جنگ‌های بی‌پایان با تغییر در مرزهای منطقه

گروه سیاست/  دیدار رؤسای جمهور روسیه و ترکیه با رهبر انقلاب اسلامی، هنوز بعد از چند روز در خط تحلیلی رسانه‌های مختلف جهان قرار دارد. دیدارهایی که حاوی مسائل مهم و راهبری بین سه‌ طرف بود. از مخالفت با حمله نظامی به شمال سوریه تا تأکید بر خوی توسعه‌طلبی ناتو و اینکه اگر روسیه ابتکار عمل را در اوکراین به دست نمی‌گرفت، طرف مقابل با ابتکار عمل خود موجب وقوع جنگ می‌شد. در گفت‌و‌گو با دکتر مسعود اسداللهی کارشناس و تحلیلگر مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای، ابعاد  و موضوعات مهم طرح شده در این دیدار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

​​​​​​​رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با رئیس‌جمهور روسیه تأکید کردند: «هرچند جنگ یک مقوله خشن و سخت است و جمهوری اسلامی از اینکه مردم عادی دچار آن شوند به‌هیچ‌وجه خرسند نمی‌شود اما در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمی‌گرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ می‌شد.» در ادامه با خطرناک خواندن خوی توسعه‌طلبی ناتو به قصد غربی‌ها برای حمله به شبه‌جزیره کریمه اشاره کردند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
 سه نکته مهم در این بحث وجود دارد؛ یکی اینکه در ابتدا رهبر انقلاب می‌فرمایند که ما به‌هیچ‌وجه، هیچ نوع جنگی را تأیید نمی‌کنیم، چون در جنگ‌ها این مردم عادی هستند که خسارت‌های جانی یا مالی یا هر دو را متحمل می‌شوند. این یک اصل است ولی تفاوتی بین جنگ و دفاع وجود دارد. آن طرفی که جنگ ظالمانه را شروع می‌کند، مسئول است و این نوع جنگ در هر حالتش محکوم است. اما اگر کشوری برای دفاع اقدام نماید یا گروهی به‌عنوان یک نهضت مقاومت دفاع کند یا طرحی وجود داشته باشد که کشوری را مورد حمله قرار بدهند و او برای دفاع از خودش اقدام به حمله کند، این با جنگی که صرفاً برای توسعه‌طلبی، جنگ‌افروزی یا بلندپروازی انجام می‌شود متفاوت است. بنابراین از نظر اصولی و اخلاقی، جمهوری اسلامی جنگ‌هایی را که برای توسعه‌طلبی و جاه‌طلبی‌های رهبران مختلفی مثل صدام و... هستند، قطعاً محکوم می‌کند و هیچ توجیهی ندارند.


نکته دوم اینکه  درباره قضیه اوکراین، رهبر انقلاب حالت دوم را مطرح می‌کنند که روسیه با اقدام به این عمل نظامی (خود روس‌ها هم این اقدام را یک عملیات ویژه نظامی نامگذاری کردند و از واژه جنگ برای آن استفاده نمی‌کنند) ابتکار عمل را به دست گرفته و درواقع از حالت انفعال خارج شد. به بیان ایشان، اگر جنگی به آنها تحمیل می‌شد، آنها در حالت انفعال بودند و شاید غافلگیر هم می‌شدند. اما با این نوع اقدام در واقع ابتکار عمل در دست آنها قرار گرفت و یک توطئه‌ را خنثی کردند.
نکته سوم اینکه رهبر انقلاب اسلامی فرمودند که اگر شما این کار را نمی‌کردید، ناتو -که تشکیلات بسیار خطرناکی است- به بهانه شبه‌جزیره کریمه و بازگرداندن آن به اوکراین همین جنگ را به راه می‌انداخت. کریمه در اصل منطقه‌ای از روسیه بود ولی در دوران اتحاد جماهیر شوروی، خروشچف که رهبر شوروی و خودش از اهالی اوکراین بود، به‌صورت یک‌طرفه، شخصی و بدون مصوبه حزب کمونیست و دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، شبه‌جزیره کریمه را به اوکراین واگذار کرد، درنتیجه آقای پوتین آن را بازپس گرفت.
رهبر انقلاب اشاره می‌کنند که اگر شما این ابتکار عمل را به خرج نداده بودید، به هر صورت ناتو به بهانه بازگرداندن کریمه به اوکراین حمله می‌کرد و این جنگ به شما تحمیل می‌شد و در آن زمان شما غافلگیر می‌شدید. این بخش از بیانات رهبر انقلاب مرا به یاد جنگ ۳۳روزه در لبنان می‌اندازد که آن جنگ ۱۶ سال پیش رخ داد، رهبر انقلاب پیام مشابهی را به حزب‌الله دادند که این اقدام وحشیانه اسرائیل و این جنگ تمام‌عیار طرحی بود که رژیم‌صهیونیستی آن را پیشتر طراحی و برنامه‌ریزی کرده بود و قرار بود چند ماه بعد با غافلگیری کامل حزب‌الله این کار را انجام بدهد اما چون حزب‌الله با عملیات اسیرگیری ابتکارعمل را در دست گرفت، اسرائیلی‌ها فکر کردند که فرصت خوبی است به بهانه این عملیات اسیرگیری، جنگ را زودتر شروع کنند و فکر می‌کردند این یک جنگ مشروع خواهد بود اما نتیجه‌ آن بود که حزب‌الله غافلگیر نشد و از آن جنگ پیروز بیرون آمد و بعد از آن هم به یک بازیگر بزرگ منطقه‌ای تبدیل شد.
این وضعیت مشابهی است که ما الان در اوکراین شاهد آن هستیم. رهبر انقلاب اسلامی خطاب به آقای پوتین تأکید کردند که این ابتکارعمل شما باعث شد، در جنگی که قرار بود مدتی بعد ازسوی ناتو به شما تحمیل شود غافلگیر نشوید چراکه در آن صورت احتمال داشت شکست سختی هم بخورید.
نفوذ و گسترش ناتو چه تبعات امنیتی‌ای می‌توانست برای منطقه داشته باشد؟
ناتو در واقع در دوران جنگ سرد و برای تقابل با بلوک شرق ایجاد شد که در مقابل هم، در بلوک شرق پیمانی به نام ورشو وجود داشت. در تمام دوران جنگ سرد این دو پیمان رودرروی هم قرار داشتند و یک نوع توازن قوا در صحنه بین‌المللی ایجاد کرده بودند. در طول تاریخ معادله ثابت‌شده‌ای داریم که وقتی دو قدرت بزرگ یا دو ابرقدرت زمان هم‌مرز می‌شوند، این هم‌مرزی معمولاً به جنگ‌های بسیار گسترده خونین تبدیل می‌شود اما هرگاه بین دو قدرت بزرگ یا دو ابرقدرت، دولت‌های حائل کوچک وجود داشته باشند که اصول بی‌طرفی را رعایت کنند، چنین جنگ‌های خونین و بزرگی اتفاق نمی‌افتد. آنچه روسیه می‌خواست این بود که اوکراین به ‌هیچ‌ عنوان به پیمان ناتو نپیوندد و به‌عنوان یک دولت حائل بی‌طرف بین روسیه و پیمان ناتو باقی بماند تا از یک جنگ خونین جهانی که قطعاً یک جنگ اتمی هم بود، جلوگیری شود. بنابراین پیوستن اوکراین به ناتو امری بسیار خطرناک نه‌تنها برای آن منطقه، بلکه برای کل جهان بود. درحال‌حاضر می‌بینیم که تبعات یک جنگ محدود که در اوکراین اتفاق افتاده چه تأثیری بر اقتصاد بین‌الملل، در زمینه سوخت و غذا گذاشته است. حالا تصور کنید این جنگ به یک جنگ جهانی بزرگ تبدیل می‌شد، آن موقع چه وضعیتی پیش می‌آمد.
به نظر می‌رسد که بعد از فروپاشی شوروی و اتمام جنگ سرد، غرب هنوز با روسیه کنار نیامده و با استقلال و قدرت این کشور مشکل بنیادی دارد. یک روسیه مستقل از اروپا و غرب چه منافعی می‌تواند برای منطقه به ارمغان بیاورد؟
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظم جهان دوقطبی از هم فروپاشید. امریکایی‌ها تلاش کردند تحت ‌عنوان نظم‌نوین جهانی یک نظام تک‌قطبی را بر دنیا حاکم کنند و شاهد بودیم که در این زمینه اقدام عملی هم کردند. بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر تحت عنوان جنگ علیه تروریسم وارد منطقه ما شدند و با همین هدف یعنی درواقع حاکمیت نظام تک‌قطبی به‌سمتی پیش رفتند که حتی به‌دنبال انحلال سازمان ملل بودند تا دیگر نیازی به سازمان ملل و شورای امنیت نبوده و امریکا هر آنچه را مقرر کند لازم‌الاجرا باشد. اما تحولات جهانی به سمتی رفت که ما بتدریج شاهد شکل‌گیری قطب‌های جدید قدرت در جهان بودیم. در این سه‌دهه‌ای که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد دیدیم چین، برزیل، هندوستان، آفریقای جنوبی و کشورهایی که اکنون به‌عنوان دولت‌های بریکس معروف هستند بتدریج از نظر اقتصادی، قدرت بسیار زیادی پیدا کردند. این واقعیت جدید، این نوید را می‌داد که به‌سمت یک نظام چندقطبی پیش می‌رویم، یعنی حتی دیگر نظام دوقطبی هم تکرار نخواهد شد، چه برسد به نظام تک‌قطبی. یک نظام چندقطبی خواهد بود که در ایجاد توازن قدرت بسیار مؤثر است و امنیت جهانی را بهتر تأمین می‌کند و مانع هیمنه و سیطره انحصاری یک ابر قدرت می‌شود.
عقبه نظری استراتژی اخراج امریکایی‌ها از شرق فرات که توسط رهبر انقلاب مطرح شده، چیست؟ به عبارت بهتر، استمرار حضور امریکایی‌ها در شرق سوریه چه تبعاتی دارد؟
شکی نیست که امریکایی‌ها هر جا که حضور نظامی پیدا کنند به‌دنبال سیطره و ایجاد اختلاف و تفرقه بین کشورهای منطقه و تنش خواهند بود. همچنان که شاهد هستیم اکنون در منطقه خود ما در خلیج‌فارس، حضور امریکایی‌ها بجز بی‌ثباتی، ایجاد تنش و مسابقه تسلیحاتی هیچ فایده‌ای نداشته است. همواره امریکایی‌ها و شرکت‌های بزرگ اسلحه‌سازی برای استمرار فعالیت‌های خودشان و غارت ثروت‌ مردم منطقه با فروش سلاح و استمرار حضور نظامی به‌دنبال تنش‌آفرینی در خلیج‌فارس هستند. اگر حضور امریکایی‌ها در شرق فرات تثبیت شود، به جدا شدن آن منطقه غنی از نظر منابع نفتی و کشاورزی از سوریه منجر خواهد شد، یعنی کشور سوریه تجزیه می‌شود.
این امر بر کشور عراق نیز تأثیر خواهد گذاشت، زیرا این منطقه درواقع به منطقه اقلیم کردستان عراق متصل است. بنابراین بر تمامیت‌ ارضی عراق تأثیر خواهد داشت و عراق هم تجزیه خواهد شد. از شمال این دو منطقه، یعنی شرق فرات و شمال عراق با منطقه کردنشین ترکیه هم‌مرز هستند و آنجا هم یک وضعیت بسیار بحرانی ایجاد خواهد شد و کشور ترکیه نیز تجزیه شده و تبعات آن به کشور ما هم سرایت خواهد کرد، بنابراین بحث خروج امریکا از سوریه فقط بحثی مربوط به تحولات داخلی سوریه نیست بلکه بر کل منطقه و امنیت جهانی تأثیر خواهد گذاشت. دخالت و تجزیه‌طلبی در این ناحیه جنگ‌های بی‌پایانی را در منطقه به وجود خواهد آورد که سودش فقط به جیب امریکایی‌ها و دود آن به چشم مردم منطقه خواهد رفت و تا دهه‌ها هیچ نوع آرامشی در منطقه وجود نخواهد داشت. از طرف دیگر، حضور امریکایی‌ها در شرق فرات غیرقانونی است. هیچ مصوبه‌ای از طرف سازمان ملل و شورای امنیت در این خصوص صادر نشده و هیچ نهاد بین‌المللی‌ای هم، چنین مجوزی را به امریکا نداده است. این حضور باید محکوم شده و تلاش شود تا امریکایی‌ها مجبور به ترک شرق فرات شوند. به همین دلیل رهبر انقلاب در دیدار با آقای پوتین تأکید کردند که این قضیه باید با بیرون راندن امریکایی‌ها از شرق فرات علاج شود.
تحلیل شما از مواضع ضدصهیونیستی اخیر روسیه چیست؟ این اتفاق مورد تحسین رهبر انقلاب هم قرار گرفت.
 بعد از بحران اوکراین شاهد آن بودیم که روسیه به‌خاطر نقشی که رژیم‌صهیونیستی در این بحران ایفا می‌کند، سیاست رسانه‌ای و اعلامی خود را تغییر داد. روسیه اکنون اقدامات رژیم‌صهیونیستی را در بحث‌ اوکراین، سوریه و در مسأله فلسطین با بیانی که قبلاً سابقه نداشت محکوم می‌کند. این تحول ارزشمندی است، هرچند انتظار داشتیم قبلاً هم روس‌ها این کار را انجام دهند.
یکی از پیامدهای بحران اوکراین این است که مشخص شد صهیونیست‌ها در آموزش، تجهیز و تقویت بنیه نظامی گروه‌هایی در اوکراین با گرایش‌های نازی و نژادپرستانه نقش دارند. واقعاً از امور عجیب دنیاست! اسرائیلی‌ها که مدعی همیشگی بحث موهوم هولوکاست و قربانی شدن یهودیان توسط نازی‌ها بودند، اکنون از گروه‌ها و میلیشیای نظامی‌ای در اوکراین حمایت می‌کنند که رسماً نازی هستند. آنها عکس هیتلر را به دست می‌گیرند، آرم‌های حزب نازی آلمان در جنگ‌جهانی‌دوم را بر پرچم‌های خود بلند می‌کنند، درنتیجه نفاق و دروغگویی اسرائیلی‌ها در این مسأله کاملاً آشکار شده و دولت روسیه روی این مسائل دست گذاشته و به اسرائیل اخطار می‌کند که دارید با آتش بازی می‌‌کنید. روس‌ها چه به‌صورت رسمی و علنی و چه غیررسانه‌ای و از کانال‌های ویژه به اسرائیلی‌ها اخطار می‌دهند که این سیاست بسیار برای‌شان گران تمام خواهد شد. البته این اتفاق تأثیر بسیار خوبی هم بر معادلات منطقه‌ای خواهد گذاشت و هم اینکه رژیم‌ صهیونیستی را در یک دوراهی پرچالش قرار خواهد داد، چون اسرائیلی‌ها نگران این هستند که اگر روابط‌شان با روسیه بحرانی شود، در سوریه به مشکلات زیادی برخواهند خورد.
به دلیل حضور نظامی روسیه و سیستم پدافند قوی آنها در سوریه -اس ۴۰۰ و بقیه سیستم‌های موشکی روسیه- در صورتی که روابط آنها با رژیم صهیونیستی بحرانی شود، دیگر اسرائیلی‌ها نمی‌توانند به‌راحتی اقداماتی را که در چند سال اخیر در هدف قرار دادن هر منطقه‌ای در داخل سوریه انجام می‌دادند، ادامه بدهند. این اتفاق از دید جمهوری اسلامی یک تحول مثبت است و رهبر انقلاب اسلامی با نام بردن از این تحول درواقع هدف‌شان این بود که این تحول به یک سیاست ثابت در سیاست خارجی روسیه تبدیل شود.
رهبر انقلاب در دیدار آقای اردوغان تأکید کردند حمله نظامی به شمال سوریه، قطعاً به ضرر سوریه، ترکیه و همه منطقه است و اقدام سیاسی موردانتظار از جانب دولت سوریه را نیز محقق نخواهد کرد. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
در ماه‌های اخیر بویژه در هفته‌های اخیر، آقای اردوغان از یک طرح بسیار خطرناک تحت‌عنوان ایجاد کمربند امنیتی در داخل خاک سوریه، به عمق ۳۰ کیلومتر صحبت می‌کند. یعنی الان ارتش ترکیه با ورود غیرقانونی به داخل خاک سوریه بخش‌های زیادی را در شمال این کشور چه در غرب فرات و چه در شرق آن اشغال کرده‌ ولی این بخش‌ها در جاهایی با هم پیوند جغرافیایی ندارند. اکنون طرحی که اردوغان داده این است که ارتش ترکیه حضور اشغالگرانه‌اش را در شمال سوریه آن‌چنان گسترش بدهد که از منتهاالیه شمال‌غربی سوریه در منطقه عفرین که تحت‌اشغال ارتش ترکیه است تا منتهاالیه شمال‌شرقی سوریه در قامشلی و مرز سوریه با عراق، یک نوار مرزی تا عمق ۳۰ کیلومتر در داخل خاک سوریه را به اشغال خود دربیاورد و تحت عنوان مبارزه با تروریسم کردی، یک کمربند امنیتی درست کند.
 درباره این مسأله که   گروه‌های تروریستی پ.ک.ک و ی.پ.گ، امنیت ملی ترکیه را به خطر می‌اندازند هیچ شکی نیست و جمهوری اسلامی هم با چنین مشکلی مواجه است و این گروه‌ها خطر مشترکی برای چهار کشور سوریه، عراق، ترکیه و ایران هستند اما اینکه این امر بهانه‌ای برای یک اشغال بسیار گسترده شود از طرف هیچ‌کس پذیرفته نیست و یک اقدام بسیار خطرناک به شمار می‌رود. هم‌اکنون هم ارتش ترکیه در شمال عراق در مناطقی حضور دارد و دولت عراق هم قادر نیست که ارتش ترکیه را از خاکش اخراج کند. این یعنی به‌هم‌‌زدن مرزهای رسمی‌ای که نزدیک به یک قرن است شکل گرفته‌اند و هر نوع تغییر در این مرزها به معنای جنگ‌های بی‌پایان خواهد بود.
ترکیه الان با بحران اقتصادی بسیار بزرگی روبه‌رو شده است ولی فکر می‌کند به‌راحتی می‌تواند منطقه را تصرف کند. اما تصرف و اشغال این مناطق هم هزینه‌های جانی زیادی برای ترکیه درپی خواهد داشت، هم هزینه‌های مالی بسیار سنگین که هزینه‌های امنیتی‌‌اش را بسیار بالا می‌برد. سوریه هم نفعی از این دخالت نمی‌برد، چون اولاً ممکن است که گروه‌های کردی برای دولت سوریه هم خطرناک باشند و آنها به‌دنبال جداشدن از سوریه هستند ولی این به این معنا نیست که دولت سوریه به اشغال سرزمینش راضی باشد، چراکه عملاً بخش قابل‌توجهی از خاکش جدا می‌شود و این بخش هم از نظر خاک، کشاورزی و زمین‌های زراعی منطقه‌ای پرآب و بسیار حاصلخیز است. قطعاً دولت سوریه این را نمی‌پذیرد و به‌طورکلی منطقه با یک آشوب گسترده‌ روبه‌رو خواهد شد. در اینجا رهبر انقلاب اسلامی با بیانی کاملاً روشن و واضح این نکته را به آقای اردوغان گوشزد کردند.
نکته‌ای که وجود دارد این است که در تجربه‌ای که ما از روند آستانه داریم، تاکنون ۱۸ نشست در سطح هیأت‌های نمایندگی و هفت اجلاس سران برگزار شده و در همه نشست‌های آستانه، چه در سطح سران و چه در سطح هیأت‌های سه کشور ضامن، در بیانیه‌های پایانی همواره یک اصل ثابت وجود داشته است که آن تأکید بر وحدت و تمامیت‌ارضی سوریه و محکوم کردن هرگونه اقدامی برای جدا کردن بخشی از خاک سوریه بوده است.
دولت ترکیه هم همواره آن را امضا کرده است اما متأسفانه باید بگوییم که دولت ترکیه در این پنج سالی که از آغاز روند آستانه می‌گذرد، نشان داده که کاملاً برخلاف بیانیه‌های پایانی آستانه عمل کرده است، چراکه بعد از شروع روند آستانه، دولت ترکیه اقدام به چندین عملیات نظامی بزرگ و کوچک در داخل خاک سوریه و به‌صورت عمده در شمال سوریه، چه در غرب فرات و چه در شرق آن کرده و مساحت زیادی از اراضی سوریه در شمال این کشور را اشغال کرده است. یعنی این اشغالگری قبل از شروع روند آستانه اتفاق نیفتاده، بلکه بعد از شروع مذاکرات آستانه بوده است. در هر نشستی ترکیه بیانیه پایانی را هم امضا کرده و بر مسأله وحدت اراضی و تمامیت ارضی سوریه تأکید کرده، با این‌حال به‌سرعت آن بیانیه را زیر پا گذاشته و تحت عنوان مبارزه با تروریسم کردی توسعه‌طلبی کرده است.
نوع عملکرد ترکیه در مناطق اشغال شده نشان می‌دهد که مبارزه با تروریسم کردی برای آنها یک بهانه است، چون در آنجا دولت ترکیه به‌دنبال «ترکی کردن منطقه» بوده است، یعنی قصد ضمیمه کردن این مناطق به خاک خود و تجزیه سوریه را دارد. اسامی شهرها و خیابان‌ها را تغییر می‌دهد و کارت شناسایی و شناسنامه سوری را در آن مناطق از اعتبارانداخته و برای مردم آنجا کارت‌های شناسایی ترکی صادر کرده است. سیستم مخابرات و تلفن‌همراه سوریه را در آنجا قطع کرده و سیستم تلفن ‌همراه ترکیه در آن مناطق حاکم شده است.
هر جا در آن منطقه که در دید عموم است، عکس‌های اردوغان و پرچم ترکیه دیده می‌شود. درواقع عملاً در این مناطق از خاک سوریه، ترکیه دارد سیاست الحاق را انجام می‌دهد. بنابراین معلوم است که ارتش ترکیه بحث مبارزه با تروریسم کردی را به‌عنوان بهانه مطرح کرده است و هدفش انضمام و الحاق این مناطق به خاک ترکیه است. این به‌صورت ثابت در طول این چند سال بعد از شروع روند آستانه انجام شده است. یکی ازضعف‌های بزرگ مذاکرات آستانه این بوده که هیچ‌گاه نتوانسته مانع این توسعه‌طلبی ارتش و دولت ترکیه شود.
البته یک احتمال این است که باتوجه به بحران اقتصادی که دولت ترکیه گرفتار آن است و بشدت ارزش پول ملی ترکیه کاهش پیدا کرده و تورم بالای ۷۰درصد در آنجا اتفاق افتاده، کارشناسان اقتصادی ترکیه دولت را مجاب کنند که دست به چنین حمله‌ای نزند، چون هزینه‌های اقتصادی و مالی چنین حمله‌ای بسیار سنگین خواهد بود و وضعیت ترکیه را بحرانی‌تر خواهد کرد.
سفر رؤسای جمهور روسیه و ترکیه به ایران و شرکت در این نشست سه‌جانبه و دیدار آنها با رهبر انقلاب چه پیامی برای صهیونیست‌ها خواهد داشت؟
قطعاً صهیونیست‌ها از دیدن صحنه‌هایی که در اجلاس تهران شاهد آن بودیم، بشدت ناراحت شده‌اند. فردی در جایگاه آقای پوتین به‌عنوان رئیس‌جمهور روسیه می‌آید و دیداری صمیمانه با رهبر انقلاب اسلامی انجام می‌دهد. سخنان مطرح شده در این دیدارها از سوی رهبر انقلاب هم برای اسرائیلی‌ها بسیار نگران‌کننده است و برای آنها خطر بسیاری ایجاد می‌کند. از دید آنها در آینده معادلات به ضرر صهیونیست‌ها تغییر خواهد کرد. بنابراین قطعاً مضمون و حتی شکل دیدار آقای پوتین با رهبر انقلاب و سایر مقامات جمهوری اسلامی برای صهیونیست‌ها خوشایند نیست. حضور سران روسیه و ترکیه و انعکاس وسیع رسانه‌ای آن برای اسرائیلی‌ها که به‌دنبال اجماع جهانی علیه ایران بوده و هستند، یک ضربه اساسی به شمار می‌آید.