روزنامه آرمان ملی
1401/05/08
شکلگیری محور بیثبات کننده در شرق ایران
آرمان ملی- پورحسین: در روزهای اخیر وزیر امور خارجه ایران در گفتوگو با مسئول سیاست خارجی طالبان با لحنی کاملا جدی عنوان کرده است که مساله حقابه ایران از هیرمند حل نشود در سایر حوزههای همکاری دو کشور آثار منفی خود را نشان خواهد داد. وزیر امور خارجه ایران در گفتوگوی تلفنی با ملامتقی اظهار کرده است که تحویل حقابه ایران شاخص مهمی برای سنجش تعهدات هیات حاکمه سرپرستی افغانستان است. وی افزوده است که اگر مساله حقابه ایران از هیرمند با سرعت و جدیت حل و فصل نشود، در سایر حوزههای همکاری دو کشور آثار منفی خود را نشان خواهد داد. این در حالی است که بسیاری بر این باور هستند که طالبان در یک سال اخیر وارد یک بازی سیاسی شده است که جنبههای امنیتی آن میتواند برای ایران مسالهساز باشد. در همین راستا مقامات دولت طالبان هفته پیش اعتراف کردند که دولت طالبان داعشیان را از زندانها آزاد کرد اما طی ۱۱ ماه گذشته توانسته است این گروه را در افغانستان تحت کنترل خود درآورد. اگرچه تاکنون دولت طالبان از زمان روی کار آمدن اتهامات وارده برای آزادسازی زندانیان گروه تروریستی داعشی را نمیپذیرفت اما این اظهارات جدید متقی اعترافی آشکار از سوی این گروه تازه به قدرت رسیده در کابل است که ثابت میکند رویهای نرمتر را در قبال این گروه تروریستی در پیش گرفته است. گروهی که تا چندی پیش در غرب ایران، عملا به تهدیدی جدی بدل شده بود و ایران وارد تقابل میدانی با آن شده بود. در راستای بررسی این مسائل «آرمان ملی» گفتوگویی با محسن روحیصفت، تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان و دیپلمات پیشین داشته است که در ادامه میخوانید. آيا طالبان با آزادسازي نيروهاي داعش به دنبال ايجاد تهديد امنيتي براي ايران و ساير کشورهاي همسايه خود است؟همه چيز از زماني آغاز شد که آمريکا تصميم گرفت از دولت قانوني کابل عبور کند و قدرت را تحويل طالبان دهد. اين روند از مذاکرات دوحه ميان طالبان و آمريکا آغاز شد و از همان مقطع زماني گمان ميرفت که يکي از اهداف بلندمدت آمريکا اين است که آسياي ميانه را براي ايران، روسيه و چين که هر کدام به شکلي با اين مناطق هم مرز هستند، تبديل به محلي ناامن کند و از اين منطقه، اين سه کشور را تحت فشار قرار دهد. يکي از خطرات احتمالي در اين منطقه در سالهاي اخير همواره حضور داعش و گروههاي افراطي بوده است که در حال تقويت شدن بوده و خطراتي را ايجاد کردهاند. اين رويه از سال گذشته تا به امروز به صورت جديتر در دستور کار قرار گرفته و نشانههاي جدي براي آن مشاهده شده است که يک اراده وجود دارد تا آسياي ميانه و افغانستان را به محل تجمع گروههاي تروريستي بدل کنند. در همين مقطع زماني حملاتي به خاک کشورهاي ازبکستان، تاجيکستان و ترکمنستان نيز شده است که منشأ اين حملات خاک کشور افغانستان بوده است. در يک ماه گذشته نيز طالبان تاجيکستان اعلام موجوديت کرد که مشخصا اين نيز يک تهديد جدي خواهد بود. به نظر ميرسد يک محور ناامني و بيثباتي در مرزهاي شرقي ايران در حال شکلگيري است که بايد به صورت جدي نسبت به آن هوشيار بود. اين محور از خاک پاکستان، افغانستان و کشورهاي شمالي افغانستان بهوجود خواهد آمد و پايههاي آن نيز شکل گرفته است. اين محور بيثباتي و ناامني مشخصا يکي از اهدافش ميتواند محدود کردن ايران از شرق و نفوذ در مرزها و شرق ايران باشد که بايد به صورت جدي با آن مقابله شود.
اين محورسازي با چه اهدافي در حال شکلگيري است؟
امروز اگر قدرتهايي در جهان به دنبال برخورد با ايران هستند، يکي از ابتکارات آنها اين است که شرق ايران را بيثبات کرده و در شرق ايران يک محوري راديکال ايجاد کنند. اين محورسازي ميتواند هزينههاي زيادي به ايران تحميل کند و از سوي ديگر ميتواند مرزهاي ايران را به شکلي جدي تهديد کند. به همين علت شايد ميتوان گفت که برخي کشورها ميخواهند ايران را سرگرم مرزهاي شرقي خودش کنند تا به ساير اهداف خود در قبال ايران دست پيدا کنند. برنامههايي در جنوب، شمال و غرب ايران نيز در دستور کار قرار گرفته است تا ايران را به شکلهاي مختلف درگير تنشهاي منطقهاي کنند. در همين راستا بود که مسائلي نظير ناتوي عربي مطرح شد که البته تاکنون به نتيجه نرسيده است. آزاد کردن نيروهاي داعشي در شمال افغانستان نيز بيارتباط با خلق تهديد عليه ايران نيست و ميخواهند به هر شکل ممکن تحرکاتي عليه ايران شکل گيرد. ايجاد ناهنجاري توسط گروههاي تندرو نظير داعش در آسياي ميانه مشخصا هزينههايي به ايران، روسيه و چين تحميل ميکند که در اين ميان شايد ايران به علت مرز طولاني که با افغانستان دارد، بيشتر در درگير اين مساله باشد.
با اين وجود اظهارات پرتکرار مسئولان طالبان مبني بر اينکه اجازه نميدهند تا از طريق خاک افغانستان تهديدي عليه همسايگان شکل گيرد، با چه اهدافي اظهار ميشود؟
امروز حکومت طالبان يک حکومت يکدست نيست و به همين علت اظهارنظرهاي متناقض از سوي مقامات اين کشور شنيده ميشود و حتي در عمل نيز بسيار متفاوت عمل ميکنند. چندي پيش چهرهاي به نام پيرآقا در افغانستان کشته شد. گفته شد که اين شخص در سانحه رانندگي کشته شده است. او مهمترين عنصر مبارزه با داعش در افغانستان بود و در سالهاي اخير بهشدت با داعش در افغانستان مبارزه کرد و توانسته بود آنها را کنترل کند که همين چند روز پيش کشته شد. در منطقه ننگرهار و جلال آباد شخص پيرآقا به شکل خوبي توانسته بود در مقابل داعش و ساير گروههاي تکفيري ايستادگي کند و اجازه ندهد تا گروههاي راديکال در افغانستان گسترش يابند. او همواره همکاريهاي خوبي با ايران داشت و در مقابل تندروهاي افغانستان ايستادگي ميکرد. اين نشان ميدهد که دستهايي در کار است که ميخواهد داعش را در افغانستان قدرتمندتر کند و دست اين گروه را در افغانستان باز کند. هدف از اين کار اين است که بار ديگر افغانستان به سمت ناامني گسترده برده شود و يا حتي زمينههايي براي حکومت داعش در افغانستان ايجاد کند. پيرآقا يک عنصر بسيار مهم در افغانستان بود که در مقابل سلفيت ايستادگي ميکرد. اين نشان ميدهد که در ميان طالبان نيز در خصوص داعش اتفاق نظر وجود ندارد و ممکن است هر اتفاقي رخ دهد.
با اين وجود حکومت طالبان در افغانستان در بلندمدت ميتواند استمرار داشته باشد؟
تا زماني که طالبان حکومتي فراگير در افغانستان تشکيل ندهد و تمامي اقوام در آن مشارکت نداشته باشند، حکومت طالبان بر افغانستان متزلزل خواهد بود و نميتواند در بلندمدت بر افغانستان حکومت کند. کشور افغانستان به گونهاي نيست که يک قوم در آن در اکثريت باشند و از اقوام و مذاهب مختلفي تشکيل شده که هر کدام بخشي از افغانستان هستند و به همين علت بايد حکومتي فراگير تشکيل شود تا کار به تنش نرسد. تا زماني که فقط قدرت دست يک تفکر در افغانستان باشد همواره ساير مذاهب و قوميتها در تضاد با آن گروه خواهند بود و عليه اين گروه اقداماتي انجام ميدهند. همين مسير در بلندمدت سبب ميشود تا حکومت طالبان پايدار نباشد. مگر اينکه بپذيرد قسمتي از قدرت را به ساير قوميتها واگذار کند. طالبان حتي حقوق شهروندي را نيز صرفا بر اساس يک تفکر پيش ميبرد که اين نيز براي آنها آسيب خواهد داشت. در چنين شرايطي ساير قوميتها نيز به سمت حفاظت از قدرت مرکزي نخواهند رفت و افغانستان همچنان بيثبات خواهد بود.
ايران مساله خود با طالبان را در خصوص حقابه به چه شکلي بايد حل و فصل کند؟
مساله حقابه ايران در ساليان اخير همواره مشکلساز بوده و خيلي ارتباطي به دولتهاي مستقر در افغانستان ندارد. درست است برخي حکومتها در افغانستان حقابه بيشتري به ايران دادهاند اما اساسا همواره اين مشکل وجود داشته است و ايران بايد به اين سمت حرکت کند که در ابتدا از داخل مشکل آب استان سيستان و بلوچستان را حل و فصل کند و پس از آنکه در موضع بينيازي قرار گرفت، به سمت حل مشکل رود و حق خود را از افغانستان در خصوص حقابه بگيرد. اين بهترين روش است زيرا اگر از در نياز به سمت افغانستان برويم، آنها به اين سادگي حقابه ايران را نميدهند. اين يک پيمان است و افغانستان موظف است که طبق پيمان حقابه ايران را بدهد اما ضرورت دارد در ابتدا از داخل مشکل خودمان را حل کنيم و پس از آن به سمت گرفتن حقمان برويم تا از نياز ايران سوءاستفاده نشود. موضوع آب در اختلافات بين کشورها يک موضوع پيچيده است اما با اين وجود ايران و افغانستان در اين خصوص توافق کردهاند و امروز نيز عنوان ميکنند که به اين توافق پايبند هستند. امروز طالبان عنوان نميکند که اين توافق را قبول ندارد بلکه ميگويند به آن متعهد هستند. امروز اختلافي که وجود دارد در خصوص نحوه اجراي توافق است. به اين شکل که در سالهايي که خشکسالي رقم ميخورد بايد در خصوص حقابه مذاکره مجزا صورت گيرد. مساله حقابه هيرمند جنبههاي غيرحقوقي و سياسي دارد به اين شکل که بايد به وضعيت دو کشور در اين برهه زماني نيز دقت کرد. ايران بايد در ابتدا يک مديريت در حوزه آب داشته باشد و به شکلي عمل کند که نيازمند حقابه از افغانستان نباشد و پس از آن از موضع قدرت وارد مذاکره با طالبان شود. بايد توجه داشت که ايران نيز اهرمهايي در اختيار دارد که ميتواند بهوسيله آنها طالبان را تحت فشار قرار دهد. مشخصا آنها در زمينههاي مختلف به ايران نياز دارند و به همين علت نميتوانند در يک موضوع خاص به آن شکلي که دوست دارند، عمل کنند. ايران فعلا بايد مسير ديپلماتيک را در پيش گيرد و از نگاه اغنا وارد رايزني شود. آب بايد يک مورد از مجموعه رايزنيهاي ايران و طالبان باشد و نبايد به عنوان يک موضوع مستقل به آن رسيدگي شود. بايد مقدماتي چيده شود و زمينه فراهم شود تا ايران بتواند از مسيرهاي مختلف حق خود را از طالبان بگيرد.
افغانستان چگونه ميتواند از بحران خارج شود و به سمت ثبات حرکت کند تا رابطه خوبي با همسايگان داشته باشد؟
در تحولات آينده اين را به عنوان درس عبرتي بايد داشته باشند که مردم افغانستان اصل موضوع هستند. مردم افغانستان را فداي موضوعات ديگري نکنند که آن موضوعات ميتواند زودگذر باشد. موضوع ديگر تصميمگيري داخل افغانستان است نه در خارج افغانستان کما اينکه اين تجربه برايشان پيش آمده و ميتوانند از آن استفاده کنند که جنگ نميتواند برايشان يک راهحل نهايي باشد. بايستي براي صلح و ثبات در افغانستان، افغانها دور هم بنشينند و با هم حرف بزنند. هرچند ممکن است گفتوگو طول بکشد. بهتر از وضعيتي است که جنگي باشد و خيلي زود به نتيجه برسد. نتايجي که از طريق جنگ حاصل ميشود پايدار نخواهد بود و از بين ميرود اما اگر با تفاهم، گفتوگو و اجماع بتوانند مشکلاتشان را حل کنند، ميتواند نتايج پايداري داشته و منافعي را براي مردم افغانستان بههمراه بياورد و با همسايگان نيز روابط خوبي داشته باشند. اين تنها مسير موفقيت سران قدرت در افغانستان است و بايد به آن توجه داشته باشند.
سایر اخبار این روزنامه
امنیت غذایی با کشت فراسرزمینی
صدای عادل از سیما حذف شد!
پیشنهاد کشورهای اروپایی میتواند سبب احیای برجام شود
شکلگیری محور بیثبات کننده در شرق ایران
19 استــان درگیــر سیل
هراس برخی اصولگرایان از توصیههای رهبری
خطای تندروها پیرامون حجاب
وزیر خارجه: میخواهیم به یک توافق خوب و پایدار برسیم
معاون رئیسجمهور: رسانهها پیگیر مصوبات سفرهای استانی باشند
چرا پس از بحران؟
توهم را کنار بگذاریم، امیکرون جدی است!