روزنامه اعتماد
1401/05/02
رسالت فراموش شده
فرزانه قباديشوراي بينالمللي موزهها در سال 2019 و در اجلاس كيوتو تعريفي جديد از موزه ارايه داد كه مورد نقد بسياري از كارشناسان بينالمللي قرار گرفت و اين نهاد بينالمللي را بر آن داشت تا ارايه تعريف جديد براي موزهها را به شور بگذارد و آنگونه كه مديران اين نهاد اعلام كردهاند تصميم نهايي براي اين امر در اجلاس پراگ كه تابستان امسال برگزار خواهد شد، گرفته ميشود. مهمترين نكتهاي كه در تعريف ارايه شده در اجلاس كيوتو از موزه، مورد نقد صاحبنظران قرار گرفت بيتوجهي به مفهوم آموزش بود. ونكه مادرباچر؛ رييس بخش آموزش موزه موسگارد دانمارك، يكي از منتقدان به تعريف ارايه شده از سوي ايكوم است و در يادداشتي كه در اين رابطه تهيه كرده، آورده است: «طبق تعريف جديدي كه براي موزه ارايه شده است، كاركرد موزه «تفسير» يا «افزايش درك جهان» است. اين توصيفات نميتوانند جايگزين اهميت «آموزش» يا «يادگيري» شوند. آموزش، تعامل فرهنگي و يادگيري از وظايف كليدي يك موزه مدرن هستند.» در پي اين انتقادات، شوراي بينالمللي موزهها تعريف ديگري از موزه را ارايه كرده كه قرار است 24 آگوست در اجلاس پراگ 2022 به راي گذاشته و در مورد آن تصميمگيري شود. تاكيد كارشناسان بر امر آموزش در نهاد موزه، تاكيدي بجاست، چراكه سالهاست وظايف اين نهاد در دنيا در ارتباطي مستقيم با آموزش است. موزه مكان و ابزاري است كه متوليان امر آموزش را در وسعت و عمق بخشيدن به روند آموزش ياري ميكند و به دليل ماهيتي كه دارد ميتواند اثربخشي قابلتوجهي در اين زمينه داشته باشد. نگاهي به رويكرد آموزشي موزههاي كشور و توجه به كودكان به عنوان مخاطبان اصلي موزهها، نشان ميدهد كه ايران وضعيت مطلوبي در اين زمينه ندارد. بهرغم تلاشهاي ارزشمندي كه در سالهاي اخير براي آشتي دادن كودكان با موزهها شكل گرفته، مستمر نبودن اين فعاليتها و جاي خالي حوزه كودك در ساختار رسمي وزارت ميراث فرهنگي و نهادهاي آموزشي، باعث شده اين اقدامات اثربخشي لازم را در حوزه كودك نداشته باشند. درحالي كه مرور وضعيت موزههاي دنيا، حكايت از وجود جايگاهي پراهميت براي موزهها در حوزه آموزش كودكان دارد. كودكان از مهمترين مخاطبان موزهها هستند. در نتيجه نياز آنها بايد در موزهها در نظر گرفته شود، از طراحي ويترينها تا در اختيار گذاشتن امكانات صوتي و تصويري و مكتوب براي درك بهتر فضاي موزه و ايجاد ارتباط با اشيا. در موزهها -به ويژه موزههايي كه اشياي تاريخي و باستاني را به نمايش ميگذارند- لازم است اطلاعات لازم از طريق بازي و روايت قصه براي كودكان نقل شود، در غير اين صورت دركي از موزه نخواهند داشت. تمام اين موارد و نكات ناگفته ديگر، فاكتورهايي است كه در غالب موزههاي كشور به طرز مصرانهاي در طول سالها ناديده گرفته شده و ميشود.
در اين گزارش ليلا كفاشزاده، مسوول دفتر كودك و نوجوان پژوهشگاه ميراث فرهنگي و سحر اميني، كارشناس تاريخ و راهنماي موزه، از تجربيات شخصي خود درخصوص اهميت آموزش در موزهها و توجه به كودكان در برنامههاي موزه و نهادهاي آموزشي، در موزههاي ايران و اروپا گفتهاند. تجربياتي كه هر كدام علاوه بر اينكه نشاندهنده ميزان اهميت موزه در امر آموزش است، ميتواند تلنگري باشد براي سياستگذاران اين حوزه تا با گنجاندن اين بخش در ميان سياستهاي كلان حوزههاي آموزش و ميراث فرهنگي و گردشگري كشور، كمي از شعارها و سخنان زيبا در باب اهميت موزه فاصله بگيرند و در عرصه عمل اين امر را در تصميمات اجرايي خود مدنظر قرار دهند.
خانه، مدرسه، موزه
موزهها براي كودكان چه برنامههايي دارند؟ خانوادهها تا چه اندازه بر اهميت موزه در امر آموزش واقفند؟ تعامل مدارس با اين نهاد در حوزه آموزش چگونه است؟ اين سوالات را از سحر اميني پرسيدم كه كارشناس تاريخ است و تجربه فعاليت در موزههاي ايران به عنوان كارشناس و راهنما را دارد و در سالهاي اخير هم با چند موزه انگلستان همكاريهاي پژوهشي داشته. ساكن لندن است و دو فرزند در سنين كودكي و نوجواني دارد و روايات شنيدني از تجربه فرزندانش در مواجهه با موزه نقل ميكند. اميني با اشاره به اينكه در بسياري از كشورها به ويژه انگلستان، مدارس و خانوادهها در برنامهريزيهايي كه براي كودكان و نوجوانان انجام ميدهند، براي موزه جايگاه ويژهاي قائل هستند، ميگويد: «ترجيح بسياري از معلمها اين است كه بخشي از كلاسهاي مربوط به درس ادبيات، تاريخ يا دروسي مثل علوم يا جغرافيا و هنر را در موزه يا مراكز فرهنگي برگزار كنند. بهطور مثال وقتي بچهها در كتابهاي درسي در مورد شكسپير ميخوانند به تماشاي يكي از تئاترهاي شكسپير ميروند. گاهي هم موزهها بعضي برنامههاي خود را در مدارس برگزار ميكنند. اين تعامل بين نهاد آموزشي و موزه دو طرفه است. موزه براي خانوادهها هم يكي از گزينههاي اصلي براي گذراندن تعطيلات است، در تعطيلات بين ترم، هميشه صفهاي طويل بچهها و خانوادههايشان مقابل موزهها ديده ميشود.» به گفته او اكثر موزههاي بزرگ در انگلستان دولتي بوده و بازديد از آنها رايگان است -تنها براي بازديد از نمايشگاههايي كه در موزه برگزار ميشود بازديدكنندگان بايد هزينه بپردازند- استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي نيز براي كودكان تا سن 16 سالگي رايگان است. در نتيجه بازديد از موزه علاوه بر اينكه جذابيتهاي مختلفي براي كودكان دارد، هزينهاي براي خانوادهها در بر ندارد و يك تفريح كاملا رايگان محسوب ميشود. اما فارغ از موضوع هزينه، موزهها در بسياري از بخشها، كودكان را به عنوان مخاطبان خود مدنظر قرار ميدهند و براي آنها برنامههاي خاصي دارند. در كنار انتشار بولتن و بروشورهاي مختص ردههاي سني مختلف، مناسبسازي موزه براي كودكان در تمام بخشها صورت گرفته است، از چيدمان موزه تا طراحي ويترينها و امكانات و شرايطي كه موزه براي مخاطبان كودك و نوجوان طراحي كرده است. در اين ميان كودكان كمتوان و معلول هم از امكانات لازم برخوردارند. رمپ و آسانسور در غالب موزهها وجود دارد. براي كودكان -و بزرگسالان- ناشنوا و نابينا امكاناتي از قبيل مولاژ اشيا موزه -براي لمس آن توسط نابينايان- زيرنويس به خط بريل و راهنمايان آموزش ديده و رابط ناشنوايان پيشبيني شده است. سحر اميني به نكته مهمي اشاره ميكند كه بيانگر اثر موزه براي درك مفاهيم در ذهن كودكان و نقش آن به عنوان مكمل امر آموزش است: «ديدن موزه و شنيدن نكات درسي همزمان با تجربه حضور در فضاي موزه، باعث ميشود مطالب و آموزشها كاملا در ذهن بچهها بنشيند. روايتهايي كه در موزه نقل ميشود يادگيري را عميق ميكند. دختر من وقتي در مورد تمدن مصر يا آتش سوزي بزرگ لندن در موزه اطلاعاتي پيدا كرده بود، تا مدتها در مورد آن سوال ميپرسيد يا اطلاعاتش را براي ما نقل ميكرد. اين نشان ميدهد كه ذهن او با موضوعي كه در موزه دريافت كرده درگير شده و به آن فكر ميكند، سوالات جديد برايش ايجاد ميشود و به دنبال پاسخ آنهاست. اين باعث ميشود ذهني پويا داشته باشد.» نهاد آموزشي هم پروتكلها و قواعدي براي حضور پررنگ موزه در كنار مدرسه تدوين كرده است. ازجمله اينكه تشكيل كلاسهاي درس در موزه يا فضاهاي مرتبط به عنوان يك امتياز مثبت در رزومه سالانه مدارس و معلمان ثبت ميشود. معلم موظف است در طول سال برنامههايي را تهيه و براي بازديد بچهها از موزه يك سناريوي هدفمند تهيه كند و تمام اين برنامه و چگونگي اجراي آن در پرونده كاري او درج شده و در پايان سال تحصيلي ارزيابي ميشود. همين امر ميتواند انگيزهاي باشد تا كيفيت آموزش را با كمك ابزارهايي مثل مراكز فرهنگي ازجمله موزهها، ارتقا بخشد. برگزاري كلاسهاي درس در موزهها و موزههاي سيار كه به مدارس رفته و درخصوص يك موضوع مشخص و مرتبط با دروس دانشآموزان به آنها اطلاعات لازم را ارايه ميكنند، از ديگر همكاريهايي است كه بين نهاد آموزش و موزه شكل ميگيرد. علاوه بر تمام اينها پازلها و دفترچههايي كه متناسب با هر رده سني طراحي شده و در موزه دراختيار كودكان قرار ميگيرد، باعث ميشود آنها بازديد هدفمندتري داشته باشند و در موزه به دنبال پاسخ سوالاتي باشند كه در دفترچه مربوط به سن آنها مطرح شده است. سوالاتي كه پاسخ آنها براي هميشه در ذهن كودكان باقي ميماند، چراكه با كنكاش و جستوجو آن را يافته و توضيحات تكميلي در مورد آن را از والدين يا كاركنان موزه دريافت كردهاند.
موزههاي مردمسالار
خلاقيت موزهها در حوزه آموزش به مدارس محدود نميشود، آنها همكاريهايي هم با نهادها، موسسات و برندها دارند، سحر در مورد اين تجربهها ميگويد: «موزه ساينس يك همكاري با شركت سامسونگ داشت كه در آن بازيهاي كامپيوتري با موضوعات مرتبط با موزه طراحي شده و با ديوايسهاي سامسونگ در موزه به كودكان و نوجوانان ارايه ميشد. يا برند يونيكلو با همكاري موزه تيت مدرن طرحي را اجرا ميكند كه در آن يكي از گالريهاي موزه با امكاناتي مثل مداد رنگي و چوب و مقوا دراختيار خانوادهها و كودكان قرار دارد، خانوادهها ميتوانند از قبل يك ميز را رزرو كرده و در زمان مشخص شده با همكاري اعضاي خانواده و كمك كودكان كاردستي يا مونتاژي از يك تصوير ذهني خود تهيه كنند.» ايجاد فضايي براي مشاركت خانواده با كودكان در موزه، به حضور خانواده در كنار كودكان در اين فضا تنوع و معنا ميبخشد. وقتي از پويايي موزهها صحبت ميكنيم، مقصود تنها اجراي برنامههاي متنوع با محوريت موزه يا آموزش صرف نيست، سحر از يك تجربه خاص براي پسرش در موزه كارتون ميگويد: «موزه كارتون در لندن فضايي را براي برگزاري جشنهاي تولد بچهها اختصاص داده است. من يكبار تولد پسرم را در اين موزه گرفتم. يكي از برنامهها هم اين بود كه بچههايي كه مهمان جشن تولد بودند با ذهنيت خود يك نقاشي ميكشيدند و بعد كارشناسي كه با تجهيزات و دوربين خود در موزه حضور داشت، با كمك بچهها يك داستان از نقاشيها نوشته و درنهايت با توضيح روند تهيه كارتون نقاشي آنها را به صورت يك انيميشن كوتاه با مشاركت بچهها آماده كرد و در كانال يوتيوب موزه بارگذاري شد. اين خاطره براي بچهها بسيار هيجانانگيز و به ياد ماندني بود.» تجربه شب در موزه هم يكي ديگر از تجاربي است كه نوجوانان اغلب از آن استقبال ميكنند. در موزه بريتانيا و موزه تاريخ طبيعي انگلستان بچهها ميتوانند با پرداخت 15 پوند يك شب را در موزه بگذرانند. بازديد از پشت صحنه موزهها هم يكي از جاذبههايي است كه نه تنها كودكان كه افراد در سنين مختلف را هم جذب موزه ميكند. تورهايي كه براي بازديد از بخش مرمت و حفاظت از اشيا برگزار ميشود يا برنامههاي تلويزيوني كه در اين مورد ساخته ميشود همگي جزو اقداماتي هستند كه موزهها براي رشد مخاطبان خود برگزار ميكنند. از آنجا كه موزهها اغلب دولتي هستند و رديف بودجه مشخصي دارند، برنامه سالانه و ارزيابي فعاليتهاي آنها در تعيين ميزان بودجه سال آينده آنها اثرگذار است. اما اين تنها محل درآمد موزهها نيست. موزهها امكان حمايت مالي تا سقف 5 پوند را براي بازديدكنندگان فراهم كردهاند: «موزهها رايگان است، اما مردم در صندوقهايي كه در ورودي موزه تعبيه شده مبالغي را براي حمايت از موزه اهدا ميكنند. در اين صندوقها سكهها و اسكناسهاي كشورهاي مختلف و مبالغ گوناگون ديده ميشود، مردم واقعا به موزهها كمك ميكنند، چون برايشان مهم است.» مرور تمام اين تجربيات اين حقيقت را متذكر ميشود كه موزه در دنيا تنها محلي براي نمايش اشيا و مرور تاريخ نيست. موزهها فضاهايي اجتماعي هستند كه زمينه را براي كسب تجربياتي متنوع و منحصر به فرد براي هر كسي در هر سن و جايگاه اجتماعي فراهم ميكنند.
جاي خالي معاونت كودكان در وزارت ميراث فرهنگي
اين امر تبديل به عادتي مألوف در بسياري از محافل ما شده كه امكانات ايران را با كشورهاي پيشرفته مقايسه كرده و آهي از سر حسرت بكشيم كه چرا ما اين امكانات را نداريم؟ چرا ما از اين دانش و تجربيات محروميم و.... در مورد موزهها هم اين قياس وجود دارد و با نهايت تاسف بايد گفت حسرت در اين زمينه بجا بوده و چندان هم بيمورد نيست. اما وقتي ليلا كفاشزاده، مسوول دفتر كودك و نوجوان پژوهشگاه ميراث فرهنگي از تجربياتي كه در زمينه كودك و آموزش در موزههاي ايران داشته، ميگويد اين حسرت دو چندان ميشود، چراكه اقدامات و برنامههايي مبتني بر پژوهش و مطالعات اصولي، توسط گروهي اندك از دغدغهمندان حوزه كودك با امكاناتي محدود در موزههايي انگشت شمار در ايران اجرايي شدهاند، بدون اينكه متوليان اصلي اين حوزه حمايتي از اين اقدامات به عمل آورده باشند يا اين برنامه تداوم داشته باشند. اين طرحها اغلب به شكل مناسبتي در روزهاي جهاني كودك و موزه اجرا و بعد متوقف شدهاند. ليلا كفاشزاده تجربه برگزاري برنامههاي متنوع و خلاقانهاي را به همراه همكارانش در موزههاي مختلف داشته كه محور تمام آنها كودكان بودهاند. اما معتقد است ساختار وزارتخانه ميراث فرهنگي و نهادهاي مرتبط ديگر، هنوز پذيراي اين نيست كه نگاهي تخصصي به حوزه كودك داشته باشد: «بستر موزههاي دولتي كشور اصلا براي ارايه خدمات به كودكان آماده نيست. از ابتداييترين امكانات در بخش خدمات، طراحي ويترينها و چيدمان اشيا گرفته تا راهنماي متخصص در حوزه كودك، هيچ فكري براي كودكان در موزه نشده است. در پژوهشگاه ميراث فرهنگي بارها كارگاههاي آموزشي مختص راهنمايان موزه برگزار كرديم تا كاركنان موزهها آموزشهاي لازم را براي ارايه خدمات ويژه به كودكان ببينند، اما استقبال چنداني نشد. به نظر ميرسد اين اتفاق بايد در سلسله مراتب بالاتر بيفتد. لازم است ابتدا يك دفتر، دپارتمان و حتي معاونت كودك و نوجوان در وزارتخانه ميراث فرهنگي ايجاد شود تا سياستگذاريهاي لازم در اين زمينه را انجام دهد و نتيجه را به بخشهاي مرتبط ابلاغ كنند. وقتي هنوز وزارتخانه ميراث فرهنگي بعد از سالها هيچ اقدامي در اين زمينه انجام نداده و اداره كل موزهها نهاد يا دفتري به نام كودك و نوجوان ندارد، چه انتظاري ميتوانيم از ارگانهاي ديگر داشته باشيم. در تشكيلات ميراث فرهنگي كشور تنها بخشي كه دفتر كودك و نوجوان دارد پژوهشگاه ميراث فرهنگي است كه البته اين بخش در چارت سازماني پژوهشگاه به رسميت شناخته نشده است. فقط به همت چند نفر از دغدغهمندان حوزه كودك شكل گرفته و فعاليت ميكند.» پاسخ كفاشزاده به اين سوال كه مهمترين علت اين بيتوجهي چيست؟ اين است كه: «حوزه كودك براي مديران فرهنگي اولويت و دغدغه نيست يا هنوز به اين موضوع كه موزهها چه ظرفيت بالايي در امر آموزش دارند، واقف نشدهاند.» او معتقد است در شرايط فعلي فضايي بهتر از موزه براي ارايه آموزشهاي غيررسمي نداريم و موزه را فضايي غيررسمي و دوست داشتني براي كودكان ميداند كه ميتوانند در آن مسائل مختلف از قبيل آموزشهاي شهروندي و شيوه مواجهه با ميراث فرهنگي و حفاظت از آن را به شكلي عيني و خارج از فضاي خشك آموزشي مدارس بياموزند.
تجربههاي موفق اما مقطعي
كفاشزاده پروژه «باغ قصهها» كه به مدت دو سال در موزه ملك اجرا شد را يكي از موفقترين نمونههاي تعامل موزه با كودكان ميداند. پروژهاي كه در آن قصهگوها قوانين حضور در موزه، مفاهيم مرتبط با آن، معرفي اشيا و قصه شكلگيري موزه و بسياري موارد ديگر را در قالب قصه براي كودكان نقل ميكردند. اما اين پروژه هم متاسفانه به دليل نبود بودجه كافي متوقف شده است. اجراي پروژه فيل در تاريكي در مدارس هم يكي ديگر از نمونههاي موفقي است كه توسط موزه ملك در برخي مدارس تهران اجرا شده است و يكي از مصاديق تعامل نهاد آموزش با موزه است، اما اين پروژه هم به صورت مقطعي برگزار شده است. تداوم اين تعاملات ميتواند در بلندمدت اثرگذار باشد. هر چند اجراي موقت آن هم نتيجهبخش است، اما از آنجا كه جامعه هدف چندان گستردهاي مخاطب اين برنامهها قرار نميگيرند، ميزان اثربخشي آن به شدت كاسته ميشود. كفاشزاده معتقد است: «همينجاست كه ضرورت تدوين قانون و ايجاد ساختار و تهيه دستورالعمل پررنگ ميشود. اگر اين اتفاقات به صورت ساختارمند در موزهها بيفتد و تداوم داشته باشد، به مراتب اثربخشي بيشتري خواهد داشت.» بيتوجهي به حضور كودكان در موزه تا زماني كه در ساختارهاي رسمي مدنظر قرار نگيرد، به تعبير كفاشزاده نميتوان به مديران موزهها و موزهداران خرده گرفت يا آنها را مورد سوال قرار داد كه چرا در حوزه كودكان برنامهاي اجرا نميكنند يا نسبت به اين حوزه بيتفاوت هستند، چراكه در حيطه وظايف سازماني آنها ارايه خدمات ويژه به كودكان تعريف نشده است. اما اين ماجرا بعد ديگري هم دارد، كساني كه توجه خاص به موضوع كودكان در موزه دارند و پژوهشهايي در اين زمينه انجام ميدهند يا برنامههايي اجرا ميكنند هم حمايت نشده و مورد تشويق قرار نميگيرند. اين رويكرد ميتواند همان حركتهاي معدود و مقطعي را نيز كمرنگ و به مرور زمان محو كند. پروژه تئاتر در موزه كه با همكاري فريده شيرژيان در موزه فرش و موزه ملي برگزار شد هم يكي ديگر از نمونههاي موفقي است كه كفاشزاده به آن اشاره ميكند: «در موزه فرش بازي قالي پرنده و برنامه تئاتر در موزه با عنوان «سه نخ» اجرا شد كه حكايت سه نخ با رنگهاي مختلف بود كه از يك فرش جدا شده بودند و هر كدام روايت خود را از نقوش آن فرش تعريف و بخشي از ماجراي فرش ايراني را روايت ميكردند.» نمونههاي ديگري از پروژه تئاتر در موزه اجرا شد اما به دلايل مختلف متوقف شدند.
بيشترين آمار كمترين خدمات
كفاشزاده در ادامه به روند بازديدهاي مدارس از موزهها پرداخته و ميگويد: «رفتاري كه در بازديدهاي مدارس در اغلب موزهها با بچهها ميشود، همان اصول و رفتارهاي در مدرسه است. معلم به دانشآموزان ميگويد بايد از اطلاعات يادداشت برداريد، از شما در مورد موزه ميپرسم، بايد در كلاس كنفرانس بدهيد. اينها همه باعث ميشود درنهايت كودك بدون هيچ درك عميقي از موزه بازديد كند و بعد هم حتي نام موزه را به ياد نياورد. اين رفتار ريشه در اين دارد كه حتي معلم هم به اهميت آموزش در موزه واقف نيست و با شيوههاي آن آشنا نيست. البته در قبال سلامت و امنيت بچههايي كه همراه او هستند، مسووليت سنگيني دارد اما به نظر ميرسد اين موضوع نياز به فرهنگسازي جدي و اقدامات بنيادين دارد.» مسوول دفتر كودك و نوجوان پژوهشگاه ميراث فرهنگي ميگويد: «بالاترين آمار بازديد از موزهها مربوط به كودكان است. اما بيشترين مخاطب موزه كمترين سرويس را در اين فضا دريافت ميكند. در موزههاي ما حتي بروشور متناسب كودكان و نوجوانان ارايه نميشود. دفتر كودك و نوجوان در مجموعهها نداريم كه افرادي به طور ثابت براي اين قشر از مخاطبان برنامهريزي كنند.» البته او تجربه فعاليت در دفتر كودك و نوجوان مجموعه جهاني گلستان را دارد و از پژوهشها و برنامهريزيها و اقداماتي كه در اين مجموعه انجام داد هم ميگويد، اما در نهايت باز هم يك ترجيعبند تكرار ميشود: «اين طرح هم مقطعي بود.» موزه ملك، موزه ملي ايران، مجموعه تاريخي نياوران، موزه رضا عباسي و... همه مواردي هستند كه برنامهها و پروژههايي براي كودكان درنظر گرفته و اجرايي كردهاند، اما هيچ يك تداوم نداشته و تبديل به برنامه روتين موزهها نشده است. تنها در مناسبتهاي خاص ويژه برنامههايي براي كودكان در موزه برگزار ميشود كه بعد سرگرمي و تفريح آن بر بعد آموزش غلبه دارد. تداوم اين برنامهها ميتواند نقش موزه و اثربخشي آن را در جامعه افزايش دهد و اين اثربخشي در بلندمدت ميتواند بسياري از مشكلات اجتماعي و رفتاري را در جامعه اصلاح كند. از سويي سيستم رسمي آموزش در حالي از فضا و ظرفيت موزهها غافل است كه اين مجموعهها ميتوانند مكملي براي آموزشهاي رسمي باشند. از سويي خانوادهها نيز آنگونه كه بايد بازديد از موزه را در برنامههاي تفريحي و فرهنگي خود در نظر نميگيرند. شايد بتوان گفت اين ضعف تا حدودي به عرضه ضعيف و تقاضاي پايين در اين حوزه و بيش از همه به غفلت از نقش پراهميت موزه در جوامع برميگردد. حتي مردم جوامعي مثل ايران كه در شرايط فعلي با مشكلات و مسائل عديده اقتصادي و معيشتي روبهرو هستند و اولويتهاي ديگري در زندگي دارند هم ميتوانند از آثار فرهنگي و اجتماعي موزه بهرهمند شوند، اما حقيقت موجود چيز ديگري است كه به آن توجهي نميشود: غفلت از موزه و كودكان، غفلت از آينده است.
سایر اخبار این روزنامه
تاجزاده اصلاحطلب است نه برانداز
روايتي از برملا شدن يك دروغ تاريخي
تلاش براي نمايش قاطع در برابر متجاوز
برادر مالك ساختمان متروپل كشته شد
شهر انجيرها را آب برد
آيا سينماي ايران، كودكان را فراموش كرده است؟
تخليه اثر حذف ارز ترجيحي در تيرماه
رسالت فراموش شده
نقد يك سفسطه
سخني با جناب آقاي ولايتي
نيازهاي فوري براي احياي درياچه اروميه (2)
آينده در دست زنان است (بخش دوم)
براي ثبت در تاريخ (بخش دوم)
نظارت استصوابي در كانون وكلا
گفتم عاقل ميشوي اما نشد!