«سکوت» را تمرین کنیم

مجید ابهری آسیب‌شناس  
 
زمانی‌که در جلسه‌ای فردی در میان حرف‌هایش به پریشان گویی وآسمان و ریسمان بافی مشغول می‌شود با سر‌رفتن حوصله مخاطبان دوست و همراهش به وی می‌گویند: «برادر حرف زدن بلد نیستی؛ سکوت کردن که بلد هستی.» گاهی برخی از ما حتی هنر سکوت را نیز به‌درستی بلد نیستیم. اکثر ما در جلسات مختلف مشاهده کرده‌ایم که برخی به هرقیمت، حرف زدن را برای خود مرتبه نخست به‌حساب می‌آورند. از نگاه رفتارشناسی اجتماعی برخی از افراد سکوت را برای خود و جایگاهشان شکست و ناکامی تلقی کرده و خودشان را همواره موظف به حرف زدن می‌دانند. برای آنها اصلا عواقب سخن نسنجیده، ارزش و محلی از عنایت ندارد و به همین جهت بر اساس شنیده‌ها و خوانده‌ها، اظهار فضل آنها نه تنها؛ جامعه را ملتهب می‌کند. نظریه پردازی‌های دور از منطق از اصلی‌ترین مبانی کشش به مطالب شاد بوده و بر اهل آن چندان دارای اهمیت نیست که بر مخاطبان آنها چه خواهد آمد. با ایراد و اشکال نه تنها سخن ارزشی ندارد و مشکلی حل نمی‌کند، بلکه بر انباشت دشواری‌ها افزوده خواهد شد. دلسوزان مردم و کشور به‌جای نظریه پردازی برای حل مشکلات راه‌حل ارائه دهند. بارها در مورد گرانی‌ها گفته و نوشته شده، آلودگی‌های تنفسی این اصلی‌ترین حقوق طبیعی هر انسان (نفس کشیدن) را مشکل کرده است. این مشکلات آشکارتر از آفتاب هستند. از روزگار پیروزی انقلاب اسلامی در دفعات و مراحل مختلف و بر اساس فرضیات، فرهنگی و سیاسی مهاجرت‌های هدفمند و بی‌هدف صورت گرفته‌اند. زمانی‌که یک مدیر هنوز مفهوم ۵ به ا‌ضافه یک را به‌درستی نمی‌داند و در مقابل رسانه‌ها آن‌را تفسیر می‌کند، باید به چه کسی شکایت برد؟ افرادی که اینگونه کج سلیقگی‌ها را مشاهده می‌کنند، چه تفکر و واکنشی باید بروز دهند. نکته تاسف انگیزتر بعدی اینکه گاهی خبرنگاران با فیلم و تصویر، شکار لحظه‌ها کرده و گاه تصاویری به‌دست می‌آورند که موجب تاسف دوستان می‌شود. مدیر یا مسئولی در حال چرت زدن یا بازی با گوشی همراه و تماشای برخی از عکس‌ها و فیلم‌ها دیده می‌شوند. ‌واقعا این افراد نمی‌دانند یا مایل نیستند بدانند که رفتارهای مسئولان زیر ذره‌بین است؟ چندی پیش یکی از اعضای شورای شهر در جلسه رسمی در یکی از شهرهای درحال ساختن موشک کاغذی در تله تصویری افتاده ودر توجیه کار خود این حرکت را تیک عصبی خود قلمداد کرده بود. ایشان اصلا معنی تیک عصبی را به ‌عنوان یک سندروم عصبی نمی‌دانستند و گرنه شاید اصلا به‌کار نمی‌بردند. گاه توجیهات برخی از افراد بارز عذر بدتر از گناه می‌گردد. و در نهایت اینکه اگر بعضی از ما حرف زدن بلد نیستیم لااقل سکوت را تمرین کرده یا بیشتر تمرین کنیم.