سفر بایدن؛ تهدیدات خیلی دور خیلی نزدیک

یوسف مولایی استاد دانشگاه  
 
 
 


خاورميانه دو مساله مهم دارد که يکي انرژي و ديگري مسائل امنيتي خاورميانه است. به هر حال از زماني که جنگ جهاني دوم تمام شده، اين مسائل به صورت بسيار غامض که هر روز هم پيچيده‌تر مي‌شود، در منطقه موجود است. الان پيرامون ايران وضعيت عراق، روسيه و لبنان و مسائل امنيتي‌شان به نوعي وجود دارد که هم به لحاظ اهميت انرژي و هم اهميت مسائل امنيتي، ايران قطعا در محور و کانون مباحث و اهداف و برنامه‌هايي قرار دارد که سفر آقاي بايدن براساس آن طراحي شده و انجام مي‌گيرد. اخباري هم که از اين ديدارها بيرون مي‌آيد، نشان مي‌دهد که هيچ موضوعي جدي‌تر از مساله ايران در اين بحث‌ها نبوده و مخصوصا مباحث يا بحث‌هاي مذاکرات با مقامات اسرائيل دقيقا پيرامون ايران است که با ايران چگونه بايد برخورد کرد و چه برنامه‌اي بايد داشت. از اين رو به نظر مي‌رسد اينجا پيوندي با پرونده هسته‌اي مي‌خورد که آمريکايي‌ها احتمالا با اسرائيل و بقيه متحدان‌شان و حتي عربستان اين موضوع را مطرح خواهند کرد که اگر مذاکرات هسته‌اي به نتيجه نرسيد، پلان B چه مي‌تواند باشد و کشورهاي منطقه چقدر آماده هستند که پا را از تحريم‌ها فراتر بگذارند و اگر ضرورت ايجاب کرد، وارد فشارهاي فرااقتصادي شوند. اين عمده بحث آقاي بايدن در سفري که انجام داده است که مي‌خواهد هماهنگي و انسجامي بين متحدانش در منطقه ايجاد و مخصوصا آنچه مربوط به مقابله با ايران است، حتما يک ائتلاف به هر صورتي که ممکن است رسمي يا غيررسمي بين کشورهاي عربي و اسرائيل ايجاد کند. اما مقامات سياسي وديپلمات‌ها هميشه مي‌گويند که اولويت با ديپلماسي است ولي اگر ديپلماسي نتيجه نداد، چه؟ الان ماه‌هاست که ديپلماسي در رابطه با پرونده هسته‌اي به نفس نفس افتاده و آن شادابي لازم که بتواند به نتيجه برسد را از خودش نشان نمي‌دهد. آمريکايي‌ها حاضر نيستند که در مواضعشان انعطاف نشان دهند. از نظر آنها بحث‌ها تمام شده و بايد تصميم اتخاذ کنند. به‌ويژه آنکه آمريکايي‌ها نمي‌خواهند درباره سپاه پاسداران، فعاليت‌هايش و اينکه در ليست تروريستي‌شان باقي بماند، انعطاف نشان دهند. اين خط قرمزشان است و اگر براي ايران هم اين خط قرمز باشد که سپاه در ليست باقي نماند، ديگر مذاکره معني نخواهد داشت و قطعا شکست مي‌خورد. ايران هم تلاش‌هاي خود را تاکنون انجام داده است. درحقيقت بحث ماهيتا سياسي است و بحث‌هاي فني و حقوقي خيلي اينجا نقش ندارد يا آنها به صورتي است که طرفين مي‌توانند کنار بيايند. اينکه چگونه در حوزه‌هاي فني نظارت انجام شود يا غني سازي چگونه انجام بگيرد قابل بحث است يا اينکه شفافيت‌سازي چگونه انجام بگيرد ولي بحث سياسي هيچ ربطي به مسائل فني ندارد. از اين رو به نظر مي‌رسد آمريکايي‌ها به نحوي در قالب اينکه ديپلماسي در اولويت ماست و ديپلماسي تمام نشده، سخن مي‌گويند ولي اگر فقط ادامه ديپلماسي و اميدواري به ديپلماسي وجود داشت، اين سفر به اين صورت که دارد انجام مي‌شود با محوريت ايران انجام نمي‌گرفت يا حداقل در مقطع ديگري و به صورت ديگري انجام مي‌شد. بعدا گزارش‌ها احتمالا توضيحات بيشتري را منتشر خواهند کرد که غير از مساله ايران بحث انرژي نيز مطرح است. اينکه عربستان چگونه با آمريکا همکاري کند تا خلأ کاهش صدور نفت روسيه را پر کنند، آنهم موضوعي است که به ايران هم ربط دارد. يعني در مساله انرژي اينکه ايران کجا قرار دارد، بحث مرتبطي با مساله انرژي است. نهايتا ايران اهميتي که در اين مقطع دارد، بيشتر به حوزه امنيت منطقه است. لذا موضوع امنيت خيلي پررنگ است و براي اين موضوع يک برنامه‌ريزي اساسي مي‌شود و عمده تلاش بايدن اين است که اعراب و اسرائيل را به حداکثر همگرايي و هماهنگي در مقابل ايران برساند.