمعیت امریکا را تشکیل میدهند ولی سهم آنها در جایگاههای سیاسی در طول سالهای اخیر بسیار پایین بوده است. تنها کمتر از 27 درصد از زنان در امریکا که سابقه و تحصیلات مرتبط با امور سیاسی داشتهاند توانستهاند پس از طی آزمونهای متعدد وارد کنگره و نهادهای قانونگذاری در امریکا شوند؛ این رقم برای مردان بیش از 31 درصد است.
تمامی این موارد در حالی مطرح میشود که همواره دولتهای مختلف در امریکا تلاش کردهاند تا جایگاهی ویژه برای زنان حداقل در عرصه سیاسی قائل شوند. امریکا طی چند دهه به صورت متوالی از سالهای 1995 به صورت متمرکز بر ساخت گفتمانی برای زنان تلاش کرده است. از آن سالها مقامات و قانونگذاران امریکا مدعی بودند که در حال تلاش برای برابری جنسیتی و حقوقی زنان و مردان در سطوح اجتماعی و سیاسی امریکا هستند. به طوری که این موضوع در زمان وزارت کلینتون در امور خارجه امریکا در صدر سه محور اصلی در تعریف سیاست خارجی امریکا قرار داشت. از آن زمان امریکاییها مدعی بودند که زنان باید جایگاه ویژهای در دیپلماسی، توسعه و دفاع داشته باشند.
در آن زمان به گفته بسیاری از مقامات امریکایی هیلاری کلینتون تلاش زیادی انجام داد تا موضوع حقوق زنان در امریکا را به چالشی حیثیتی در سیاست خارجی و ملی این کشور تبدیل کند. ساختارهای سازمانی و مدیریت منابع انسانی با این محور مورد بازبینی قرار گرفت و بودجههای هنگفتی برای آن تعریف شد.
کاخ سفید برای نخستین بار برنامه عمل ملی امریکا برای زنان، صلح و امنیت را در دسامبر سال 2011 به عنوان سندی تاریخی و بیبدیل منتشر کرد. این نخستین سند و چهارچوب حقوقی و سیاسی در تاریخ امریکا بود که بر مشارکت و حمایت از زنان به عنوان عاملان صلح و ثبات در رأس سیاستهای داخلی و بینالمللی امریکا تأکید میکرد.
در تمام این سالها امریکاییها تلاش کردند تا اینگونه نشان دهند که جامعه امریکا نگاهی ویژه به زنان دارد ولی بررسی ساده در اخبار و گزارشهای این روزها به خوبی نشان میدهد که برخلاف اسناد و مدارک تاریخی و تلاش چهرههای سیاسی وضعیت زنان در مقایسه با کشورهایی که غرب آنها را در حال توسعه و یا حتی توسعه نیافته میداند بسیار پایینتر است.
برای نتیجه تنها بیان این موضوع کافی است که رضایت زنان در کشورهای خاورمیانه و بویژه در کشورهای اسلامی در رده بسیار بالاتری از زنانی قرار دارد که حاکمان آنها مدعی هستند در حال پیاده کردن مبانی لیبرال دموکراسی در کشورهای خود هستند.
سایر اخبار این روزنامه
پیشرفت علمی را به اخم و لبخند دیگران پیوند نمیزنیم
«قاتلان امید» ناراحت از امیدواری مردم
هزینه تبلیغات اپراتورهای اینترنت از جیب مردم
ایست به تأخیر اتوبوسهای بین شهری
وضعیت قرمز خشونت علیه زنان در امریکا
سیمان روی دست دلالان باد میکند
دلهره روی داربست
«سم» زاگرس را می کشد پروانه سفید را نه
موزهای به بزرگی آرتاویل
ارتقای حقوق معلمان برپایه عدالت
پرواز دوباره ققنوس از خاکستر تاریخ
تأمین ذخیره استراتژیک گوشت مرغ توسط دولت
واکسن نزدهها کانون بحران هستند
میهمان دردسرساز